«

»

Print this نوشته

بخش ۵ / سخنرانی‌ها در دفتر پژوهش ح. م. ای / آیا تحریم اقتصادی موثر است؟

بخش ۵  

سخنرانی‌ها در دفتر پژوهش ح. م. ای

 

 آیا تحریم اقتصادی موثر است؟

بحث اصلی جمهوری ایرانی در مقابل جمهوری اسلامی ‌بود. راجع به منشاء‌ش صحبت شد. من تصور نمی‌کنم منشاء خاصی داشته باشد. این یک مرحله طبیعی مبارزه‌ای است که شروع شده است. مراحل این مبارزه را وقتی نگاه کنیم می‌بینیم اول جنبش رای دادن برای پیش کشیدن خواست‌های معینی پیدا شد. گفتند این چیزها را می‌خواهیم، گفتمان مطالبه محور، شهروند آزاد یا نامه اتحادیه ناشران ایرانی که از چهار کاندیدا پرسیدند سیاست شما در برابر سانسور کتاب چه خواهد بود. مردم گفتند این انتخابات را جدی بگیریم صرفنظر از اینکه می‌دانیم مداخله و تقلب خواهند کرد ولی درین مبارزه شرکت می‌کنیم. رای زیادی هم دادند و انتظار هم می‌رفت موسوی ببرد. ظاهرا” هم موسوی برده زیرا آن‌ها متوحش شدند و در عرض دو سه ساعت نتیجه چهل میلیون رای کاغذی را که ده درصدش را گفتند توانستیم در عرض یک هفته بخوانیم اعلام کردند و این جنجال بلند شد. بعد تظاهرات میلیونی و درخواست تجدید نظر در رای‌گیری و رای‌خوانی و ابطال و تجدید انتخابات پیش آمد و کاندیداهای اصلی هم رها نکردند و گفتند می‌ایستیم و دفاع می‌کنیم از حق خودمان و کار به سرکوب وسیع و زندان و آدم کشی رسید. طبعا” شعارهای مردم شروع کرد به رادیکال شدن. اول‌ش صحبت انتخابات بود بعد مرگ بر دیکتاتور آمد و مرگ بر خامنه‌ای آمد و این‌ها به موضوع انتخابات ربطی نداشت. طبیعی بود که هرچه سختگیری رژیم بیشتر شود مردم شعارهای تند‌تری خواهند داد برای اینک مردم عصبانی و بیزار از شورای نگهبان و خامنه‌ای و پاسداران را نگذاشتند در چارچوب قوانین خودشان عمل کنند. شعارها تند شد و وقتی کار به مرگ بر خامنه‌ای رسید طبیعی بود پس فردا به خود جمهوری اسلامی ‌حمله کنند. در تظاهرات در گورستان، شعار جمهوری ایرانی مطرح شد. الان بحث بر سر این است، اسلامیت رژیم در برابر جمهوریت رژیم. وقتی مصباح یزدی و یزدی از شورای نگهبان اعلام می‌کنند مردم هیچ کاره‌اند و ولی فقیه همه کاره است و مردم فقط باید تائید کنند. مردم می‌بینند که گرفتاری، آن پسوند اسلامی ‌است. اگر ما پسوند اسلامی ‌را برداریم دیگر موردی برای ولایت فقیه نمی‌ماند. صحبت ولی فقیه و مادام العمر و هرچه خواست می‌تواند بکند در میان نخواهد بود. خیلی حرف حسابی و معقولی است.

این درست است که می‌گویند جمهوری ایرانی و مرگ بر خامنه‌ای و یک نفر نمی‌گوید زنده باد رضاشاه پهلوی. اما موضوع رضاشاه پهلوی در مقابل خامنه‌ای نیست. موضوع این است که خامنه‌ای مرده باد. مرده باد برای اینکه راه باز شود تا اراده مردم ابراز و عمل شود. همین طور است در مورد جمهوری اسلامی. الان وقت جمهوری یا پادشاهی نیست. آیا منطقی است که ما انتظار داشته باشیم در ایران که یک کلمه این ور یا آن ور صحبت کنند کل اساس مبارزه موسوی و کروبی سست می‌شود، موسوی و کروبی به عنوان کاندیداهای ریاست جمهوری بیایند بگویند جمهوری اسلامی ‌نه، جمهوری ایرانی یا پادشاهی؟ مردمی ‌که می‌گویند الله‌اکبر و قرآن سر می‌گیرند و باز هم دستگیر می‌شوند و آنها را می‌زنند و می‌کشند، آنوقت انتظاردارید بیایند بگویند نه جمهوری اسلامی ‌نه جمهوری ایرانی و زنده باد پادشاهی؟ می‌شود چنین چیزی؟ باید عملی فکر کرد. یک چیزی را من و شما دوست داریم و دل‌مان می‌خواهد، بسیار خوب. ولی یک چیزی آنجا اتفاق می‌افتد که باید دید می‌شود کاری‌ش کرد یا نه. می‌شود جلوی مردم ایستاد و گفت حق ندارید و درست نیست بگوئید جمهوری ایرانی و بگوئید پادشاهی؟ آنها هنوز رفراندم هم نمی‌گویند. یک روزی خواهند گفت. الان می‌گویند اسلامی‌اش را بیندازیم و بگوئیم جمهوری ایرانی. مصباح یزدی می‌گوید نه باید جمهوری‌اش را بیندازیم. ما باید همراه مردم پیش برویم. اگر پیش هم نمی‌رویم دیگر جلوش نایستیم و درست نیست که به مردم بگوئیم حق ندارید و این حرف‌ها درست نیست و به ما برخورد و پادشاهی مهم است یا رفراندوم مهم است.

