قدرت نظامی
بر مبنای آمار موسسه جهانی پژوهشهای صلح استهکلم [۴] برآورد هزینههای نظامی در سال ۲۰۱۱ برای کل جهان برابر با بیش از ۱۵۴۶ میلیارد دلار و یا ۲.۲% تولید ناویژه جهان بوده است. اگر جمعیت جهان برای سال ۲۰۱۱ را، بنا به آمار بانک جهانی کموبیش ۷ میلیارد نفر، برآورد کنیم، هزینه نظامی سرانه جهان برابر با ۲۲۰ دلار در سال میگردد. از این مقدار کل، ۴۴% و یا ۵۸۹ میلیارد دلار، سهم آمریکا میگردد. هزینه سرانه نظامی آمریکا با ۳۱۳ میلیون جمعیت، برابر با ۱۸۸۲ دلار یا بیش از ۸ برابر سرانه جهان میگردد. پنج کشور که دارای حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل هستند در صدر جدول هزینه نظامی، پرهزینه کنندهترینها در امور نظامی و تسلیحاتی نیز میباشند: آمریکا، چین [۵]، روسیه، فرانسه و انگلستان. جمع هزینههای نظامی این پنج کشور برابر با ۹۹۱ میلیارد دلار و یا ۶۴% جهانی میگردد. بنا بر برآوردCIA [۶]، بالاترین نسبت هزینههای نظامی به تولید ناویژه ملی، به خاورمیانه و سرزمینهای مجاور تعلق دارد. در حالی که آمریکا در سال ۲۰۰۵ در اوج جنگ در افغانستان و عراق، بیش از ۴٫۱% از تولید ناویژه ملی خود را به امور نظامی اختصاص نداده بود، اما در همان سال عمان با نسبت ۱۱٫۴ %، قطر با ۱۰ %، عربستان سعودی با۱۰ %، اردن ۸٫۶ %، عراق با ۸٫۶ %، اسرائیل با ۷.۳ % رده نخست تا ششم را در این منطقه دارا بودند. [۷] این تصویر در مورد هزینه نظامی سرانه واحدهای سیاسی موجود در اطراف ایران چنانچه در جدول زیر نشان داده شده، ابعاد هراسآور خود را به نمایش میگذارد [۸] از این جدول روشن میگردد که کشورهای متحد عربستان (بحرین، کویت، عمان [۹]، قطر و امارات) رقم وحشتناک ۲۱۷ میلیارد دلار را صرف هزینههای نظامی کردهاند. جمعیت این واحدها کمی بیش از ۳۹ میلیون نفر میباشد که هزینه سرانه نظامی را برابر با ۵۵۶۴ دلار یا نزدیک به سه برابر رقم مشابه برای آمریکا میکند. این هزیه سنگین نظامی به سه منظور انجام میگیرد: نخست برای سرکوب هرنوع شورش و بیثباتی که منشا داخلی در سرزمینهای نام برده داشته باشد، دوم بازگرداندن بخشی از درآمد نفت به کشورهای ثروتمند غرب که حافظ امنیت و بقای رژیمهای آنان و امنیت راههای عبور انرژی از منطقه میباشند، و سوم به عنوان جنگ افزار، تجهیزات و پایگاه کمکی به نیروهای غربی مستقر در منطقه، در صورت درگیری نظامی احتمالی با نظام اسلامی.
