بخش ۶
سیاست و احزاب
انتخابات و نقشهای متفاوت مخالفان درون و بیرون
ــ چند هفتهای هنوز به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری باقی است. شاید از نظر زمانی چند هفته چندان طولانی نباشد، اما با توجه به التهاب و کشاکش درونی جناحها و دستهبندیهای مختلف رژیم، هنوز تا بازی نهائی ممکن است تغییراتی، از جمله تغییر در کاندیداها، پیش آید. شما بارها در نوشتهها و گفتههای خود روی این نکته تکیه کردهاید که انتخابات در ایران بیاهمیت و شرکت مردم در آن بیمعنا نیست. آیا اهمیت و معنائی که مورد نظرتان است، به اینکه چه کسی انتخاب شود، بستگی دارد یا به میزان شرکت مردم و تعداد آرائی که به صندوق ریخته میشوند؟
داریوش همایون ــ از هنگامیکه نام و گرایش فکری نامزدان ریاست جمهوری چنان جایگاهی یافت که نظر توده رای دهنده را به خود گرفت هر دو ملاحظه اهمیت داشتهاند. از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۷۶/ ۱۹۹۷ زیر تاثیر عوامل بیرونی و به ویژه درونی، انتخابات در جمهوری اسلامیمعنائی پیدا کرد که دامن رژیم را گرفته است و رها نمیکند. از سوئی حساسیت سران رژیم به در صد شرکت کنندگان بیشتر شده و از سوئی نظر رایدهندگان به نامزدهای انتخاباتیگاه به حدود تعیین کننده رسیده است ــ مانند انتخابات ریاست جمهوری همان سال. اهمیت نسبی این دو عامل بستگی به اوضاع و احوال دارد. از ۱۸ تیر که جنبش دوم خرداد سقوط آزاد خود را آغاز کرد، برای عموم مردم شمار رایدهندگان معنای سیاسی بالا تری داشته است. مردم نظر خود را با رای ندادن، ابراز و آمارهای رژیم را کم اعتبارتر کردهاند. این بار انتخابات اساسا بر گرد احمدینژاد میگردد. آنها که رای خواهند داد بیشتر برای جلوگیری از او خواهد بود. در نتیجه نام نامزد انتخاباتی است که بیشترین اهمیت را یافته است. موضوع برای اکثریت کسانی که رای خواهند داد این نیست که رژیم چه بهره برداری از شمار رایدهندگان خواهد کرد؛ موضوع این است که این خرابکاری همه سویه چهار سال دیگر ادامه داشته باشد یا نه.
ــ در چند انتخابات گذشته رژیم برای نشان دادن مشروعیت خود به تعداد آرای بالای ۶۰ در صد نیاز داشت و به هر صورتی آن را تأمین نمود. تضمین بقای حکومت اسلامی نیز هدف همه جناحهای حاضر در حکومت است. پس این همه کشمکش درونی برای چیست؟ چه کسی در برابر چه کسی قرار دارد؟
داریوش همایون ــ این بار نیز بسیجیان ایثارگر با آمادگی برای چند بار رای دادن و خود را بجای مردگان گذاشتن (با چند میلیون شناسنامههای مردگان که در دست دارند) نخواهند گذاشت آمار پائین بیفتد. ولی کشمکش انتخاباتی جدی است. رژیم اسلامی یک دیکتاتوری توتالیتر یکدست نیست که هر چه رهبر (مانند کره شمالی) یا گروه کوچک رهبری (مانند چین یا سوریه) بخواهد بشود. مراکز قدرتی هستند که با هم سخت در رقابتند به ویژه سپاه پاسداران و آخوندهای نسل اول رهبری انقلاب که خامنهای ناگزیر از بازی کردن میان آنهاست. فرماندهان پاسداران در احمدینژاد «آدم» خود را دارند که هرچه میخواهند به آنها میدهد. آخوندهای رهبری کسی را میخواهند که احمدینژاد را شکست بدهد ولی مانند خاتمی به نیروهای دیگری در جامعه میدان ندهد. آنها به نظر میرسد در موسوی که از پستوی بیست ساله بیرون کشیده شده است «آدم» خود را یافتهاند.
خود اینکه کسی را بیابند که بتواند احمدینژاد را شکست دهد ــ و این موضوعی است که پیوسته در گفتهها و نوشتهها تکرار میشود معنای این انتخابات را میرساند. با همه فرمایشی بودن انتخابات، هیچ چیز قطعی نیست.
