بخش ۵
سخنرانیها در دفتر پژوهش ح. م. ای
پیشنهادهایی به دستور کنفرانس آینده حزب
اصل قضیه همان است که آقای اشکان فرمودند. این حزب هنوز بدنهاش ـ البته مواضع رسمی حزب جای بحث ندارد و در مسیری است که باید و به درد کشور میخورد و به درد حزب هم میخورد برای اینکه حزب اگر نامربوط باشد و حرفهایش برای خودش باشد و یک حلقهی پیرامون خودش، سودی ندارد. حزب فایدهاش این است که پیشاپیش جامعه حرکت کند و ضمنا” جامعه را منعکس کند و بهترینهای جامعه را منعکس کند وگرنه میشود فرقه، میشود مجاهدین که خیلی هم تشکیلات دارند، همه هم یک حرف را میزنند و گرفتاری هم با هم ندارند ولی به هیچ وجه به درد آن کشور نمیخورند و جایی هم نخواهند داشت. بله بدنه اصلی حزب خیلی عقب است از خود حزب. بدنه اصلی حزب، بسیاری از تودهی افراد حزب در عوالم دهه هفتاد که چه عرض کنم در عوالم دهه ۴۰-۵۰ زندگی میکنند و انقلاب تاثیرش فقط این بوده که اینها را در مواضع خودشان محکمتر کرده است و تغییر ناپذیرتر و این جور نگاه کردن به حوادث، اوضاع و به کشور و آینده. اثرش فقط همین است که آدم در محیط خودش و چند نفری که تماس دارد زندگی کند و دلش خوش باشد که به او بگویند به به و او به آنها بگوید به به و تمام شود بروند. این دوستانی که ایمیلهای جمعی میفرستند و از این قبیل، در همان عوالم زندگی میکنند و چهار تا سامانه این طرف و آن طرف را که همفکرشان هستند میخوانند و بس.
نقش حزب این است که خیلی پیشتر از اینها باشد خیلی پیشروتر باشد و همیشه یک قدمش در آیندهای باشد که میآید نه آینده رویایی، و یک قدمش هم در واقعیات جامعه باشد و حتما” ارتباطش با بهترین عناصر جامعه حفظ شود. این تحولاتی که در ایران روی داده است، و من راجع به خود حزب و مواضع رسمیاش صحبت میکنم، خیلی به سود ما تمام شده است. گفتاوردی که آقای موبدی از قطعنامه کنفرانس هفتم آوردند نشان میدهد که این حزب دقیقا” در متن حوادثی که در ایران میگذرد قرار داشته است (خیلی از مردم ایران در آن موقع این توجه را نداشتند و زندگیشان را میکردند) و همانطور که گفتم یک گام هم جلوتر است و اگر اینها به گوش مردم برسد متوجه میشوند یک حزبی است که سخت مراقب اوضاعشان است. مراقب حال و آیندهشان است و مسائل را آنچنان که هست و روی اهمیتشان نگاه میکند نه آنچه خودش دلش میخواهد. بله ما دلمان میخواهد این طور باشد یا این شخص باشد آن شخص نباشد ولی ربطی به جامعه ایرانی، آن ۷۰ میلیون ندارد. آن هفتاد میلیون یک روزی یک طورند یک روز طور دیگرند برای این که آنها باید وضع خودشان را در نظر گیرند و مقتضیات زمان را رعایت کنند و بعد تجربههایی پیش میآید، تحولاتی پیش میآید. لزوما” عقایدی که ده سال پیش داشتند امروز ندارند. در مورد افراد هم همین طور است. کسانی که در ایران زندگی میکنند حتا در مقامات مهم بودهاند. اینها خیلی احتمال دارد که امروز آدمهای ده سال پیش نباشند. آدمهای دو سال پیش هم نباشند.