جدول ۱ – موازنه نظامی منطقه – سال ۲۰۱۰
هزینه سرانه نظامی |
جمعیت |
نیروی زیر پرچم |
بودجه نظامی |
کشور |
دلار ۹۱۹ |
۸۰۷۰۰۰ |
۸۲۰۰ |
میلیون دلار ۷۴۲ |
بحرین |
دلار ۱۲۰ |
۷۵۰۷۷۰۰۰ |
۵۲۳۰۰۰ |
میلیارد دلار ۹٫۰۲ |
ایران |
دلار ۱۵۸ |
۳۱۴۶۶۰۰۰ |
۲۴۵۷۸۲ |
میلیارد دلار ۴٫۹ |
عراق |
دلار ۲۱۴۱ |
۷۲۸۵۰۰۰ |
۱۷۶۵۰۰ |
میلیارد دلار ۱۵٫۶ |
اسرائیل |
دلار ۱۲۸۲ |
۳۰۵۰۰۰۰ |
۱۵۵۰۰ |
میلیارد دلار ۳٫۹۱ |
کویت |
دلار ۱۳۸۳ |
۲۹۰۵۰۰۰ |
۴۲۶۰۰ |
میلیارد دلار ۴٫۰۲ |
عمان |
دلار ۶۰۳۴ |
۱۵۰۸۰۰۰ |
۱۱۸۰۰ |
میلیارد دلار ۹٫۱ |
قطر |
دلار ۶۴۷۷ |
۲۶۲۴۵۰۰۰ |
۲۳۳۵۰۰ |
میلیارد دلار ۱۷۰ |
عربستان |
دلار ۶۲۰۳ |
۴۷۰۷۰۰۰ |
۵۱۰۰۰ |
میلیارد دلار ۲۹٫۲ |
امارت متحده |
از زمان فروپاشی امپراتوری شوروی تا کنون، قدرت برتر نظامی در جهان، آمریکا بوده است. بسیاری بر این نظرند که در مقایسه با ابر قدرتها در تاریخ، هیچ قدرتی تا کنون برتری مطلقی را که امروز آمریکا دارد، نداشته است. اکنون ایالات متحدهی آمریکا تنها کشوریست که قادر است در هر گوشه جهان دست به عملیات نظامی زند. تجربه دو جنگ در افغانستان و عراق و یا در گذشته در ویتنام، نشان دادهاند که هرچند آمریکا در تثبیت خود در آن سرزمینها و یا در امر کشور سازی و خلق دولتهای دلخواه خارج از مرزهای خود موفق نبوده است، اما نمیتوان در عزم، قدرت تجهیز، دقت عملیات، سرعت و قدرت تخریب آن کشور تردید به خود راه داد. قدرت تخریب با قدرت سازندگی، دارای رابطة مستقیم نیست. آمریکا با دارا بودن پایگاههای متعدد در سراسر جهان، میتواند به سرعت دست به عملیات نظامی زند. آمریکا با بیش از ۵۰ کشور به عنوان متحد رسمی پیمان نظامی دارد. [۱۰] موسسه پژوهش جهانی برآورد میکند میان ۷۰۰ تا ۸۰۰ پایگاه نظامی در سراسر جهان وسیله آمریکا اداره و یا کنترل میشود که بیشترین تجمع آن هنوز در اروپا است. بازهم برآورد میگردد که در سال ۲۰۰۲ افراد نظامی آمریکا در ۱۵۶ کشور حضور داشتند و در آن زمان، آمریکا دارای پایگاههای دایمی در ۶۳ کشور بوده است. [۱۱] با داشتن ۱۱ ناوهواپیما هستهای سهمگین [۱۲] و ۳ ناو در دست ساختمان به مراتب بر دیگر قدرتهای دریایی جهانی برتری داشته و میتواند با سرعت بدون نیاز به سوختگیری مجدد برای سالها، قدرت آتش خود را متوجه نقطه مورد نظر در تمام دریاها، نماید. ناوهای کوچکتر، هواپیماهای نظامی مستقر در زمین و یا روی دریا، با خلبان و یا با مهار از راه دور، چرخ بالهای پیشرفته و مدرن، موشک قابل پرتاب از هوا، دریا (رو و زیر) و یا زمین، همراه با نیروی زمینی بیتا و نیروی زرهی مربوطه، نیروی بازدارنده سهمناکی برای پیشگیری از درافتادن با این ابر قدرت که از چالش نظامی رویگردان نیست، به وجود آورده است. افزون بر این باید از زرادخانه هستهای این کشور نام برد که جنگ افزار نهایی محسوب میشود. استفاده از این نوع جنگ افزار در جهان کنونی و در حالی که رقیب نظامی برای آمریکا وجود ندارد و در حالی که نظم جهانی، صلح را دیکته میکند، قابل تصور نیست. اما استفاده از نوع کوچکتر تاکتیکی آن با شعاع پخش رادیو اکتیو محدود در هنگام لزوم، مورد بحث قرار گرفته است. نیروهای نظامی آمریکا، نقش پلیس جهانی را در راه باز نگاهداشتن راههای آبی بازرگانی و جلوگیری از جنگ و تجاوز اقویا به کشورهای ضعیف جهان برای دستیابی به مواد خام و از جمله انرژی را به عهده داشته است. [۱۳] قدرت برتر نظامی آمریکا، سبب گردیده که بسیاری از قدرتهای منطقهای جاهطلبی و زیاده خواهی ـ بنا به برآوردهای خودشان ـ را نسبت به همسایگان کوچکتر را مهار کنند. این خدمات در بیشتر مواقع به طور مجانی در اختیار همه و از جمله رقبا قرار گرفته شده است.
