«

»

Print this نوشته

۶- جلسه ده ساعته کمیته مرکزى در ١٠ اکتبر
۶- جلسه ده ساعته کمیته مرکزى
 در ١٠ اکتبر ١٩١٧
آنچه در این جلسه گذشت در یک جمله عبارت بود از پیروزى شکوهمند عقلِ استدلالى بر همه دیگر عواملى که میتوانند بر گزینش آدمى دخیل باشد (چون خرد، معرفت، اخلاق، عواطف، حکمت، عقلِ کلى ..).  مباحثات این جلسه حدود ٩ یا ١٠ ساعت بطول انجامید و طى آن لنین اکثریت اعضاى حاضر جلسه را که همگى (به استثناى سردلف) در ابتداى جلسه مخالف نظر او بودند به تصمیم‌گیرى در تدارک و اجراى سریع قیام سازماندهى شدهء انحصارى و مخفى بلشویکها با استفاده از همه امکانات ممکن از جمله نهادهاى نظامى شوراهاى کارگران و دهقانان (سویتها) قانع میسازد. قابل توجه آنکه در آن زمان بلشویکها در کمیته اجرایى شوراها در اقلیت بودند.
همچنین این تصمیم على رغم آن اتخاذ میشود که الف) اقبال بلشویکها در سراسر روسیه در حال فزونى است و در کمتر از یک یا دو ماه دیگر آنچه بلشویکها بدنبال آنند یعنى قدرت سیاسى، بصورت طبیعى در دست آنها قرار خواهد گرفت، ب) اقدام انحصارى نظامى همراه با ریسک عدم موفقیت و خطرِ اتهام به توطئه بر علیه انقلاب و گرفتار شدن به  سرنوشت سیاسى کورنیلف را براى آنها در پى دارد.
بدون قیامِ برنامه‌ریزى شده، بلشویکها میبایستى اقلیتى غیربلشویکى را پس از کنگره دوم سویتها در قدرت تحمل میکردند و این با معیارهاى مارکسیستى و علمى لنین براى برپایى دیکتاتورى پرولتاریا تناقض داشت.
در این نشست لنین بهمراه نیمى از اعضاى کمیته مرکزى، ١١ نفر و دو کاندیداى عضویت شرکت داشتند که با توجه به شرائط روسیه در آن زمان و تصمیم اضطرارى براى گرد هم‌آیى و عدم حضور اعضاى استانها، اکثریت قابل‌اتکایى را براى تصمیم‌گیرى تشکیل میداد.  تعدادى از این افراد ماه گذشته از زندان آزاد شده بودند اما حکم دستگیرى لنین، که چند روز قبل در خفا از فنلاند بازگشته بود، همچنان پابرجا بود.  افرادى که در آن زمان زندگى علنى داشتند از ساختمان اسمولنى Smolny (سالن آموزش رقص دختران تزار و اشراف قبل از انقلاب فوریه ١٩١٧ و دفتر ارگآنهاى مختلف سویتهاى پتروگراد و همچنین مقر هیئت اجرایى سویتهاى سراسر روسیه پس از ان) به آپارتمان محل جلسه میامدند. ایاکولوا Varvara Yakovleva در خاطرات خود مینویسد که از مسکو فقط براى این جلسه به پتروگراد میاید، از غروب ابتدا با لوموف و سردلف و سپس با درژینسکى و تروتسکى بهم میپیوندند و زمانى که محل برگزارى جلسه قطعى میشود همگى از هم جدا شده و تک ‌تک مسیر محل جلسه را پى می‌گیرند.
