«

»

Print this نوشته

بخش ۱ / حزبی برای دگرگونی / آینده ایران و سازمان مشروطه خواهان

بخش ۱

            حزبی برای دگرگونی

آینده ایران و سازمان مشروطه خواهان

در دو سال نیمی که میان کنفرانس مؤسس سازمان (آوریل ۹۴) تا امروز، نخستین کنگره آن، گذشته است در صحنه سیاسی ایران، چه در جمهوری اسلامی، چه در جبهه مبارزه دگرگونی‌هائی روی داده است و سازمان ما نیز همراه آن خود را پیش برده است. من از این فرصت برای بررسی این تحولات و نیز موقعیتی که می‌باید در انتظار و آماده‌اش باشیم بهره می‌گیرم.

الف ـ تحولات گذشته

در دو سال و نیمه گذشته روند تحولات در جمهوری اسلامی در جبهه مبارزه و در سازمان ما چنین بوده است:

در جمهوری اسلامی

بی‌مبالغه می‌توان گفت که جمهوری اسلامی مگر در سیاه‌ترین روزهای جنگ با عراق، روزگاری بدتر از این سال‌های پایانی ریاست جمهوری رهبر «میانه‌رو،» و حکومت «عملگرایان» نداشته است. رهبری او جمهوری اسلامی را از یک شکست به رسوایی دیگر برده است. اینک فهرست گونه‌ای از پاره‌ای از این تحولات که به ویژه از دیدگاه مبارزه و سرنگونی رژیم در نظر گرفته شده است:

* بالا گرفتن اعتراضات و خیزش‌های مردمی که با توجه به آتشفشانی که رژیم بر آن نشسته است (جمعیتی که ۷۰ درصدش زیر سی سال دارد و نه آینده‌ای برای خود می‌بیند و نه به اکنون‌ش دلخوش است. در کشوری با اقتصاد ویران و حکومتی که تنها می‌تواند زور بگوید) بالاتر هم خواهد گرفت. این خیزش‌ها در این دوره به ابعاد خطرناکی برای رژیم رسید. در مشهد، قزوین، زاهدان، اسلام شهر و تازه‌ترین آنها کرمانشاه، مردم به خیابان‌ها ریختند و در همه جا با آنکه تظاهرات بهانه سیاسی نداشت، به تندی رنگ ضد رژیم گرفت.

آنچه در این شورش‌ها بیشتر مایه هراس سران رژیم شد خودداری ارتش و بخش عمده سپاه پاسداران از رویارویی با مردم بود. در مشهد واحدهای پاسدار بجای آتش گشودن بر تظاهرکنندگان سلاح خود را به زمین ریختند. واکنش رژیم، مسلح کردن عناصر تازه‌ای زیر عنوان بسیجی به عنوان تنها نیروی دفاعی قابل اطمینان بود. اما این بسیجی‌ها با زیاده‌ روی‌های‌شان روال عادی حکومت را بیش از پیش به هم ریخته‌اند و بر ناخرسندی عمومی افزوده‌اند.

تحول پرمعنی دیگر جنبش اعتراضی روشنفکران و دانشگاهیان ایران بود. انتشار نامه سرگشاده ۱۳۴ نویسنده و روزنامه نگار و برگزاری سخنرانی‌های آزاداندیشان مذهبی در یکی از دانشگاه‌ها از برجسته‌ترین نشانه‌های سرکشی روزافزون جامعه روشنفکری ایران در این سال‌ها به شمار می‌رفت. روشنفکران به وظیفه خود در دفاع از ارزش‌های دمکراتیک عمل کرده‌اند و دارند بهای‌ش را با جان خود می‌پردازند.

* بزرگترین موج ترور پس از پایان جنگ با عراق که به عنوان واکنش از سوی رژیم به راه افتاد. رژیم اسلامی نه تنها نیروهای تازه‌ای را به جنگ با مردم فرستاد بلکه دست آنها را بر زندگی مردمان از همیشه بازتر کرد. تشکیل جوخه‌های مرگ به تقلید دیکتاتوری‌های نظامی آمریکای لاتین در دهه‌های شصت و هفتاد و ربودن و کشتن و سر به نیست کردن دگراندیشان، از روشنفکران گرفته تا رهبران مذهبی تسنّن در بلوچستان و کُردستان و پاکسازی‌های گسترده در رسانه‌ها و مطبوعات، جنبه‌هائی از این موج تازه ترور است که به عنوان یک استراتژی از سوی کل دستگاه حکومتی، و هم به صورت پراکنده و سرخود از سوی دستگاه‌های گوناگون سرکوبگری اعمال می‌شود.

