«

»

Print this نوشته

دختر- فریاد / محمود درویش / ترجمه: محسن آزرم

دختری در ساحل است / خانواده‌ای دارد این دختر / خانه‌ای دارند خانواده‌اش / دری و دو پنجره دارد خانه‌ی خانواده‌اش / در دریا ناوی‌ست / کارش شکارِ آن‌ها که راه می‌روند در ساحل

ــــــــــــــــــــــــ

دختر- فریاد

محمود درویش
ترجمه: محسن آزرم
‌‌
‌‌

دختری در ساحل است

خانواده‌ای دارد این دختر

خانه‌ای دارند خانواده‌اش

دری و دو پنجره دارد خانه‌ی خانواده‌اش

در دریا ناوی‌ست

کارش شکارِ آن‌ها که راه می‌روند در ساحل:

چهار

پنج

هفت‌ نفر روی شن‌‌ها می‌افتند و

دختر کمی زنده می‌ماند

چون دستی از مِه

دستی از آسمان کمکش می‌کند

فریاد می‌زند دختر:

پدر، پدر

بلند شو برویم

دریا هم جای ما نیست!

پدر روی سایه‌ی خود خواب است

در مسیرِ بادِ غیاب و

جوابی نمی‌دهد.

 ‌

خون است در نخل‌ها

خون است در ابرها.

 ‌

پر می‌کشد صدا با او

بالا و بالاتر

دور و دورتر از ساحل

ضجّه می‌زند

در شبِ صحرا

امّا طنینی نیست

فریادی ابدی می‌شود دختر

در خبری فوری

خبری که دیگر فوری نیست

از وقتی هواپیماها برگشته‌اند

تا خانه‌ای را که دری و دو پنجره دارد

بمباران کنند…

 ‌

برگرفته از سامانه محسن آزرم

http://azarm.persianblog.ir/