«

»

Print this نوشته

بخش ۵ / سخنرانی‌ها در دفتر پژوهش ح. م. ای / مبارزات اخیر مردم ایران (۲)

بخش ۵  

سخنرانی‌ها در دفتر پژوهش ح. م. ای

 

مبارزات اخیر مردم ایران (۲)

در پاسخ به پرسش آن دوست مان، علاوه بر گفتمان مطالبه محور چند هفته بعد بیانیه مفصل‌تری انتشار پیدا کرد که گویا انجمن‌های بسیاری بر گرد این بیانیه تازه تشکیل شده است. بسیاری از این انجمن‌ها انگاری (مجازی به ترجمه غلط) یا اینترنتی هستند. این بیانیه عنوانش شهروند آزاد است و بیانیه گفتمان مطالبه محور را پیش‌تر برده با تفصیل بیشتر و دقیقا” در یک برنامه دموکراسی ‌لیبرال یا لیبرال‌دموکرات می‌گنجد و اگر دوستان به نظرشان رسید جامع‌تر است بروند روی تشکیل همین انجمن‌های شهروند آزاد. عنوان شهروند آزاد به مراتب از عنوان مطالبه محور بهتر است و الان هم این بیشتر بحث می‌شود تا گفتمان مطالبه محور. آن دری بود گشاده شد و این‌ها از آن در وارد شدند و پیشتر هم رفته‌اند. ما سهمی ‌در آن بیانیه نداریم. تبلیغ کار خودما‌ن نیست . هر کس کرده است کار خوبی کرده است ولی گفتمان، بحث و استدلال‌ها همه همان است که این پانزده سال حزب مشروطه ایران دنبال‌ش بوده است و تبلیغ کرده است. بد نیست دوستان در ایران تشکیل این انجمن‌ها را تشویق کنند.

راجع به دو مطلب بحث شد که خیلی اهمیت دارد و می‌شود یک خط مشیی را گرفت. یک موضوع پرچم است. بار گذشته آقای رحیمی‌ گفتند ما روی پرچم شیر و خورشید باید بایستیم و این دیگران هستند که باید این پرچم را بگیرند و از آن خود کنند. این یک نکته اساسی است. برای اینکه ایران به هر حال یک پرچم لازم دارد و پرچم جمهوری‌اسلامی ‌از سوی مردم رد شده است. تصور نمی‌رود در تظاهرات دانشگاه در همین نماز جمعه کسی پرچم زشت جمهوری‌اسلامی‌ را بلند کرده باشد و تمام شده است. هیچ پرچم دیگری هم قابل مقایسه با پرچم شیر و خورشید نیست. سبز هم رنگ پرچم نیست، رنگ این جنبش است. خیلی هم خوب است و به دوستان حزبی توصیه می‌شود از سبز احتراز نکنند و این سبز را بپذیرند و این کمک خواهد کرد که دیگران هم پرچم شیر و خورشید را بپذیرند. هر جنبشی رنگی دارد این انقلابات مخملی یکی از ویژگی‌های‌ش این است که رنگی را بگیرند که بتوانند مردم را بسیج کنند چون حزب که در یک نظام استبدادی نمی‌شود درست کرد ولی یک رنگ مشخص اینها را به طرف هم می‌کشد. رنگی است که دوست را از عامل جمهوری‌اسلامی ‌جدا می‌کند. باید رنگ سبز را بپذیریم و هیچ مانعی ندارد. ما را نه به موسوی می‌چسباند و نه به سید و سادات.