این نشست در اپارتمان گالینا فلکسرمن Galina Flakserman (از اعضاى یا کارکنان کمیته پتروگراد بلشویکها) برگزار شد، گالینا خودش در محل حضور داشت و مواظب امنیت و رفت و آمدها در بیرون بود،  خانه شماره ۳۲ خیابانِ شلوغ کارپووکا امبانک‌منت[۳۷] مشرف به رودخانه کارپووکا قرار داشت.  این محل در طبقه اول ساختمان قرار داشت، بزرگ و جادار بود و ساختمان آن چند درب ورودى داشت. نیکلاى سوخانف Sokhanov همسر گالینا از منشویکهاى طرفدار مارتوف،  نویسنده، روزنامه نگار، فعال سیاسى و از بنیانگذاران سویت هاى پتروگراد بعد از انقلاب فوریه بود، سوخانف همچنین از همکاران ماکسیم گورکى در روزنامه نوایا ژیزن Novaia Zhizen بود و انشب بدلیل سرما و باران تلفنى به همسرش گفته بود که شب را در دفتر روزنامه در سوى دیگر شهر خواهد ماند، یا گالینا با بهانه بدی هوا او را به اینکار تشویق کرده بود.  سوخانف، صاحب این خانه بعدها در کتاب خاطراتش ‘روز شمار انقلاب روسیه’ از برگزارى این جلسه تاریخى در منزل خود با طنز یاد میکند.  او از مخالفان بلشویکها باقى ماند و در دهه ٣٠ بارها همراه با رهبران بلشویک و دیگر انقلابیون در دادگاه‌هاى نمایشى محاکمه و سالها در زندان بود تا اینکه در سال ١٩۴٠ بدستور استالین اعدام شد.
مذاکرات جلسه:
در ابتدای جلسه، سردلف Sverdlov مسئول کمیته سازماندهى گزارشى را که از قبل با لنین هماهنگى شده بود ارائه داد، در این گزارش به افزایش عضویتها به ۴٠٠ هزار (این تعداد عضو بلشویکها در اوایل اکتبر واقعیت نداشت چون در کنگره هفتم حزب در مارس ١٩١٨ تعداد اعضا رسما به ٣٠٠ هزار رسید)، به سمپاتى سربازان خط مقدم به بلشویکها، به شایعاتى در مورد برنامه کرنسکى براى تحویل پتروگراد به آلمانها و خلاص شدن از دست چپ و از آماده شدنِ کورنیلف با همکارى گروه هایى از قزاقها براى عملیات ضد انقلابى و چند مورد دیگر اشاره شد، بخش عمده صحبت‌هاى سردلف به قیام کارگران در مینسک و روحیه انقلابى افسران نیروىِ دریایى ناوگان بالکان اختصاص یافت، در ادامه جلسه لنین نیز براى اثبات نظر خود چند بار به این دو مورد اشاره کرد.  پس از سردلف، لنین صحبت خود را با این جمله اغاز کرد ‘از ماه سپتامبر بى تفاوتى بسیارى در این کمیته در مقابل پیشنهاد قیام دیده میشود’.  لنین از زمان اولین بازگشت خود از سویس به روسیه در ماه اوریل شعار عدمِ همکارى با دولت موقت و ‘همه قدرت بدست شوراها’ را مطرح کرده بود، اما در آن زمان هیچیک از رهبران بلشویک از ایده لنین و تئوری‌هاى مطرح شده در نوشته ‘تزهاى اوریل’ حمایت نکردند، ژیژک مینویسد این مقاله آنچنان با جو حاکم بر انقلابیون روسیه در تضاد بود که اعضاى کمیته مرکزى و حتى همسرش کروپسکایا نگران بودند نکند لنین خُل شده باشد.
از اول اوریل تا ده اکتبر اتفاقات زیادى افتاده بود، بسیارى از تغییرات مثبت از دستاوردهاى دولت موقت بود، تشکیل جمهورى، مقدمات برپایی انتخابات مجلس موسسان و اعلان تاریخ انتخابات و زمانِ تشکیل آن، انحلال پلیس مخفى تزار، و براى اولین بار در تاریخ روسیه آزادى مطبوعات و احزاب به نحوى کاملا بیسابقه.
از طرفى دولت موقت اشتباهات بزرگى هم مرتکب شده بود که باعث شد اقبال چپِ رادیکال در افکار عمومى بالا رفته و فضا براى پذیرش نظرات لنین در کمیته مرکزى آماده‌تر شود اما مخالفت‌ها با او همچنان ادامه داشت.  از اشتباهات مهم دولت موقت میتوان به ١) ادامه جنگ دفاعى و عدم توجه به امکانات مثبت قبول شکست برای روسیه و شروع مذاکره جداگانه با آلمانها و ٢) نحوه مدیریت ماجراى کورنیلف اشاره کرد.  در مورد اولى مشکلات عدیده تروتسکى در مذاکره  با آلمانها و نحوه تنظیم قرارداد برست لیتوفسک نشاندهنده آن بود که تغییر موضع دولت موقت از جنگ دفاعى defencist به قبول شکست defeatist تا چه اندازه میتوانست براى کرنسکى مشکل باشد اما در هر حال قابل انجام بود.
