هنگام بهار که آب بارش در غدیرهای آنجا جمع و اراضی شیرین آنها سبز میشود، از طوایف اعراب متفج و بنیلام و اعراب چادرنشین حویزه در آنجا چادر زده علفچرانی میکنند، بدین علت ید تصرفی به این صحرا، بالخصوص نیافته مگر بواسطه آن که اکثر اعراب خارجی که آنجا میآیند اگر فترتی در حکومت ولات حویزه و حاکم محمره بلکه در حاکم عربستان نباشد.
آیندگان ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۸
رساله تحقیقات سرحدیه
بخش ۶
استدلال مشیرالدوله
هنگام بهار که آب بارش در غدیرهای آنجا جمع و اراضی شیرین آنها سبز میشود، از طوایف اعراب متفج و بنیلام و اعراب چادرنشین حویزه در آنجا چادر زده علفچرانی میکنند، بدین علت ید تصرفی به این صحرا، بالخصوص نیافته مگر بواسطه آن که اکثر اعراب خارجی که آنجا میآیند اگر فترتی در حکومت ولات حویزه و حاکم محمره بلکه در حاکم عربستان نباشد. لامحاله در تصاحب و حمایت حاکم محمره و والی حویزه بسر میبرند و قصرین عبارت از دو قصر مخروبهایست که در همین صحرا مابین محمره و حویزه قریب به فاصله ربع فرسخ از یکدیگر دورتر واقع شدهاند چون یکی به سمت بصره و یکی به سمت حویزه اتفاق افتاده بدین جهت اولی را قصر بصری و ثانوی را قصر حویزاوی می گویند. چنان که قاعده عرب است دو محل موسوم به اسم واحد را به تشخیص جهات و غیره معین نمایند اینجا هم برای رفع اشتباه اسمی عوض این که قصر جنوبی و قصر شمالی گویند بصری و حویزاوی گفتهاند و این معنی سند نمیشود به این که قصر بصری مال بصره و قصر حویزاوی مال حویزه بوده باشد.
اما عشیرت کعب، عشیر نیست “قولاقریب” دوازدههزار خانوار و ظناً که قریب به علم و تحقیق باشد نزدیک به نههزار خانوار بالتحقیق از عهد کریمخان مغفور (منظور کریمخان زند است) تا حال تابع و خدمتکار این دولت علیه و طوایف حربیهنشین آنها در فلاحیه و هوء ان و حوالی رود جراحی و هند، جان و بندر معشور و ده ملا و جزیرةالخضر و ویس و اهواز و مارد و محمره عتیق وخمیسه و دعجی و تیمار متوطن و خیمهنشین آنها درحوالی جراحی و کاران و مابین دو رودخانه و گاهی در بر محمره نطنز به اقتضای فصل متمکن بوده و هستند و اراضی مسکونه و متعلقه آنها از یکطرف به بهبهان و از طرف آخر به شوشتر و از طرفی به حویزه و از طرفی به شط العرب وبحر فارس محدود و تقریباً سیصد فرسخ مربع میشود. در عهد کریمخان گویا عشیرت مزبور خواستند خیرگی نمایند کریمخان قشون مأمور ساخت طایفه مزبور را تنبیه و استمالت نمودند.
به قول بعضی عشیرت مزبوره در اعصار سالفه که به علت مزید امتداد ایام معلوم نیست چه سالی و عهد کدام پادشاهی بوده از طرف نجد آمدهاند و همگی مذهب تسنن داشتهاند بعد به واسطه خدمتکاری تبعیت دولت علیه ایران به مرور مذهب تشییع اختیار نمودهاند.
اکنون که سالهاست که احدی از آنها طریقت تسنن ندارد به قرینه تغییر مذهب گویا در اوایل اعصار ایشان یعنی سلاطین صفویه به این طرف آمده و در اواسط اعصار ایشان یعنی اوقات شیوع تشیع ترک تسنن نمودهاند، معهذا درویش پاشا مأمور عثمانی مدعی تبعیت آنها به دولت عثمانی شد و پارهی دلایل ناموجه ذکر کرد و به حد دلیل وافی که سند دولتی شود نگشت چنان که از صورت مجلس محمره معلوم خواهد گشت نههزار خانوار تحقیقی که به اسم این عشیرت نوشته شد؛ همگی کعب اصلی نیستند بلکه لواحق هم دارند که منجمله طایفه باوی است که قریب سههزار خانوار میشود و سوارهای رشید دارد تا اوان حکومت معتمدالدوله (منوچهرخان معتمدالوله والی غرب در زمان محمدشاه) مرحوم در کرمانشاهان و مأموریت او به صفحه عربستان عشیرت کعب تابع فارس بود و سالی سههزار تومان مالیات به دیوان اعلی میداد به خاطر مرحوم معتمدالدوله اولیای دولت علیه کعب را با رامهرمز از فارس منتزع و جزء کرمانشاهان و ابواب جمع معتمدالدوله نمودند. همچنین به هزار تومان مالیات را چنان که اکنون نیز در فتر همایون متداول است به جمع آن مرحوم منظور داشتند.