ولی نکته آقای رحیمی‌ ما را به فکر می‌اندازد که چرا چپ ایران در دشمنی‌اش با پرچم شیر و خورشید این همه اصرار می‌ورزد؟ این تنها پرچمی ‌است که وجود دارد و سابقه‌اش به هزار سال می‌رسد و تمام این هزار سال شیر و خورشید و شمشیر به صورت‌های گوناگون، پرچم ایران بوده در دوره قاجار مشروطه خواهان به عنوان پرچم رسمی ‌ایران پذیرفتند. اندازه‌ها و شکل قرار گرفتن و ابعاد آن را تعیین کردند و بیست و چند سال هم پیش از رضاشاه اینکار شد و ربطی به پادشاهان پهلوی نداشت. این پرچم نه تنها پرچم پادشاهان پهلوی است، پرچم مصدق هم هست. مصدق جز این پرچم چیزی را نمی‌شناخت. پرچم ستارخان هم هست، پرچم حیدر عمواغلی هم هست، پرچم مدرس آخوند هم بوده. همه اینها زیر پرچم سه رنگ شیر و خورشید کار کرده‌اند. چسباندن‌‌ش به پهلوی و بعنوان پهلوی با آن دشمنی کردن چپ ایران را منزوی می‌کند. چپ ایران دارد با دشمنی با پرچم شیر و خورشید یک مبارزه بزرگ‌تر را می‌بازد. به این معنی که مبارزه با پرچم را حتما خواهد باخت، تردید نیست که این پرچم در دل مردم دوباره جای‌ش را باز خواهد کرد. مثل روز روشن است و بطور خود بخود این پیش می‌آید و حتا در ایران در تظاهرات تک و توک پرچم شیر و خورشید علم کرده‌اند. آنوقت پیام دیگر چپ که برای‌ش بسیار مهم‌تر است آسیب خواهد دید. به صلاح خود نیروی چپ است که این پرچم را بگیرند از آن خود کنند که کار خودشان جلو می‌افتد و ما هیچ مانعی در این نمی‌بینیم. بگذار کارشان جلو بیفتد و این مسئله پرچم بین ایرانی‌ها تمام بشود. ما آنقدر بر سر مسایل مختلف اختلاف داریم که این اختلاف زیادی است.

نکته اساسی دیگری که در بحث‌ها پیش آمد وحشتی است که گروه‌های مختلفی از پیروزی در این مبارزه دارند. حقیقتا” این شگفت‌آور است که سی سال تلاش کرده‌ایم که مردم ایران بپا‌خیزند و بساط جمهوری ‌اسلامی ‌را بهر ترتیب که می‌توانند برچینند، البته ما هم از اول فکر نمی‌کردیم که راه‌های گام به گام شانسی داشته باشد یا به این درجه فکر نمی‌کردیم ولی الان متوجه شدیم که تنها راه‌ش گام به گام است. در این سی سال اینقدر ناپختگی و انحراف از گروه‌های سیاسی دیدیم که ترسیدیم اگر جمهوری اسلامی‌ یک باره بیفتد یک چیز بدتری بجای‌ش بیاید. در نتیجه این راه حل گام به گام تنها راهی است که می‌تواند پیش رود و ما هم باید کمک کنیم. سی سال این صحبت‌ها شده است این آرزوها را همه گروه‌ها داشته‌اند که روزی برسد مردم بریزند به خیابان. حالا که مردم ریخته‌اند در خیابان، سلطنت‌طلب می‌ترسد که این جریان پیروز شود و جمهوریت نظام به اسلامیت‌ش غلبه کند و موضوع پادشاهی فراموش شود. چپ می‌ترسد که این جریان موفق شود و دیگر صحبت پرولتاریا و انقلاب خونین و ارزش افزوده و این حرف‌ها کنار گذاشته شود. اسلامی‌ها که تکلیف‌شان معلوم است می‌ترسند که اسلامیت در ایران تحت‌الشعاع قرار گیرد. این تشتتی که ما در جبهه مخالف ج.ا می‌بینیم بسیار اسباب تاسف است ولی ما باید نگاه کنیم با چه منظره‌ای روبرو هستیم. پیش‌بینی مشکل است ولی اگر اتفاقاتی مثل کودتای سپاه پاسداران پیش نیاید مردم با کمک آخوند‌ها و با کمک عناصری از خود رژیم (در راسشان رفسنجانی ولی او تنها نیست خیلی‌ها پشتش هستند) امتیازاتی از رهبر و از احمدی‌نژاد بگیرند به این معنا که احمدی‌نژاد یا کنار گذاشته شود یا مثلا” زیر چنان فشاری قرار گیرد که همه تصمیمات مهم در حکومت برود به مجمع تشخیص مصلحت و آنجا تصمیم گرفته شود. بنظر من این راه حل آبرومندانه‌ای خواهد بود برای رژیم و ممکن است قبول بکند که احمدی‌نژاد را برندارند ـ که شکست قطعی خواهد بود ـ با مخالفان احمدی‌نژاد در خود رژیم این تفاهم را بکنند و سعی کنند این راه‌حل را به مردم بفروشند و بقبولانند که مردم ما نظر شما را در تصمیم‌گیری‌ها رعایت خواهیم کرد. این هم ممکن است.