من مطمئنم این صد نفری که بردند پای تلویزیون در آن دادگاههای نمایشی آبرویشان را ببرند که در واقع آبروی خود رژیم رفت، اینها بکلی آدمهای دیگری شدهاند بعد از این تجربه. حالا ما میبینیم در این ایمیلها و سامانهها که چه خوشحال شدهاند و میگویند دیدید فلان فلان شدهها چه بلایی سرتان آمد، دیدید رژیمی که سر کار آوردید چکار کرد؟ بله این طوری هم میشود نگاه کرد ولی آدم باید آن جا که مربوط به ایران میشود جور دیگری نگاه کند. چون مسئله ما که مسئله انتقامگیری و خالی کردن دلمان نیست ـ این مال بچههاست، مال آدمهای عقب مانده است ـ ما نگاه میکنیم ببینیم در آن کشور چه اتفاقی افتاده و چه کار میشود کرد. چه به کار آن مردم و مبارزه میآید. میبینیم یک تغییر اساسی باید در این آدمها روی داده باشد. اینها نشستهاند در خانهشان یا در زنداناند یا بیروناند و به تمام این ۳۰-۴۰ سال خودشان نگاه میکنند و سری تکان میدهند و واقعا” میخواهند کارهای دیگری بکنند و جبران کنند و خودشان را نجات بدهند. حال اگر آنها این طورند و در داخل این تحولات میافتند ما که در بیرون هستیم و احاطه بیشتری به همه اوضاع داریم میباید بیشتر آماده پذیرفتن واقعیتها باشیم.
کنفرانس به نظر من مسئله اصلیاش مسئله این جنبش مردمی است در ایران. ما نمیتوانیم رد بشویم. از کنارش نمیتوانیم بگذریم. یک اتفاقی در ایران افتاده است و در جریان است که اصلا” سراسر وضع را عوض کرده است. ایران چیز دیگری شده است و این مردم وارد یک دنیای دیگری شدهاند. مردم منظورم همه جامعه نیست. عمده آن نیروهای پیشرو جامعه هستند چون ما ۳۰ سال پیش از این نیروهای پیشرو جامعه زمین خوردیم. اینها بودند که افتادند پیش و دنبال این رژیم ارتجاعی و فاشیستی رفتند و برایش نعره کشیدند. حالا این بکلی عوض شده است. این است که به نظر من اصل موضوع در کنفرانس آینده ما، موضع حزب است در برابر جنبش سبز. این فرصت را نباید از دست داد. به نظر من اولین پیشنهاد ما به کنفرانس، حالا غیر از نامش این باید باشد که ما در این کنفرانس راجع به جنبش سبز و موضع ما در برابرش و راجع به آینده ایران در پرتو تحولات سه ماهه گذشته تا آن موقع، بحث و اعلام نظر کنیم و این بحث شاید آن توده حزبی را روشن کند و از این عوالم تکراری بیرون بیایند. سی سال است این حرفها را زدهاند و بس است دیگر. اوضاع چیز دیگری است. دوستان در شاخهها به افراد کمتر آشنا به مسائل بگویند فایده ندارد این حرفها را تکرار کردن. ما اصول عقایدمان را که عوض نمیکنیم ولی مواضع ما در برابر تحولات روز نمیتواند سی سال یک جور باشد نمیتواند ده سال یک جور باشد برای اینکه ایران و دنیا و مردم تغییر کردهاند و خود ماها آدمهای دیگری شدهایم. پس پیشنهاد میکنم امروز کمی راجع به این مطلب صحبت کنیم. البته نکتهای که یکی از دوستان از قطعنامه آوردند درست است و به موقع هم هست برای اینکه جنبش سبز واکنشی است در برابر آن اتفاقاتی که ما پارسال پیشبینی کردیم . یعنی نگاه کردیم و روندش را پیشبینی کردیم. این جنبش واکنش به آن است. یعنی مقاومتی است در برابر آن روند فاشیست شدن و فاشیستتر شدن جامعه و سپاهی ـ امنیتی ـ جمکرانی شدنش. حالا پارسال به این صراحت، به این روشنی نبود ولی امسال قضیه کاملا” روشن شده است. مردم هم متوجه شدهاند. مردم پارسال متوجه نبودند، امسال به شدت متوجه شدند تا درجهای که ۷۰-۸۰ کشته دادند و چقدر زندانی و چقدر شکنجه و چه فجایعی را تحمل کردند ولی پایش ایستادهاند.