در همین حال رژیم با گستاخی شگفت‌آوری که رفتار کشورهای اروپائی مشوق آن بوده است به کشتار مخالفان در خارج ادامه داد تا جایی که حتی پابرجاترین پشتیبانان‌ش در آلمان و فرانسه ناگزیر شدند در برابر تروریسم دولتی جمهوری اسلامی واکنش‌هائی نشان دهند.

* انباشته شدن بزرگترین بدهی‌های خارجی در تاریخ ایران که اکنون دارند به بهای خفه کردن صنعت ایران آن را می‌پردازند. ابعاد تاراج منابع ملی و ناشایستگی رژیم اسلامی در اداره اقتصاد ایران هیچ‌گاه مانند این دوره آشکار نشده بود و فشار بازپرداخت اصل و فرع این بدهی تا سال‌ها کمر اقتصاد را خم خواهد کرد.

* شدت گرفتن مبارزه جناح‌ها در انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی و مبارزات سخت میان آنها برای انتخابات سال آینده ریاست جمهوری که فلج همیشگی رژیم را سخت‌تر کرد. زیرا دو سوی اصلی مبارزه، همزورتر شده‌اند و مشکلات مردم و مسائل کشور از مرکز توجه دورتر از همیشه شده است.

* شکست های همه سویه در سیاست خارجی:

ــ در آسیای مرکزی و قفقاز، که ایران عملاً از طرح‌های بزرگ منطقه‌ای کنار گذاشته شده است و در هر گام یا مخالفت آمریکا و بدگمانی کشورهای منطقه روبروست.

ــ در افغانستان که مداخلات رژیم به جائی نرسیده است، و در خلیج فارس که عربستان سعودی و کویت رسماً به جبهه مخالف جمهوری اسلامی رانده شده‌اند و سیاست‌های رژیم، آن منطقه را بزرگ‌ترین کانون خطر برای منافع ایران ساخته است.

ــ در اروپای غربی، با رسوائی دادرسی‌های پاریس و برلین که مستقیماً پای جمهوری اسلامی و رهبر آن را به توطئه‌های ترور مخالفان کشانیده است و به هر صورت پایان آن به زیان رژیم خواهد بود، و با رفتار شجاعانه دولت دانمارک که رسماً به مبارزه با سیاست‌های سرکوبگرانه جمهوری اسلامی برخاسته است.

ــ بالاتر از همه در تحریم نفتی آمریکا که نه تنها شرکت‌های آمریکایی را از معامله با ایران باز می‌دارد بلکه به مقدار زیاد راه سرمایه‌گذاری مؤسسات غیرآمریکایی را نیز در صنعت نفت و گاز ایران بسته است. با این ترتیب عملاً سقفی بر درآمدهای رژیم گذاشته شده است که چندان بالاترش نمی‌توان برد و ادامه آن دیر یا زود رژیم را از نظر مالی به زانو در خواهد آورد ـ با توجه به جمعیت و نیازهای فزاینده ایران.

شاید کمک به پیروزی راستی‌ها در انتخابات اسرائیل تنها “پیروزی” است که در سیاست خارجی جمهوری اسلامی می‌توان نشان داد.

در جبهه مبارزه

برخلاف اقتصاد و سیاست خارجی، در جبهه مبارزه همه چیز به زیان رژیم نبوده است. ادامه بحث‌های پایان‌ناپذیر درباره همه جنبه‌های موقعیت کنونی ایران، از تاریخ صد سال گذشته تا استراتژی پیکار ــ شامل ارتباط دادن تحریم نفتی آمریکا به ۲۸ مرداد ــ و از طبیعت رژیم اسلامی ‌گرفته تا معنی دمکرات بودن، همچنان از پدید آمدن یک همرائی در میان نیروهای مخالف جلوگیری کرده است. تحولات در جبهه مبارزه را می‌توان چنین آورد:

* پدید آمدن شکاف در میان مخالفان بر سر دگرگونگی (استحاله) در رژیم که از انتخابات ۱۹۷۹ ریاست جمهوری پیوسته بیشتر شده است و در انتخابات مجلس به جائی کشید که گروهی از مخالفان، از شرکت در انتخابات و کمک به یکی از جناح‌های رژیم پشتیبانی کردند، بحث‌های فراوان بر سر روند اصلاحی در جمهوری اسلامی ‌و ضرورت کنار گذاشتن مبارزه برای سرنگونی آن شکاف را گذارناپذیرتر کرده است.