راه‌حل دیگر این است که احمدی‌نژاد را با یک رای عدم اعتماد مجلس ساقط کنند و بعد یک راه‌حل دیگری برای انتخابات پیدا کنند که از درون خود رژیم انجام گیرد و پیروزی مستقیم مردم نباشد ولی هر چه بشود اگر پاسداران دیوانگی نکنند و دست به کودتا نزنند که پایان رژیم است و مسلما” آخوندها هم جلوی‌ش خواهند ایستاد. عوض شدن رژیم و کم رنگ شدن اسلامیت در این رژیم به معنی پیروزی پادشاهی نخواهد بود و به معنی پیروزیِ عناصری در خود این رژیم خواهد بود و مردم تن در خواهند داد و سعی خواهند کرد امتیازاتی بدست آورند و استفاده کنند برای موفقیت‌های آینده و در این تغییرات پادشاهی به ایران برنخواهد گشت.

آنچه که ما باید انتظارش را داشته باشیم و برای‌ش مبارزه کنیم این است که در ایران شرایطی پیدا بشود که همه بتوانند سخن‌شان را بگویند، درها باز شود و ما هم بتوانیم برویم به ایران، طرفداران پادشاهی هم بتوانند بروند به ایران و بتوانند حرف‌شان را بزنند و از موضع شان دفاع کنند. این فعلا” حداکثری است که ما می‌توانیم از این تحولات نه در آینده نزدیک در آینده کمی ‌دورتر انتظار داشته باشیم. در نتیجه کسانی که از پیروزی جنبش مردم می‌ترسند که مبادا پادشاهی صدمه بخورد در نظر داشته باشند اگر این جنبش شکست بخورد اصلا” شانسی برای پادشاهی پیش نخواهد آمد برای اینکه نیروهایی که سراسر با پادشاهی که سهل است مخالف بازنشدن فضا در ایران هستند آنها روی کار خواهند آمد حالا زور مردم به آنها برسد و آیا چیزی از کشور بماند بحث دیگری است ولی هیچ‌راه دیگری هم این دوستان فکر نکنند که برای‌شان هست نه. ما باید موضوع برگرداندن پادشاهی را در دو یا حتی سه مرحله نگاه کنیم در مرحله اول در کار نیست. ما باید همراه مردم پیش برویم تا فرصتی برای اینکه در ایران بتوانیم حرف‌مان را بزنیم. تازه آن وقت مبارزه برای پادشاهی شروع خواهد شد به همین دلیل است که تکیه حزب ما از اول روی پادشاهی نبوده است روی پادشاهی مشروطه بوده است در قالب یک نظام دموکراسی‌لیبرال و بارها گفته‌ایم که در یک نظام دموکراسی‌لیبرال شکل حکومت درجه دوم و سوم است.

با تکیه‌ای که بر این فلسفه سیاسی کرده‌ایم حزبی خواهیم بود که هر چه بشود موضوع بحث آن دموکراسی‌لیبرال و محکم کردن اساس آن خواهد بود چه با پادشاهی لیبرال چه با جمهوری. ما دموکراسی لیبرال را وارد گفتمان سیاسی ایران کرده‌ایم و این شده است گفتمان مسلط در ایران. یعنی در عرض دو سه سال همه گفتمان‌های دیگر رفت کنار. مصدق پرستی الان مطرح نیست. شاه‌الهی در ایران مطرح نیست. گفتمان مذهبی، ملی مذهبی همه تمام شد و گفتمان چپ که سر بلند کرده بود در دانشگاه، بین مارکسیست‌ها و چپ افراطی، الان همه خاموش شده‌اند. این گفتمان برد. با توجه به این مسئله باید وحشتی نداشت که با برقراری نظام دموکراسی لیبرال پادشاهی از میان خواهد رفت. ابدا” این طور نیست. پادشاهی‌ای که این سلطنت‌طلبان می‌خواهند از میان خواهد رفت که از میان رفته و برگشت پذیر هم نیست ولی پادشاهی در صورت نوین‌‌ش خیلی هم در ایران شانس دارد و خیلی هم نظام متناسبی است منتها زمان دارد. الان احساس نکنیم که موسوی دارد می‌برد پس کار ما خراب است. موسوی هم ببرد کار ما خراب نخواهد شد چون موسوی نیست که راه را تعیین می‌کند، مردم هستند که موسوی را به راهی انداخته‌اند که جز اینکه آن راه را برود چاره‌ای ندارد.

۲۰ اگوست ۲۰۰۹