دومین قدرت هستهای جهان روسیه میباشد که زرادخانه خود را از شوروی به ارث برده است. ناظران نظامی، ارتش روسیه را از نظر مدیریت و آموزش افراد زیر پرچم در سطح کیفی پائین برآورد میکنند. حمله غول روسیه به گرجستان کوچک و ضعیف، اشکالات ارتش روسیه را برای تمام جهان آشکار کرد. تانک و کامیونها به خاطر نبود سوخت متوقف شده بودند. اسلحه و تجهیزات به موقع و به واحد مورد نظر نمیرسید. سربازان بدون انضباط و آموزش بودند. با وجودی که روسیه بنا به سنت مهاجم است، به نظر میرسد که امروزه روسیه تنها در سرزمینهای هم مرز، میتواند قدرت نمایی نماید و آن هم نه در تمامی آن سرزمینها. ناتو تا پشت دروازههای روسیه رسیده است. سپر موشکی ناتو در ترکیه و اروپای شرقی ـ که در برابر تهدید ایران نیز ساخته شده است ـ نیروی موشکی روسیه را تا اندازه زیاد مهار خواهد کرد. روسیه برای نخستینبار در چند سده گذشته، از مرزهای باختری خود احساس خطر نظامی فوری نمیکند. روسیه همچنین، برای دستیابی به روشهای نوین تولید، مالی و مدیریت به غرب نیاز دارد. با وجودی که روسیه از احتمال عضویت در ناتو و یا نوعی پیمان دفاعی با غرب، سالها دور است، مطمئنترین راه مقابله با چین قدرتمند، از نظر اقتصادی، تکنولوژی و شاید هم نظامی در آینده با جمعیت سرزنده و بزرگ، را از این طریق میداند. روسیه از مسایل داخلی مانند کاهش تولید، کاهش جمعیت، ازدیاد الکلیسم و افسردگی اجتماعی رنج میبرد. [۱۴] بزرگترین مشکل روسیه، اقتصاد این کشور است که به صورت روزافزونی به درآمد مواد خام و نفت و گاز و در نتیجه به نوسانات جهانی قیمت وابستهتر میگردد. روسیه هر روز مظاهر یک کشور تولید کننده بزرگ مواد خام را بیشتر به خود میگیرد، از جمله؛ گسترش فساد دولتی، افزایش شکاف میان طبقات اجتماعی و بیشتر شدن فاصله میان لایه کوچکتر دارندگان ثروت و بخشهای وسیعتر محروم و افزایش محدودیت و ممنوعیتهای سیاسی. [۱۵] تولید ناویژه روسیه با دو تریلیارد و سی سد میلیارد دلار، کمتر از یک چهارم چین میباشد و در رده ششم در جهان قرار دارد. روسیه شرطهای لازم بدل شدن به یک قدرت بزرگ جهانی را از دست داده است. کوتاه سخن با وجودی که روسیه از دست دادن وجهه خود به عنوان یک ابر قدرت را با نارضایتی و ناآرامی مشاهده میکند، اما با همه ناخرسندی آینده خود را به ناچار در پیوند با غرب میداند.