موضوع دیگر سران این جنبش هستند. من نگاه میکنم باز به همین به اصطلاح طیف ما، که با چه کینه و شدتی با موسوی و کروبی برخورد میکنند با چه حسادتی، با چه حس رقابتی، خوب این اصلا” ما را بکلی منزوی میکند برای اینکه فعلا” اینها ایستادهاند و طرف این رژیم هستند و ماها بیرونیم. هیچ کدام ماها که بیرونیم حقیقتا” طرف این رژیم نیستیم. اینها که در ایراناند طرف رژیماند و ایستادهاند و ممکن است توقیفشان هم بکنند. باید این را روشن کنیم آیا دشمن اینهائیم؟، مخالف اینهائیم؟ آیا صحبتهایی که میشود که اینها دارند رهبر میشوند و مواظبشان باشید درست است؟ من نمیدانم و فکر میکنم رهبر نمیشوند برای اینکه این جنبش سبز، جنبشی است که خودش را دارد میسازد. هنوز کاملا” روشن نیست که چیست سازمان هم ندارد عضویت هم ندارد انتخابات هم نمیکنند. یک چیزی است در خود مردم دارد میجوشد و سران این جنبش که موسوی باشد یا کروبی، اینها مخصوصا” هیچ خط مشیی، هیچ اصولی را بر این جنبش نگذاشتند. دفعه پیش آقای پاشایی گفتند اینها حساب کردهاند دیدهاند اگر بخواهند مرامنامه برای این جنبش بنویسند یا باید حرفهای رژیم را تکرار و روی قانون اساسیاش و ولایت فقیه تکیه کنند که همه از گردشان پراکنده میشوند یا خلاف آن حرفها را بزنند که فورا” توقیفشان میکنند. در نتیجه چیزی نگفتهاند و گذاشتهاند خود این مردم به آن شکل دهند. در چنین وضعی ما از چه میترسیم که فلانی دارد رهبر میشود، دارد، رقیب ما میشود؟ یا رقیب برای کاندیدای پادشاهی میشود و باید کوبیدش. یا از آن طرف شروع کردهاند که ببینید موسوی پرچم جمهوریاسلامی را گرفته جلویش و عکس گرفته و این هم موسوی شما. این هم آدمی که دارید از او پشتیبانی میکنید. لابد انتظار دارند موسوی که در ایران است هنوز چیزی نشده به زندان بیفتد. او میتواند مثلا” پرچم شیرو خورشید دست بگیرد؟
آخر باید انسان یک مقداری، یک مقدار اندکی مسائل را آن چنان که هست ببیند. آخر کسی که در آمریکا نشسته یا در کانادا نشسته و زندگیاش به هر حال جوری تامین میشود نه خطری هست نه کسی در خانهاش را میزند و یا ضربدر به در خانهاش میکشند، بله میتواند هر چه بخواهد بگوید. ولی موضوع این است که در ایران دارد مبارزهای میشود که یک انگشت در آن نداشتهایم، وقتی روی داد پشتیبانی کردیم .حالا به آنها حمله کنیم که چرا پرچم جمهوریاسلامی بردهاید؟ یک مناظرهای با یکی از طرفداران رژیم داشتهام که در سامانه ” تلاش” آمده است. ملاحظه کنید آن فردی که مخالف ما هست قضایا را چگونه میبیند و ما باید چگونه جواب بدهیم. من هم میتوانستم مثل این افرادی که این حرفها را میزنند فحش را بکشم به او ، به اعتقاداتش، به پرچمش و رژیمش، نتیجهای نداشت و فقط دلم را خالی کرده بودم. اکنون او تشویق شده است دوباره بنویسد. شما وقتی این جور مسایل را نگاه کنید و مبارزه را این جور برای خودتان تعریف کنید اثر خواهید بخشید و از این سالهائی که در بیرون دارید زندگی میکنید نتیجهای گرفتهاید و الا مینشینیم دور هم و حرفهایی که دوست داریم برای هم میزنیم و بعد هم میرویم با خیال راحت زندگیمان را میکنیم.