این تکیه‌ای که می‌کنند که مثل دفعه پیش خواهد شد توجه کنید که دفعه پیش هم رفراندم کردند و حتا کسانی که به خارج پناهند شده بودند و فرار کرده بودند از انقلاب، آنها رفتند جلوی سفارت‌ها و کنسولگری‌های جمهوری اسلامی ‌صف بستند و رای دادند. بله آن بار هم رفراندم شد و این بار هم خواهد شد. بعد هم مقایسه امروز با سی سال پیش اصلا” امکان ندارد. اولا” هیچ گذشته‌ای تکرار نمی‌شود. ممکن است شباهت‌هایی پیدا کند ولی تکرار عملی نیست برای اینکه شرایط عوض می‌شود و بعد هم این مردم خواست‌هایشان چیز دیگری است. این مردم صحبت می‌کُشم می‌کُشم نمی‌کنند. صحبت سرباز و جانباز توئیم خمینی نمی‌کنند. این جنبش خمینی ندارد. موسوی رهبر نیست منتها ایستاده است و دور و برش ایستاده‌اند و مبارزه می‌کنند و خیلی هم خوب است. همه این آتش‌ها از انتخابات بلند شد و ادامه دارد و به مرور شعارهای دیگری داده می‌شود و خواست‌های دیگر. ما هم از آنها استقبال می‌کنیم. صحبت شد که از جمهوری ایرانی جلوگیری کنیم. امکان جلوگیری نیست. به خصوص از طرف ما از بیرون. مگر چقدر قدرت داریم که جلوی صد هزار نفر بایستیم و بگوئیم از این حرف‌ها نزنید. باید واقع نگر بود.

همان‌طور که بعضی دوستان گفتند به هیچ وجه نباید وحشتی از جمهوری ایرانی در این مقطع داشته باشیم. الان مهم این است که مردم بکلی از فضای اسلام حکومتی بیرون بیایند؛ از این تفکر اسلامی ‌در سیاست. این خیلی مهم است. در این ۳۰-۴۰ ساله این کشور با همین زمین خورد که اسلام باید مسایل ما را حل کند و بایستی برگردیم به اسلام و آنچه خود داشت و این یاوه‌ها که روشنفکران گفتند. امروز آن گفتمان از بین رفته است و این بزرگترین پیروزی ما است بقیه‌اش دیگر فرع است و به دنبال خواهد آمد. یعنی اگر این جامعه با دین اداره نشود و با دموکراسی اداره بشود بختی برای پادشاهی هست و گرنه چه بختی؟ در یک دیکتاتوری هرطور باشد پادشاهی تمام می‌شود. پس ما باید هدف‌مان این باشد که پای‌مان به ایران برسد و سخنمان به مردم برسد. امروز اگر مردم می‌گویند جمهوری ایرانی، ما می‌‌گوئیم شکل نظام آینده در ایران باید با یک رفراندم تعیین شود. مردم هم به موقع‌ش خواهند گفت ولی الان دیگر ترس از این شعار و جلوگیری از آن درست نیست.

راجع به مجاهدین صحبت شد. تنها راه نجات مجاهدین این است که وابسته به این سازمان نباشند و این سازمان منحل شود. این سازمان مجاهدین بدنام است، سابقه بد دارد و خیلی جاها به عنوان تروریست شناخته می‌شود. هیچ دولتی نمی‌تواند عده زیادی از این افراد را به خاک خودش بپذیرد اما به عنوان فرد اگر از رهبری مجاهدین آزاد باشند، راهی دارند.

۲۵ سپتامبر ۲۰۰۹