بزرگترین بودجه نظامی بعد از آمریکا، به چین تعلق دارد. بسیاری براین نظراند که رقم داده شده بودجه نظامی وسیله دولت چین، واقعی نیست و باید آن رقم را بیش از آنچه اعلام شده است در نظر گرفت. چین بالاترین تعداد افراد زیر پرچم را در اختیار دارد و نیروی زمینی آن کشور، بزرگترین نیروی با انضباط در سطح جهان میباشد. بدون تردید، بر اساس تجربههای تاریخی جهان، با بدل شدن چین به ابر قدرت اقتصادی، باید انتظار افزایش جاهطلبی و گسترش هدفهای سیاست خارجی از سوی این کشور را داشت. بسیاری از پژوهشگران نیز براین واقعیت اشاره کردهاند، که جابجایی قدرت اقتصادی تأثیرگذار در سطح جهان، تاکنون با آرامش برگزار نشده و عموماً با رقابتهای نظامی که به جنگ منجر شدهاند، همراه بوده است. [۱۶] از این رو، بسیاری براین باورند که تهدید نظامی چین در آینده روبه افزایش خواهد گذاشت. از سوی دیگر، بسیاری از اندیشمندان نیز براین نظرند که همکاریهای روز افزون در سطح جهان و اشتراک منافع میان قدرتهای بزرگ که تا به حال سابقه نداشته است، نیاز است که با دیدی نوین فراز چین ارزیابی شود. چین تا کنون بر رشد صلح آمیز تأکید داشته است. همزمان حزب حاکم کمونیست چین، مشروعیت خود را بردو ستون رشد اقتصادی و ناسیونالیسم آن کشور بنا کرده و دستآوردهای اخیر چین این دو ستون را به پایگاهی استوار برای حزب کمونیست بدل کرده است. این حزب، احساس حقارت و اعتماد به نفس آسیب دیده آن کشور در دویست سال گذشته را تا اندازه زیاد، التیام بخشیده است. رشد اقتصادی نیز فقر دامنگیر سنتی آن کشور را به طور چشمگیری جبران نموده است. این حزب تا کنون توانسته، ناسیونالیسم دوباره زنده شده چین را، از تندروی باز داشته و از انحراف آن به سوی خارجی ستیزی و میلیتاریسم جلوگیری کند. میتوان گفت که اگر رشد اقتصادی چین ـ که ناگزیر پس از رسیدن به سطح معینی از نرخ آن کاسته خواهد شد ـ هنوز بتواند اشتغال در سطح قابل قبولی را فراهم آورد، حزب حاکم قادر به مهار ناسیونالیسم لجام گسیخته و ناآرامیهای اجتماعی که در حال حاضر نیز فراوان به چشم میخورند، خواهد بود. گزارش کنگره آمریکا نشان میدهد که تعداد «ناآرامیهای مهم» در چین میان سالهای ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۵ از ۸۷۰۰ واقعه به ۸۳۶۰۰ یا با میانگین ۲۱ % رشد در سال رسیده است. [۱۷] این ناآرامیها در اکثر مواقع به خاطر سقوط شدید نظم ناعادلانه ناشی از رشد اقتصادی بوده است، رشدی که بیشتر در شهرها و ساحل شرقی چین تمرکز یافته و هنوز روستاها، تا اندازه زیادی، از آن محروم بودهاند. کارگران مهاجری که برای یافتن کار از روستاها به شهرهای بزرگ چین روی آوردهاند، به مشگل اجتماعی مهمی برای چین بدل شده است. احساس ناتوانی مشارکت در اداره سیاسی کشور که با رشد طبقه متوسطه شهرنشین، افزایش مییابد، ریشهی بیثباتی بالقوه شدیدی است که این جامعه را تهدید میکند، به ویژه نوسانات اقتصادی بر شدت این تهدید خواهد افزود. چین نیز از فساد حکومتی که زایده حکومتهای خودکامه است رنج میبرد. ادامه این رشد اقتصادی که به هر حال باید در آینده نزدیک تا مقداری آرام گردد، در یک سیستم دمکراتیک احتمال بیشتر دارد تا سیستم بسته سیاسی کنونی که شفافیت و حساب پس دهی، تا مقدار زیاد کارکرد خود را از دست داده است. همین بحث درباره فساد حکومتی و عدالت اجتماعی نیز صادق است. بیثباتی در چنین اقتصاد بزرگ و جمعیت کثیر را نمیتوان در مرزهای آن کشور مهار کرد و سرریز آن برتمام جهان اثر خواهد گذارد. امکان تشنج شدید اجتماعی، همیشه انتصاب مقامات رهبری حزب کمونیست برای آینده را با نگرانی و شاید هم تنش درباره لایه فرمانروائی که قدرت را در دست میگیرد در سه مورد تمرکز مییابد: قابلیت همکاری در میان تیم جدید، کیفیت مهار بیثباتی اجتماعی و ادامه رشد اقتصادی. این بار نیز تغییر تیم رهبری در چین با نگرانی شدید همراه است.