در رابطه با کنفرانس، ۱ـ نام کنفرانس چه باشد ۲ـ موضع حزب در برابر جنبش سبز چیست، و چه باید باشد و رئوس آن را پیشنهاد کنیم که در کنفرانس به بحث مفصل گذاشته شود ۳ـ شکافتن خطری که پارسال پیش بینی کردیم و توضیح دادن بیشتر و یادآوریش، که خیلی به سود حزب تمام خواهد شد و قدری از آن قطعنامه را بیاوریم و هشدار را تکرار کنیم که متاسفانه وضع دارد بدتر میشود.
***
در مورد مشروط بودن پشتیبانی، ما باید از اصول پشتیبانی کنیم نه از افراد. یعنی اعلامیه نمیدهیم که پشتیبان موسوی یا کروبی هستیم. ما هر پشتیبانی هم کردهایم از جنبش مردم کردهایم ولی ضمنا” نباید موضعی بگیریم که اگر خودمان در ایران بودیم و میخواستیم مبارزه کنیم خلاف آن میکردیم، یعنی باید خودمان را در جای مبارزان بگذاریم. شرایط همان طور که عرض کردم فرق کرده است. تا پارسال در ایران مبارزهای نبود مردم گرفتار مسایل خودشان بودند و جوانها بکلی برکنار بودند از همه اوضاع کشور و مبارزه میان جناحهای مختلف رژیم بود و ما هم کاری به آن جناحها نداشتیم و نداریم و حرف خودمان را میزدیم. اما در این سه ماهه مردم وارد شدهاند و یک حرفهایی میزنند و شعارهایی دادهاند که دیگر ما نمیتوانیم بگوئیم دنیای درون یک چیز است و مقتضیات خودش را دارد و ما دنیایمان چیز دیگری است و مقتضیات خودمان را داریم و زیاد به هم ربطی نداریم. دیگر این طور نیست.
به نظر من در سه ماهه گذشته بیرون بطور کلی اهمیتش را از دست داده است. تا سه ماه پیش بیرون اهمیتی داشت از جهت طرح مسائل. امروز از نظر طرح مسائل هم چندان نمودی ندارد. افراد زیادی پشتیبانی میکنند که کار خوبی است ولی اصل مطلب در ایران است. بقیه هم یا چیزی نمیگویند یا همهاش از مواضعی که قبلا گرفتند دفاع میکنند و یا مانند سلطنتطلبان که فقط بهانه میگیرند و میخواهند گزک بدست بیاورند و حمله کنند و مسخره کنند. بحث اساسی در ایران دارد میشود و این بحث اساسی پشتیبانی لازم دارد. ما باید این انعطاف را هم خودمان داشته باشیم هم برای مبارزان در ایران قائل باشیم که در ایران باید طوری عمل بکنند که یک، این جنبش حفظ شود و دو، بتواند ادامه پیدا کند. هیچ سودی برای ما ندارد که چنان سرکوبی بشود از این هم بیشتر که دیگر صدا از کسی بلند نشود. به نفع ماست که هر چیزی در این مبارزه که ممکن است حفظ شود و ادامه پیدا کند و جز در چهارچوب جمهوریاسلامی، این کار امکان ندارد زیر همان پرچم، همان ولایتفقیه و همان کثافتکاری و چارهی دیگری نیست. الان موضوع تغییر رژیم نیست، عوض کردن جمهوریاسلامی نیست. میخواهند مرحله مرحله پیش برود و کار درستی هم کردهاند. تنها راهش هم همین است. با اینکه پیداست صد در صد مخالف این اوضاع هستند و میخواهند اوضاع عوض شود ولی خویشتنداری میکنند و در این چهارچوب کم و بیش عمل میکنند و مخصوصا سران این جنبش بسیار هوشیارند. نباید به اینها حمله کرد و تخطئه کرد. خیلی خوب هم ایستادهاند و جرئت هم دارند. با این که میبینند مخالفانشان ـ احمدینژاد و خامنهای ـ چه رفتاری میتوانند بکنند باز میایستند. نتیجه میگیرم که پشتیبانی ما از این جنبش است. فعلا وارد افراد نمیشویم همچنان که تا حالا نشدهایم. این انعطاف را هم برای جنبش و سران قائل هستیم که در چهارچوب نظام رفتار کنند و مبارزه کنند.