ــ آیا این انتخابات دارای موضوع و مشکلی محوری است که سیاستها و روشهای مختلف احتمالی کاندیداها بتواند در حل آن یا پیچیدهتر شدن آن تأثیر داشته باشد؟
داریوش همایون ــ مانند همه رژیمهائی که در بحران میافتند در جمهوری اسلامی نیز هر مدعی قدرتی چاره جوئیهای خود را دارد. مسئله محوری این انتخابات بیرون آوردن رژیم اسلامی از دو بحران عمدهای است که احمدینژاد به هر دو دامن زد: بحران اقتصادی و بحران اتمی ــ در واقع رابطه با امریکا. مردم با حکومت گرفتاریهای دیگری هم دارند ولی در محافل بالای رژیم این دو مسئله را دارای اهمیت حیاتی میدانند و یک نبرد سیاسی واقعی برسر راه حلها در گرفته است.
ــ امـید به آمـدن کاندیدائی که از عـهده کنار زدن احمدینژاد برآیـد و قدرت و اختـیار حل بحران بینالمللی ایران را داشته باشد، که از زاویه حفظ امنیت ملی به انتخابات مینگرد، مسئله حفظ رژیم و یاری دادن به بقا و تأمین پایههای مشروعیت آن را پیش میآورد. نظر شما در این باره چیست؟
داریوش همایون ــ مردمیکه تن به چنین حکومتی میدهند میباید یکی شدن سرنوشت خود را با آن بپذیرند. ما هر چه بخواهیم، این جمهوری اسلامی است که بر سرتاسر هستیمان به درجاتی تاثیر میگذارد. از جمله نگهداری کشورمان که حکومتش به دست چنین عناصری است. ما نمیتوانیم ویرانی ایران را به بهای از میان رفتن رژیم اسلامی بخواهیم. مشروعیت و ماندگاری رژیم در برابر نگهداری ایران یکپارچه اهمیتی ندارد. جمهوری اسلامی مشکل وجودی دارد و هر چه بشود، دست کم در صورت آخوندی و ایدئولوژیک خود محکوم به فناست. نگهداری ایران به عنوان یک کشور یک ملت در هر شرایطی مسلم نیست. ما باید اولویتهای خود را بشناسیم.
ــ هدف دیگر از شرکت در انتخابات دامن زدن هر چه بیشتر به بحران درونی رژیم و جدال قدرت میان اصلاحطلبان و اصولگرایان و در نتیجه آن سستتر شدن پایه رهبری و ولی فقیه است. نگاهی که امیدوار است بند سختگیریها و سرکوب هم تا حدودی سست شود و راه تدریجی قدرت گیری نهادهای مدنی و مبارزات اجتماعی را هموار کند. در برابر این انتظار، بر روی واقعیتهای سرکوب، ارعاب دائمی از سوی رژیم انگشت گذاشته میشود و اینکه ادامه جدال درونی حکومت خطر توقف کارها و نظام اداره کشور و افزایش ناامنیهای درونی را در بر دارد که بیتردید مخاطرات خود را دارد. به عبارت دیگر بحران از وجود خود رژیم برمیخیزد. آمدن این یا آن جناح فرقی در اصل قضیه ندارد.
داریوش همایون ــ همه اینها درست است. در جمهوری اسلامی هیچ دگرگونی ژرفی نمیتوان انتظار داشت. اما درجات و کمیتها نیز اهمیت خود را دارند. برای ما در بیرون چنین نیست ولی برای مردم در ایران چند در صد تورم بالاتر یا پائینتر فرق میکند. افزایش کشمکشهای درونی رژیم و توقف کارها مخاطرات خود را دارد ولی نه به آن اندازه که موجودیت ما را تهدید کند. از سوی دیگر مبارزه با رژیمی درمانده و پاره پاره از درون آسانتر است و به مردم فرصتهای بیشتری میدهد. انتخابات پیشین ریاست جمهوری نشان داد که اثر آمدن این یا آن جناح تا ویرانی یادگارهای تاریخی ما نیز میکشد.
ــ نگاه دیگر، شرکت در انتخابات، دادن کاندیدای مستقل و طرح خواستهائی است که از ظرفیت ساختار سیاسی و قانونی حکومت اسلامی خارج است. مهمترین نکته نهفته در چنین نظری، از دست ننهادن ابزار انتخابات و طرح خواست انتخابات آزاد و رعایت حقوق مردم است. به نظر نمیرسد، چنین تلاشهائی تأثیری در روند کنترل شده انتخابات داشته باشند؟ تأثیر آن کجاست؟
همایون ــ در بیرون چنین تاکتیکهای بیاثری تنها به درد کسانی میخورد که میخواهند مشغول باشند و کاری بکنند. در درون نیز هیچ سودمندی در معرفی کاندیدائی که در میان هزاران تن دیگر رد خواهد شد نمیتوان یافت. مردمی که سه چهار هزار نفرشان خود را نامزد ریاست جمهوری میکنند، از دختر هژده نوزده ساله که برنامهاش هر چه خدا بخواهد است تا جاهل سر گذر که تنها چند آیه قرآن بلد شده، مبارزه درست را نیز مبتذل کردهاند. در نظام انتخاباتی جمهوری اسلامی اگر قصد بهرهبرداری به منظور رعایت حقوق مردم باشد تنها راه، بازی کردن از درون سیستم است، که به کار مبارزان درون میآید و بازی ما نیست.