* متوقف شدن فرایند همبستگی در میان سازمان‌های سیاسی چنانکه دیگر نمی‌توان انتظار داشت که بیشتر آنها در آینده قابل پیش‌بینی بخواهند یا بتوانند یکدیگر را در چنین فراگردی بپذیرند. در عین حال ریشه گرفتن و گسترش این اندیشه در میان توده‌های ایرانیان خارج. امروز افراد و محافل بیشمار در اجتماعات ایرانی کشورهای اروپا و آمریکا و کانادا بطور فعال در پی اقدامات مشترک هستند. پاره‌ای از بهترین نمونه‌های آن را در تظاهرات سوئد و آلمان با شرکت گرایش‌های گوناگون دیدیم.

تشکیل انجمن‌ها و کمیته‌های متعدد برای دفاع از دمکراسی و حقوق بشر و گشاده بودن آنها بر دگراندیشان از مهمترین تحولات این دوره بوده است.

* برجسته شدن نقش سازمان‌های پابرجا در پیکار بویژه در بحث‌های مربوط به انتخابات مجلس، این بحث‌ها زمینه مشترک را در میان سازمان‌هائی که جز سرنگونی رژیم از راه یک پیکار سیاسی مردمی ‌راهی نمی‌شناسد آشکارتر کرد.

در سازمان ما

در صحنه سیاست‌های مخالف، سازمانی از مشروطه‌خواهان از هواداران دمکرات‌منش پادشاهی، جائی می‌داشت که بایست پر می‌شد. در این زمینه پیشرفت‌هائی روی داده است:

* پدیدار شدن سازمان مشروطه‌خواهان ایران به عنوان یکی از مهمترین و فعال‌ترین سازمان‌های ملی و آزادیخواه و به عنوان زود رشدترین گروه سیاسی در بیرون ایران به ویژه در میان جوانان، استواری پایه‌های تشکیلاتی و خنثی کردن تحریکات از هر سو که بوده است.

* قرار گرفتن سازمان در مرکز بحث سیاسی امروز و آینده ایران. سازمان ما درست‌ترین مواضع را در برابر رژیم با توجه به منافع ملی و مصلحت مبارزه گرفته است:

ــ در پافشاری بر ضرورت ادامه پیکار تا سرنگونی رژیم و رد نظریه‌های گوناگون دگرگونی رژیم به عنوان جایگزینی برای مبارزه:

ــ در همکاری با گروه‌های دیگر در دفاع از حقوق بشر و دمکراسی در ایران.

ــ در پشتیبانی از تحریم رژیم اسلامی، در این موضوع سازمان ما از معدود گروه‌های سیاسی بوده است که معنی و اهمیت واقعی تحریم را دریافته و گوشزد کرده است.

ــ در گستردن و ریشه‌دار کردن روحیه مدنی و شهروندی در طیف هواداران پادشاهی که این به خودی خود شاید از ماندنی‌ترین دستاوردهای فکری سازمان باشد.

ب ــ چشم انداز آینده

در این بخش توجه ما تنها دو زمینه را در بر می‌گیرد: استراتژی رژیم در این مرحله بحرانی تاریخ آن، و استراتژی سازمان در آغاز دوران مبارزه‌اش به عنوان یک نیروی تمام عیار سیاسی.

استراتژی جمهوری اسلامی

چنانکه اشاره شد جمهوری اسلامی ‌بی‌آنکه قادر به‌هیچ دگرگونی ساختاری باشد و در یکی از خطرناک‌ترین مراحل خود با گزینش‌های دشواری روبروست. طبیعت مافیائی رژیم و هراس مرگباری که از مردم دارد آن را بیش از پیش مصمم می‌سازد که قدرت را به هر بها و به هر وسیله با در پیش گرفتن استراتژی زیر نگهدارد:

* تلاش برای گشودن بن‌بست رابطه با آمریکا که اندک اندک دارد زندگی را بر حکومت آخوندی تنگ می‌کند. اما بی دادن امتیازاتی که از نظر آمریکا نخستین شرط و از نظر سران رژیم مرگبار است، این تلاش چه از راه به خدمت گرفتن عوامل ایرانی و آمریکائی و چه فشار آوردن از طریق شرکت‌های نفتی و کشورهای اروپائی، و حراج کردن منابع نفت و گاز ایران ادامه خواهد یافت. آنچه بخت کامیابی رژیم را ناچیز می‌کند آلوه بودن آن به تروریسم است که از فتوای سلمان رشدی تا دادگاه برلین، تا احتمال روزافزون دست داشتن‌ش در پاره‌ای عملیات بزرگ تروریستی سال‌های اخیر را در بر می‌گیرد، و نیز کاهش اهمیت ایران به عنوان یک بازار و یک صادر کننده نفت.

* گشایش بیشتر اقتصاد ایران برای رهائی از بحران، که به علت تسلط «نهاد»ها و ناپذیرا بودن فضای کشور برای سرمایه‌گذاری و نیز تنگناهای بزرگ مالی به جائی نخواهد رسید.

* کوشش برای بی اعتبار کردن و آشفتن و ترساندن نیروهای مخالف در خارج از راه فریفتن و خریدن عناصری از میان آنها و کشتن کسانی دیگر از میان آشتی‌ناپذیران. این کوشش‌ها اکنون بیشتر روی هواداران پادشاهی تمرکز یافته است. رژیم تصمیم دارد این طیف را به هر وسیله از میدان بدر کند.

* از میان بردن هر کانون مخالفت و بر طرف کردن هر خطر احتمالی در داخل رژیم با درس گرفتن از رژیم‌هایی مانند چین و ویتنام، گشایش به خارج در اقتصاد را با مشت آهنین سرکوبگری همراه کرده است و باید انتظار داشت که سانسور و پاکسازی‌ها و فعالیت جوخه‌های مرگ افزایش یابد.

استراتژی ما

سازمان ما در برابر فرصت‌های بزرگ و مخاطرات بزرگ از هر سو قرار دارد. با توجه به برجسته‌تر شدن نقش سازمان در پیکار و ناچیز شدن احتمال رسیدن به یک همرائی با بیشتر سازمان‌ها ملی و آزادیخواه، و در برابر رژیمی‌که درگیر مبارزه مرگ و زندگی است و از دست زدن به هیچ وسیله پروائی ندارد، استراتژی سازمان را چنین می‌توان آورد:

* ادامه گسترش و تقویت سازمان، پرداختن به کیفیت اعضاء و در عین افزایش شاخه‌ها، فعال کردن شاخه‌ها و سختگیری در انجام وظایف سازمانی، حتا به بهای کوچک‌تر شدن واحدهای سازمان. ما توانائی خود را در گسترش عددی نشان داده‌ایم و اکنون می‌باید به صورت یک سازمان واقعی مبارزه درآئیم.

* پیشبرد فرایند تفاهم و همکاری ما با نیروهای ملی و آزادیخواه بدون تأکید بر سازمان‌ها، پیوستن به مبارزه مشترک برای دفاع از دمکراسی و حقوق بشر در ایران، مبارزه با مانورهای رژیم برای منحرف و بی‌اثر کردن مبارزان.

* رسوا و محکوم کردن سازشکاران، بویژه در میان هواداران پادشاهی که برای بی‌اعتبار کردن مشروطه‌خواهان و مظهر آنها به خدمت رژیم در آمده‌اند.

* شدت بخشیدن به پیکار با رژیم، آگاه کردن افکار عمومی ‌ایران و جهان از مقاصد و تاکتیک‌های آن، تلاش برای گسترش تحریم جمهوری اسلامی ‌و رساندن صدای ایران آزاد به مردم ایران و مبارزه با سیاست گفت و شنود انتقادآمیز به عنوان پوششی برای همکاری اقتصادی با رژیم که مأموریت شاخه‌های آمریکا و اروپا تا کنگره آینده خواهد بود.

***

 ما فاصله میان کنفرانس مؤسس و نخستین کنگره سازمان را با موفقیت نسبی گذراندیم. اکنون تا کنگره دوم، دو سال حیاتی در پیش داریم که باید با کوشش بیشتر و کامیابی‌های بیشتر همراه باشد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 نخستین کنگره سازمان مشروطه‌خواهان ایران، واشینگتن، ۱۹۹۶