تنها موردی که تاکنون چین در خارج از مرزهای کنونی، اشاره به استفاده از نیروی نظامی کرده، در مورد مساله تایوان میباشد که در ضمن با آن روابط گسترده اقتصادی دارد. چین، تایوان را بخشی از سرزمین خود میداند و نظریه یک کشور دو سیستم ـ مشابه آنچه که در مورد هنگ کنگ انجام داد ـ را ارائه کرده است. چین نمیتواند اعلان رسمی استقلال تایوان ـ که آن را تجزیه چین به حساب میآورد ـ بپذیرد. چین اخطارهای لازم را در این مورد به تایوان و به نگاهدارندهی اصلی آن یعنی آمریکا داده است. چین آمریکا را مسئول و مهار تایوان را در حوزه مسئولیت آن کشور میداند. همان طور که آمریکا تا مقدار زیاد روی نفوذ چین بر روی کره شمالی حساب میکند. به غیر از مساله تایوان، چین پس از اصلاحات سال ۱۹۷۹ تا کنون تلاش کرده که از هرگونه درگیری خارجی و یا اعمالی که میتواند نشانهای از تندروی خارجی باشد، حذر کند. در مقایسه با چین کمونیست پیش از اصلاحات اقتصادی که آن کشور در چند درگیری نظامی مستقیم شرکت کرد (کره، روسیه، هندوستان و ویتنام)، دولت کنونی با وجود اینکه به مراتب از حکومت آن دوره توانمندتر است، تا کنون به مراتب در برابر همسایگان صلح جوتر بوده است و این واقعیت را تبلیغ نیز میکند. چین خواستار آن است که به جهان و از آن میان به آمریکا، همسایگان و به ویژه ژاپن و کره جنوبی و حتا رقیب خود در آسیا هندوستان، چهره صلح جوی خود را، دست کم در حال حاضر، به نمایش گذارد. چین مایل نیست دو همسایه ثروتمند و دارای تکنولوژی بالا یعنی ژاپن و کره جنوبی که با همدیگر دادوستد اقتصادی گسترده دارند، را با ژست تهاجمی، هرچه بیشتر به دامن آمریکا اندازد. هم ژاپن و هم کره جنوبی و هم تایوان، توانمندی ساخت سریع جنگ افزار هستهای در کوتاه مدت را دارند. چین تا کنون با حفظ سیاست مدارا، از پراکندن این نوع جنگ افزار در منطقه پرهیز کرده است.