ــ شما به همان میزان که در داخل شرکت مردم را بیاهمیت نمیدانید، شرکت «ما» را در این انتخابات بیمعنا مینامید. نخست اینکه منظور از این «ما» چه کسانی هستند؟ بعد هم چنین موضعی تناقض گیج کننده و بلاتکلیفی در عمل را با خود آورده است.
داریوش همایون ــ منظور از ما در اینجا بیرونیان است. شرکت ما در انتخابات به معنای این است که گریختگان از رژیم در برابر کنسولگریهای جمهوری اسلامی برای رای دادن صف بکشند یا در شهرهای اروپا و آمریکا نامزدیشان را اعلام کنند. در همه پرسی قانون اساسی جمهوری اسلامی در ۱۳۵۸/ ۱۹۷۹ چنان صحنههای مایه شرمساری اجتماع ایرانی و شگفتی مردم کشورهای میزبان به فراوانی دیده شد. در انتخابات دوازده ساله گذشته نیز ایرانیان فراوانی در بیرون رای دادهاند و لابد برای آزادی و حقوق مرم مبارزه میکنند. اعلام پشتیبانی از کاندیداهای ریاست جمهوری نیز از بیرون معنی ندارد مگر آنکه با رای دادن و تکرار آن صحنهها همراه باشد.
من اشکالی در تفاوت گذاشتن میان استراتژی مشخص و سرگردانی هر روزه در میان تاکتیکهای نسنجیده نمیبینم.
ــ به نظر میرسد تفکیک رفتاری نیروهای بیرون و درون یکی از پایههای فکری موضع فوق است و اینکه تبعیدیان خارج امکان آزادی و فراغت از «پویش قدرت» را که در ذات هر انتخاباتی است، برای خود حفظ کنند. اما به نظر میرسد این دیدگاه شما در بیرون در اقلیت محض است. شاید به این دلیل که اولاً چنین تفکیکی دیگر چندان واقعی نیست یا کمتر کسانی حاضر به چنین تفکیکی هستند. دوم، عنصر و هسته مبارزاتی آن با رژیم اسلامی و کانونهای آن از نظر سیاسی و فرهنگی روشن نیست و دیگر اینکه، تصویری که از نیروهای درون میدهد بیشتر حکایت از لاعلاجی آنها میکند تا تصوری که خود آنها از مبارزه برای آزادی و حقوق بشر و روشهائی که برگزیدهاند (از جمله شرکت در انتخابات) دارند؟
داریوش همایون ــ در چهل سال گذشته در اقلیت بودن مزیتی بوده است که هیچ شتابی در بیرون آمدن از آن ندارم. اتفاقا امروز خود را در بیشتر زمینههای اساسی، در اکثریت (همان اقلیت آن زمانها) میبینم. تبعیدیان همین بس که به تبعید، به دور افتادن و به عامل سنی و نسلی بنگرند.
۱ ــ هیچ تفکیکی واقعیتر از جدا کردن کسانی نیست که در بیرون، هر چه هم بخواهند، دستشان به قدرت در ایران نمیرسد، از کسانی که هر روز میان دادگاه انقلاب و زندان اوین در رفت و آمدند وگاه و بیگاه لاشهشان را به خانوادههاشان تحویل میدهند. گروه اول بهتر است از این توهم بیرون بیاید که مردم در ایران رنج میکشند تا فرش قرمز زیر پای این سروران بیندازند. در سی ساله گذشته پویش قدرت در بیرون بیش از لکه دار کردنها و بر سر و روی یکدیگر کوبیدنها نبوده است، و از دست دادن هواداران و دلسرد کردن مبارزان. همین بس که امروز را با همین چند سال پیش مقایسه کنند.
۲ ــ مبارزه سیاسی و فرهنگی با جمهوری اسلامی ربطی به پویش قدرت ندارد و بسیار کسان هستند که بیچشمداشت، آنچه از دستشان بر میآید میکنند. نکته اینجاست که تشنگان قدرت و آنها که پیوسته میپرسند برای من چه دارد کم اثرترین مبارزان بودهاند. بحران اعتماد لحظهای رهاشان نمیکند.
۳ ــ شرکت کردن یا نکردن در انتخابات حق مردم است که بنا بر اوضاع و احوال تصمیم بگیرند و صرفنظر از اعلامیههای ما تصمیم میگیرند. تاکید من بر تفاوت گذاشتن میان درون و بیرون است به گونهای که بیشترین بهره از ظرفیت هر کدام در مبارزه گرفته شود. انتخابات بازی ما نیست ولی میدان آنها هست ــ هر وقت تشخیص دهند.
تلاش ـ آقای همایون با سپاس از شما
فروردین ماه ۱۳۸۸