«

»

Print this نوشته

بخش ۱ / حزبی برای دگرگونی / دو ساله دگرگونی‌ها و امکانات بزرگ

بخش ۱

            حزبی برای دگرگونی

دو ساله دگرگونی‌ها و امکانات بزرگ

دوران میان دو کنگره سازمان تقریباً به تمام زیر سایه انتخابات ریاست جمهوری در ایران افتاد. از ۲ خرداد سال پیش سیاست در ایران دچار دگرگونی‌هائی شد که اثر خود را بر فعالیت‌های بیرون نیز گذاشت. اکثریت بزرگ مردم، یک انتخابات غیردمکراتیک را به صورت همه‌پرسی درباره حکومت اسلامی ‌در آوردند و با پاسخ منفی خود چنان ضربه‌ای به رژیم زدند که تازه دارد از آن به خود می‌آید ولی دیگر از آن کمر راست نخواهد کرد. ما به ماهیت غیردمکراتیک انتخابات اعتراض و آن را تحریم کردیم ولی هیچ تصوری از درجه روشن‌بینی مردم و پیآمدهای آن انتخابات در پیشبرد امر پیکار سیاسی مردمی ‌نداشتیم.

در آن انتخابات یک توده ایرانی راه خود را به صحنه سیاسی گشود که نه تنها از درجه بالای بسیج سیاسی برخوردار بود بلکه برای نخستین‌بار پس از جنبش مشروطه‌خواهی برای یک پیکار گسترده ترقیخواهانه بسیج می‌شد. پیش از آن در تاریخ جنبش‌های توده‌گیر این سده، موضوع بسیج عمومی ‌یا یک امر محدود مانند ملی شدن نفت بود و یا یک حرکت ارتجاعی مانند انقلاب اسلامی. این‌بار مردم برای جامعه مدنی بسیج شدند و جامعه مدنی چیزی جز آرمان‌های آزادی و ترقی انقلاب مشروطه نیست به اضافه صد سال پیشرفت جامعه ایرانی.

سازمان ما با آنکه در پیش‌بینی نتایج انتخابات ریاست جمهوری اشتباه کرد نخستین گروه سیاسی در بیرون بود که معنی آن را دریافت و اثرات آن را بر استراتژی پیکار به درستی ارزیابی کرد. ما در این انتخابات نه دگرگونگی (استحاله) رژیم بلکه دگرگونگی جامعه ایرانی را دیدیم. رژیم در زیر فشارهای گوناگون و درگیر مبارزه جناح‌های اشتباهی کرده بود که از فردای انتخابات در پی جبران‌ش برآمد و امروز به مقدار زیاد و به بهائی هنوز نامعلوم، آن را جبران کرده است ولی جامعه ایرانی از آن انتخابات چیز دیگر بدر آمد. مردمی ‌که در کمتر از یک نسل پیش از آن چنان در مذهب رادیکال پیچیده شده بودند که از چپ و راست و روشنفکر و بی‌سواد، کسی را در سطح خمینی به حد رهبر و پیامبر بالا می‌بردند و می‌توانستند چهره‌اش را بر ماه ببینند برای دمکراسی و جامعه مدنی، برای تمدن و زندگی در سده بیستم نه به خیابان‌ها که به پای صندوق‌های رأی ریختند. همان توده‌هائی که پاسخ واپس‌ماندگی پانصد ساله را در تعصبات مذهبی می‌جستند (که یک علت اصلی آن واپس‌ماندگی بود) به وعده‌های مبهم آزادی و حکومت قانون و در چهارچوب محدودی که برایشان گذاشته شده بود، رأی به راه‌حل غیرمذهبی (سکولار) دادند. رأی آنها تأثیری در ماهیت حکومت اسلامی ‌و مشکل اصلی جامعه ایرانی نکرد ولی مردم را به خودشان نشان داد. از آن روز دیگر نمی‌توان کلیشه‌های معمولی را دربارة اینکه ایران یک کشور مذهبی است و می‌باید با مذهب ولی مذهب به تعبیر روشنفکرانه‌تر اداره شود تکرار کرد.