الان به ضمیمه باقی عربستان و لرستان تابع حکومت بروجرد است و حضرات اعراب کعب به سبب آن که پس از ورود مأمورین تحدید حدود به آنجا خود را عزیز و مطلوب در دولت اسلام دیدند و بخصوص درویش پاشا تعهد تخفیف و معافی ده ساله به آنها میکرد، خیال استدعای تخفیفی از این دولت داشتند. فدوی را هم که به حد کمال محتاج و طالب استمالت خودشان بجا آوردند، خواستند واسطه این کار قرار دهند معهذا فدوی به حسن تدبیر مسئول آنها را مستمال نمود، مطمئن کرد و مکرر پیش حکام آورد و بکمال خشنودی و رضایت از صرافت استدعای تخفیف انداخت و علاوه بر آن بدون آن که صدائی بلند شود سه هزار تومان مالیات آنها را به سیزده هزار تومان قرار داده تمسک از شیخالمشایخ کعب گرفته تسلیم حاکم نمود که تا امروز هر ساله همان سیزده هزارتومان مالیات معمول ومتداول است اگرچه حقیتاً موافق قاعده و معمول مملکت ایران اگر از مزارع شتوی و شلتوک کاری و نخلستان آنها بهره دیوانی گرفته شود البته سالی چهل پنجاه هزار تومان منال دیوانی عاید دیوان میشود ولیکن به علت عدم اقتضای وقت و قطع و فصل نشدن صحبت سرحد و نامناسب بودن تحمیل یکباره اینقدر جسارتورزید که بعد از الزام و استقرار سیزده تومان مالیات به زمه عشیرت مزبوره در ازاء این گونه خدمت خود به دیوان همایون کرده بود مبلغ هزاروسیصد تومان به عنوان استصوابی که به هیچ وجه دخلی به مالیات مزبوره نداشت علاوه بر سیزده هزار تومان به اسم خود تمسک گرفت. الحاصل وضع مجلس وکلا چنین مقرر گردید که:
مأمورین طرفین هر کدام یک روز به طلب و ادلههای خود نمایند و مأمورین واسطه روز دیگر در مجلس سوم رای و توسط خودشان را تقریر کنند لهذا به تاریخ روز دوشنبه چهاردهم ربیعالاول سنه ۱۲۶۶ مجلس مکالمه منعقد و تفصیلاتی که لفظاًبه لفظ در کتابچه به رسل و رسائل ثبت است گفتگو شد خلاصه لب گفتگوی درویش پاشا مأمور عثمانی این شد که:
پیش از آن که قرارنامه اخیره ارزنتهالروم در میان وکلای مجتمعه در ارزنتهالروم امضاء و مبادله شود مواد آن به واسطه مأموران دولتین واسطین به دولت علیه عثمانیه رسید ـ پس از ملاحظه و دقت بعض عبارات آن را مبهم یافته به خیال این که اگر تفکیک معنی نشود بازمایه ظهور مشکلات دولتین خواهد بود در اجازت امضاء دادن وکیل خود تامل کرده به مقام رفع مشکلات متصوره برآمدند. معنی و تفسیر آن عبارات را از سفرای دول واسطه استیضاح نمودند ایشان هم ایضاحاتی نوشتند. میرزا محمدعلیخان سفیر مختار ایران آن ایضاحات را قبول نموده سند پا به مهر داد. بعد ازآن اعلیحضرت سلطان ایضاحات ایشان را کافی و به قوا عهدنامه گرفته قرارنامه را امضاء فرموده و رسماً مبادله به عمل آمد و دولت عثمانیه قرارنامه ارزنتهالروم را به شرط قبول داشته والاهمه شروط آن را لغو و خالی از اعتبار میداند و تعلیمات من هم موسس به ایضاحات مزبوره است.