تصور نمیکنم اینها قابل انحراف باشند مگر اینکه ببرندشان زندان و چنان بلائی به سرشان بیاورند که مثل ابطحیها و حجاریانها بیایند هر یاوهای که بهشان گفتهاند تکرار کنند که آن بحث دیگر است. ولی امثال موسوی و کروبی موقعیتی دارند که نمیتوانند دیگر از این حرفها برگردند. کار از اینها گذشته است. این افراد زیر بار مصالحه اصولی با رژیم نخواهند رفت ولی خوب اگر اتفاق افتاد ما هم مثل مردم برمیگردیم. کسی هم به ما ایراد نخواهد گرفت که چرا تا حالا پشتیبانی کردید و حالا نمیکنید. ما هم مثل آنها. ما خواهیم گفت ما تا حالا از این اصول پشتیبانی کردیم حالا مبارزه منحرف شده است مثل دوم خرداد. اولش قابل پشتیبانی بود دو سال که گذشت معلوم شد نه، قابل پشتیبانی نیست، فقط یک آب شستهتر است. هم مردم برگشتند و هم کسانی که در بیرون میگفتند به اینها شانس بدهیم، دارند یک کارهایی میکنند.
در موضوع حفظ نظام ” گزینه واقعگرایانه است” نه، ما نگفتهایم وظیفه حزب است. اشکال رفقا این است که مطلقا با مطالب چاپی دشمنی دارند. چشم نمیرود تا مطلب را بخواند فقط گوش کار میکند. همین طور افواهی چیزی به گوش میرسد و بعد هزار مطلب دربارهاش بافته میشود. ما دو جلسه پیش توضیحات مفصلی دادیم. همین طور در مورد کنار ج.ا ایستادن، معلوم است. بله اگر کار به حمله به ایران کشید و کار به تجزیه ایران کشید در کنار شیطان هم قرار میگیرم. معلوم است، ول کنیم همین طور مملکت از بین برود که ما دشمن فلان و طرفدار فلان هستیم؟ ما برای دشمنی با ج.ا برای سرنگون کردن ج.ا برای بازگرداندن پادشاهی برای هیچ کدام از اینها تشکیل نشدهایم. ما برای ساختن ایرانی که در منشور آوردهایم تشکیل شدهایم. برای رسیدن به آن ایران ج.ا باید برود و به نظر ما باید پادشاهی با رای مردم برقرار بشود همین. ولی اینها فرع است. اصل آن است که آن جامعه ساخته شود. حالا فرض کنیم ج.ا را هم برداشتیم و یک رژیم بدتر آمد خوب چکار کردهایم؟ نتیجهاش چیست؟ این است که گفتم منشور را باید درست خواند و از پشت منشور درست به قضایا نگاه کرد. اگر مقصود فقط برداشتن ج.ا است خوب بروند جزو مجاهدین خلق بشوند. آنها هم میخواهند ج.ا برود. پس منظور این است که جامعهای که مجاهدین خلق نمیخواهند، در ایران برقرار شود. آن اصل است حالا به دوستان برمن توصیه میکنم اول این مطالب را بخوانند مخصوصا” مذاکرات دفعه پیش دفتر پژوهش را در بارهاش بحث کنند. اگر باز صحبتی داشتند جلسه آینده تشریف بیاورند با هم صحبت کنیم. آنها هم که در لندن فکر میکنند مسئله ما احمدینژاد است و کاری به کل رژیم نداریم توجه نمیکنند که احمدینژاد و دار و دسته سپاهی ـ امنیتی میخواهند رژیم را یک دست کنند، یعنی کل رژیم بشوند و ما آن وضع را برای ایران از وضع فعلی هم بدتر میدانیم.
۲۳ سپتامبر ۲۰۰۹