انتخابات دوم خرداد یک گشایش نسبی به سیاست ایران داد که با همه سرکوبی‌های چندماه گذشته از میان نرفته است و دیگر از میان رفتنی به نظر نمی‌رسد: مطبوعات و انجمن‌های بی‌باک‌تر، تظاهرات سیاسی پرمعنی‌تر در دانشگاه‌ها با پیام‌های پیشروتر و دلیرانه‌تر، برجسته‌تر شدن انتخابات در فرایند سیاسی. پس از انتخابات دوم خرداد هر انتخابات دیگری با معیار آن سنجیده می‌شود و حالت رأی به کل رژیم را می‌یابد. در انتخابات مجلس خبرگان حتی بیش از انتخابات میان دوره‌ای مجلس، کنار ایستادن مردم به درستی چنان تعبیر شد که به ولایت فقیه پشت کرده‌اند. اکنون انتخابات انجمن‌های محلی در پیش است که خود یکی از نتایج دگرگونی دوم خرداد است و فرصت دیگری به مردم می‌دهد که مخالفت خود را به هر شکل که می‌توانند نشان دهند.

ما در واکنش خود به دوم خرداد شیوه‌ای را برگزیدیم که با مبارزه مردمی ‌بیشترین سازگاری را داشت بدین معنی که تکیه را از رئیس جمهوری که از درون نظام اسلامی‌ آمده بود برداشتیم و بر آن میلیونها تنی گذاشتیم که رأی منفی خود را به تنها صورتی که می‌شد داده بودند. سازمان ما بجای آنکه مردم را از خودشان نومید کند و به زور به آنها بقبولاند که آلت‌دست و قربانی فریبکاری رژیم شده‌اند انگشت بر قدرتی که از رأی مردم بر می‌خاست نهاد، بجای آنکه آنان را بر ضد کسی بشوراند که به او رأی داده بودند. زیرا از رقیب خود بسیار بهتر بود به جنبشی پیوست که مردم آغاز کرده بودند و دوم خرداد را تنها یک مرحله مقدماتی آن می‌شمردند. برای ما رئیس جمهوری تازه با همه تفاوت‌هائی که با دیگران دارد یک پدیده فرعی است و تا آنجا اهمیت دارد که در راه مردم گام بردارد و به کار پیکار مردم بیاید. چندگاهی او تندتر بر آن راه رفت چندگاهی نیز هست که بسیار سست‌تر می‌آید.

این شیوه‌ای است که ما دنبال خواهیم کرد. مردمی‌که به پاخاسته‌اند با سست شدن رئیس جمهور از پا نخواهند نشست و نیروهای مبارز و آزادیخواه در هر جا وظیفه دارند از حرکت مردمی ‌و از زنان و مردان شجاعی که قدرت سرکوبگری رژیم را چالش کرده‌اند پشتیبانی کنند. ما یک‌بار دیگر اعلام می‌داریم که با عناصر ملی و آزادیخواه از هر گرایشی در این راه آماده همکاری هستیم.

***

  ناکامی‌های جمهوری اسلامی ‌در جبهه‌های داخلی و خارجی در دو ساله گذشته با شتاب بیشتر ادامه یافت. در این دوران بازپرداخت سنگین بدهی‌های خارجی، بهای نفت نیز سیر نزولی خود را آغاز کرد و اکنون به جائی رسیده که در هفت سال گذشته مانند نداشته است. دستگاه اجرائی برای نخستین‌بار ناگزیر شد حقوق کارکنان دولت را از محل وام خارجی ــ علاوه بر چاپ اسکناس بی‌پشتوانه همیشگی ــ بپردازد، و صدها میلیون بشکه نفت را زیر بشکه‌ای شش دلار پیش فروش کند که نه تنها درآمدهای آینده را پیش‌خور خواهد کرد بلکه بر بهای نفت در بازار جهانی تأثیر منفی خواهد گذاشت. نتیجه این سیاست‌های مأیوسانه، افزایش سریع تورم است که به کاهش روزانه ارزش ریال انجامیده است. آخوندها یک قلم توانسته‌اند ارزش دلار را در برابر ریال در بیست سال بیش از صد برابر، تا این لحظه، کنند. کمبود ارز و کسر بودجه به رها کردن طرح‌های عمرانی و تعطیل کارخانه‌ها و بیکاری کارگران انجامیده است. جوانان بی‌ امید و بی آینده، هر روز بی امیدتر و بی آینده‌تر می‌شوند.