بنا بر ارزیابیهای بالا رقیب در خوری برای قدرت نظامی آمریکا در آینده نزدیک دیده نمیشود. چین و روسیه در برابر غرب، در بسیاری از موارد، در سیاست خارجی خود راه همگامی را در پیش گرفتهاند. هر دو از اینکه قدرت آمریکا به نوعی مهار گردد و یا هرقدر که ممکن است آن سرزمین درگیر مسایل در جهان باشد، متنفع خواهند شد. اما در استفاده از این اتحاد تاکتیکی دو واقعیت را باید در نظر داشت: نخست؛ وابستگی آن دو کشور به غرب به اندازهایست که اجازه رودررویی مستقیم به صورت آنچه در دوران جنگ سرد عادی بود، را نمیدهد. واقعیت دیگر آن است که آن دو قدرت هستهای، قابلیت عملیات نظامی با جنگ افزار غیرهستهای خارج و دور از مرزهای خود را ندارند. این مطلب اهمیت کامل خود را هنگامی نشان میدهد که توجه کنیم؛ با گذر زمان، استفاده از جنگافزار هستهای وسیلة دولتهای مسئول (نه مانند صدام حسین) به امری غیرممکن بدل میگردد. به سخن دیگر، عملیات نظامی که از آن سخن به میان آید، باید وسیلة جنگ افزارهای سنتی غیرهستهای، انجام گیرد. جنگافزار هستهای به دلیل ترس از توان نابودکنندگی این سلاح، قدرت بازدارنده تعیین کنندهای در برابر امکان حملة دشمن میباشد. از سوی دیگر احتمال اینکه چین و روسیه به رقابت با یک دیگر در آینده دست زنند، بیشتر است تا احتمال همکاری. در پیش، اشاره به اشتهای سیری ناپذیر چین به مواد اولیه و به ویژه به مواد سوختی، و همچنین اشاره به فرآوانی این مواد در آن بخشهایی از خاک روسیه در مجاورت چین و کمی جمعیت در این مناطق، شد. مرز مشترک روسیه و چین که وسیله مغولستان به دو بخش تقسیم شده، در مجموع ۳۶۴۵ کیلومتر میباشد. در سال ۱۹۶۹ زدوخورد مرزی میان دو غول دنیای کمونیست درگرفت که بنا به ادعای برخی، تا مرحلهی استفاده شوروی از جنگافزار هستهای نیز پیش رفت. حال آنکه هیچ یک از این دو قدرت با آمریکا هم مرز نیستند که همین دوری احساس تهدید آمریکا برامنیت ملی آنان را کاهش میدهد. افزون برآن هردو از اینکه وظیفه پلیس جهانی را، دستکم در این مرحله، بردوش آمریکا گذارند، حتا اگر راضی نباشند، اما دستکم آن را نیز تهدیدی حیاتی بر امنیت ملی خود نمیدانند. عامل دیگری که آن دو کشور فاقد آن هستند، قراردادهای رسمی نظامی و پایگاههای نظامی در کشورهای متعدد خارجی است.
دگر قدرتهای هستهای جهان، یا با آمریکا دارای روابط قوی امنیتی هستند و یا حتا بسیار کمتر از چین و روسیه قادر به عملیات نظامی دور از مرزهای خود میباشند. با ورود آمریکا به جنگ دوم جهانی و اسکان در آن قاره، امنیت ملی آمریکا و اروپا به یک دیگر گره خورده است. آمریکا، پس از پایان جنگ دوم، در عمل دفاع از اروپا را، حتا به هزینه جنگ هستهای، به عهده گرفت. دخالت فراگیر آمریکا در تضمین امنیت اروپا به معنای پایان جنگ میان کشورهای آن قاره نیز بود. پیمان دفاعی ناتو به ابتکار اروپا در سال ۱۹۴۹ با شرکت شش کشور بلژیک، هلند، لوکزامبورگ، فرانسه، انگلستان و آمریکا تاسیس شد. این اتحادیه اکنون دارای ۲۸ عضو اروپایی و آمریکائیست. از امپراتوری سابق شوروی ۱۲ کشور عضو کنونی ناتو هستند. حتا برخی از جمهوریهای سابق آن واحد سیاسی امروز عضو این پیمان نظامی میباشند. احتمال بدل شدن اروپا به رقیب نظامی آمریکا و یا پیوستن به جبههای دیگر بسیار اندک به نظر میرسد. بدین سان میتوان پیشبینی کرد که در آینده، تا سالها، قدرت نظامی آمریکا در جهان بدون چالش جدی در رده نخست جهانی باقی خواهد ماند تا زمانی که قدرت و یا قدرتهای دیگر خواستار و قادر به اجرای این نقش باشند.