در سیاست خارجی عقب نشینی‌های رژیم به هزیمت رسیده است. گذشته از آسیای مرکزی و قفقاز که ایران از همه طرح‌های مهم کنار گذاشته شده است و می‌باید به معامله مختصر گاز با ترکمنستان خرسند باشد، افغانستان صحنه یک سرشکستگی تازه برای ملت ایران شده است. طالبان با بهره‌گیری از سردرگمی‌ و ندانم‌کاری مسئولان سیاست خارجی ایران نه تنها طرح‌های حکومت آخوندی را بر هم زده‌اند بلکه با کشتار دیپلمات‌های ایرانی زخم عمیقی نیز بر پیکر ملت وارد آورده‌اند. با همه تهدیدها و قدرت نمائی‌های توخالی خود، تنها امتیازی که رژیم توانسته است از طالبان بگیرد آزادی رانندگان اسیر ایرانی و تحویل جنازه‌های دیپلمات‌ها بوده است. در این کشمکش پیروزی دیگری نیز نصیب طالبان شده است. آنها توانسته‌اند جمهوری اسلامی‌ را وادار به مسابقه‌ای برای اثبات اسلامی ‌بودن خود سازند. جدا کردن بیماران زن از پزشکان مرد و طرح به اصطلاح منع استفاده ابزاری از زن، کوشش خنده‌آور و تبهکارانه‌ای است برای عقب نماندن در این مسابقه که بر شدت دشمنی مردم خواهد افزود.

با آنکه تعهد رسمی ‌و علنی دولت جمهوری اسلامی‌در مورد سلمان رشدی، رابطه آن را با بریتانیا بهتر کرد مسئله اصلی رابطه با آمریکا پس از یک پیکار روابط عمومی ‌از سوی رئیس جمهوری و با همه تلاش‌های عوامل تبلیغاتی رژیم و شرکت‌های نفتی آمریکائی به جائی نرسیده است و اکنون با موضع دشمنانه‌ای که خامنه‌ای گرفته به بن‌بست همیشگی بازگشته است. در این احوال رژیم اسلامی ‌با جدیت برنامه‌های تسلیحات کشتار جمعی را دنبال می‌کند که به معنی ادامه محاصره سیاسی و اقتصادی آن از سوی آمریکاست.

تنها نقطه روشن در سیاست خارجی رژیم بهبود رابطه با کشورهای خلیج فارس است که با عقب‌نشینی از مواضع سیاسی پیشین جمهوری اسلامی ‌به دست آمد. ولی در این میدان هم پیشرفت‌ها بیشتر ظاهری است. بدگمانی به جمهوری اسلامی ‌و اتکا به نیروهای نظامی‌ آمریکا هیچ کم نشده است. در آستانه بیستمین سال انقلاب، حکومت اسلامی ‌هر چه در افق می‌بیند ابرهای تهدید کننده‌ای است که خبر از توفان‌های نه چندان دور می‌دهد.

***

به عنوان یک نیروی سیاسی که می‌خواهد در رهائی و بازسازی ایران سهم شایسته‌ای داشته باشد ما در برابر این دگرگونی‌ها و امکانات بزرگ می‌باید چه بکنیم و چه بشویم؟ در حالی که جامعه ایرانی در زیر نگاه ما و در یک جنبش ژرف درونی دارد خودش را به رغم فشارهای حکومت واپسگرا از ریشه‌ها نوسازی می‌کند و دیگر مسئله در این نیست که یک عده به نام حکومت بیایند و اصلاح و نوگری را بر یک توده بی‌میل و حتا معاند تحمیل کنند، ما وارثان سنت اصلاح و نوگری اجتماعی و اقتصادی در سیاست ایران به خودمان چگونه می‌باید بنگریم؟ آیا در برابر چنین دگرگونی‌های خیره کننده و امکانات واقعی آزاد کردن جامعه ایرانی از روحیه قرون وسطائی، می‌توانیم همان روحیه و عادات ذهنی بیست سال پیش را نگهداریم.

ما برای وقت گذرانی در تبعید یا برای رسیدن به ریاست و مقاماتی که در ایران از ما دریغ شد گرد نیامده‌ایم، و با اینکه تقریباً همه پناهنده و آواره سیاسی هستیم و اخلاقاً خود را وظیفه‌دار کمک به قربانیان سرکوبگری می‌دانیم مسئله پناهندگی، علت وجودی ما نیست. نگاه ما اندکی بالاتر است ما می‌خواهیم در خدمت توسعه همه سویه جامعه ایرانی به ویژه توسعه سیاسی که در زمان خود از آن غفلت کردیم درآئیم. چنین هدف و روحیه‌ای طبعاً ما را از بیشتر کسانی که در این سال‌ها میداندار سلطنت‌طلبی بوده‌اند دور می‌کند. آنها به این حرف‌ها می‌خندند و در دنیای بسیار ساده خود جائی برای بحث‌های پیچیده جامعه مدنی و توسعه سیاسی ندارند. دمکراسی برای‌شان یک کالای وارداتی غرب است و اگر سرتاسر بازی نباشد به هر حال به درد ایران نمی‌خورد و حداکثر می‌باید تعارفی با آن کرد و به راه‌های آشنای خود رفت.

سازمان ما حتا پیش از پایه‌گذاری رسمی ‌خود به دنبال پر کردن جای خالی یک حزب راست میانه در سیاست ایران بود، حزبی که از پایین و داوطلبانه تشکیل شده باشد و اصول ناسیونالیسم، آزادیخواهی، ترقیخواهی، و عدالت اجتماعی را در شکل پادشاهی مشروطه و در یک ساختار غیرمتمرکز، و ترکیبی از اقتصاد بازار و مسئولیت جامعه، برای اداره یک کشور قرن بیست و یکمی‌ فرمول‌بندی کند. ما این حزب را در همه‌چیز جز در نام ساخته‌ایم. گسترش و جاافتادگی تشکیلاتی، و استواری و فراگیرندگی برنامه سیاسی، و غنای ادبیات حزبی ما به چنان حدی رسیده است، و زمان آن است که گام بعدی را برداریم و نام حزب را نیز اختیار کنیم. به ویژه که چنان تغییر نامی، از وارد شدن اجباری در کشمکش‌های مبتذل بر سر الفاظ نیز رهائی خواهیم یافت و به کار اصلی مبارزه خواهیم رسید.

***

تأکید این گفتار بر دگرگونی‌ها و امکانات است، دگرگونی‌هائی با اهمیت تاریخی از ژرفای جامعه ایرانی، و امکانات بیشتری که برای سرنگون کردن رژیم آخوندی پیش می‌آید. تنها یک نیروی سیاسی که دگرگونی‌ها را دریابد و با آن همراه گردد، و بتواند از امکانات بهره گیرد می‌تواند سهمی‌ در پیکار داشته باشد. ما در زمینه نخستین مشکلی نداریم. مشکل در دومی ‌است: تلاش بیشتر برای آماده کردن خود، و بهره‌گیری از امکانات، در گردهمائی‌های سازمان بارها درباره فعال‌تر کردن شاخه‌ها و شرکت در بسیج نیروهای ملی و آزادیخواه از هر گرایش برای مبارزه مشترک گفتگو کرده‌ایم. امید است در این کنگره بتوانیم همراه با پیشنهادهای عملی، انرژی بیشتری به این تلاش‌ها بدهیم. پیکار ما به مرحله‌ای رسیده است که پشتیبانی از مبارزان داخل، بیش از همیشه اهمیت دارد. ما باید در موقعیتی باشیم که از هر فرصتی بدین منظور بهره گیریم.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سخنرانی در کنگره دوم سازمان مشروطه‌خواهان ایران، برلین ۱۹۹۸