ــــــــــــــــــــــــــ
[۴] – Stockholm International Peace Research Institute (SIPRI), Year Book 2011
[5] ـ هزینههای نظامی بر مبنای تعریف، معیارها و استانداردهای ناتو انجام میگیرد. از این رو برآورد و یا محاسبه هزینههای نظامی در برخی از کشورها مشگل میباشد. برآورد هزینههای نظامی چین نمیتواند دقیق باشد.
[۶] – http://www.cia.gov/library/publications/the-world-facebool/rankorder/2034rank.html
[7] ـ باید توجه کرد که تولید کنندگان نفت و گاز به خاطر درآمد بالای حاصله از فروش این ماده از تولید ناویژه داخلی بالا، در مقایسه با توان حقیقی اقتصادی، برخوردار هستند و با وجود این نسبت هزینههای دفاعی به تولید ناویژه داخلی هنوز در رده بالاترین در جهان میباشند. همچنین در کشورهای ذکر شده و حتا بسیاری از کشورهای جهان و از جمله ایران، تمیز میان بودجه نظامی و بودجه امنیت داخلی بسیار مشگل میباشد.
[۸] – Bahgat, Gawdat “Iran’s Regular Army: Its History and Capabilities”, Published on the report The Artesh, Middle East Institute Viewpoints, November 2011.
[9] ـ این کشور با ایران، دیگر اعراب و غرب دارای روابط دوستانه میباشد. اما در یک برخورد فراگیر، بدون تردید همراه با عربستان خواهد بود.
[۱۰] – Kagan, Robert, ibid. p. 141
[11] – http://www.globalresearch.ca/index.php?context=va&aid=5564.
[12] ـ به جز آمریکا، تنها فرانسه دارای یک ناو هواپیمابر هستهای کوچک میباشد. برزیل، هندوستان، روسیه، اسپانیا، تایلند و انگلستان دارای یک فروند و ایتالیا دارای دوفروند ناو هواپیما بر دیزلی هستند. بزرگترین ناوهواپیما بر متعلق به روسیه است که کموبیش دارای وزنی برابر با نیمی از وزن یک فروند ناو آمریکایی میباشد.
[۱۳] ـ ر.ک. یزدی، فرهاد “جهان آینده و گزینههای ایران در آستانه سده بیست و یکم” بخش در نبود قدرت آمریکا، چاپ تلاش، هامبورگ سال ۱۳۸۴ .
[۱۴] ـ از دهه ۹۰ به مدت ۱۵ سال، جمعیت روسیه سالیانه .۵% درصد و یا کموبیش ۸۰۰۰۰۰ نفر را براثر نرخ پائین زایمان و نرخ بالای مرگ زودرس به ویژه در مردان (بیشتر به خاطر مصرف بالای الکل) و مهاجرت از دست داد. سازمان ملل اخطار کرده است که اگر همین روند ادامه یابد، تا سال ۲۰۵۰ روسیه یک سوم جمعیت کنونی خود را از دست خواهد داد.
http://en.wikipedia.org/wiki/demographics_of_russia
[15] ـ بنا به رده بندی سال ۲۰۱۱ شفافیت بینالمللی Transparency International از ده امتیاز که بالاترین میباشد، روسیه با ۲٫۴ امتیاز در رده ۱۴۳ حکومت فاسد قرار دارد. چین با ۳٫۶ امتیاز و جمهوری اسلامی با ۲٫۷ امتیاز به ترتیب در رده ۷۵ و ۱۲۰ جهان قرار دارند.
[۱۶] ـ آمریکا اعلان کرده است که در سال ۲۰۲۰، سه پنجم نیروی دریایی آن کشور در خاوردور تمرکز خواهد یافت. در حال حاضر نیمی از نیروی دریایی آمریکا در خاوردور مستقر هستند.
[۱۷] – Congressional – Executive Commission on China, Annual report 2005
[18]- http://www.globalsecurity.org/military/world/russia/mo-budget.htm
[19] – Congressional Budget Office. http://www.cbo.gov/ftpdocs/116xx/doc11659/07-27_debt_fiscalcrisis_brief.pdf
[20] – Health Care Costs, Kaiser Family Foundation.
[21] – http/blog.heritage.org/2012/04/26/federal-budget-in-pictures-shows-medicares-path-to-crisis/