در اخرین جلسه در سپتامبر یکى از نامه‌هاى لنین قرائت شده بود و باتفاق ارا، از جمله با پیشنهاد کامنف و استالین از دستور جلسه خارج گردیده بود، در آن جلسه همچنین کمیته مرکزى تصمیم گرفت که بجاى ارسال نامه به کمیته هاى استآنها و رده هاى پایین، آن را در همان جلسه، بدلایل امنیتى بسوزاند.  مقاله دیگر لنین ‘مارکسیزم و قیام’ که براى چاپ در روزنامه ‘روبوچى پوت’ (راه کارگر)، ارگان موقت بلشویکها در زمان توقیف پراودا، در سپتامبر ارسال شده بود، توسط استالین و سوکولنیکف Sokolnikov اعضاى هیئت تحریریه، در چند جمله مهم، ‘تعدیل’ شده بود.
با بازگشت مخفیانه لنین به پتروگراد، اکنون زمان رویارویى نهایى او و کمیته مرکزى فرارسیده بود. در مدت غیاب لنین کودتاى ناموفق کورنیلف رئیس ستاد ارتش جو سیاسى روسیه را کاملا تغییر داده بنوعی که پس از آن تمامی روسیه بسمت چپ متمایل شده بود، اما در عین حال تا پذیرشِ نظر او براى اقدام، آنهم اقدام انحصارى بلشویکها به قیام راه درازى در پیش بود.  اینها و بسیارى عوامل دیگر رویارویى آنشب در کمیته مرکزى را بسیار پر اهمیت میساخت.
لنین استدلال میکرد که “…..در چندین کشتى جنگى آلمان در بالتیک شورش شده شده است که نشانه گسترش جهانى انقلاب روسیه از جمله به کارگران اروپاست، در روستاهاى روسیه خانه هاى اربابى زیادى اتش زده شده است، دهقآنان از قول هاى توخالى خسته شده‌اند و از قیام بلشویکها حمایت خواهند کرد…”  لنین همچنین به گزارش سردلف در مورد حرکت کارگران در مینسک اشاره کرد که به نظر او خود اغازى براى قیام بود.
در این جلسه لنین قبل از آنکه با کامنف و زینوویف (مخالفان برنامه قیامِ سازماندهى شده) به بحث بپردازد، ابتدا به نقدِ تروتسکى پرداخت که معتقد بود قیام را نه بلشویکها بلکه سویتها باید اغاز کنند، نظر تروتسکى آن بود که در روزهای گردهم‌آیی کنگره دوم کارگران و دهقانان سراسر روسیه (سویتها) در پتروگراد که براى ٢٠ اکتبر[۳۸] (٢ نوامبر) دعوت شده بود، قیام نیز توسط کمیته انقلابى-نظامى[۳۹] سویتها انجام شود.  اگر قیام قرار بود با نام سویتها انجام شود و اگر چپ براى مجلس موسسان[۴۰] ارزشى قائل نبود در اینصورت، پیشنهاد تروتسکى طبیعى‌ترین راه انجام قیام را پیش رو میگذاشت، اما لنین بجاى سویتها، که رهبرى آن با هر انتخابات و هر کنگره عوض میشد، کنترل یک حزب واحد را بر عملیات تقاضا میکرد.  در انتخابات قبلى کنگره سویتها در ماه جولاى سوسیالیستهاى انقلابى اکثریت و بلشویکها بعد از آنها گروه دوم بودند اما با توجه به رادیکالیزه شدن بیشتر نمایندگان و اوضاع روسیه پس از اقدام ناکام ضد انقلاب توسط کورنیلف اکثریت یافتن بلشویکها در کنگره‌اى که تا ده روز دیگر برگزار میشد کاملا محتمل بود.
این اکثریتِ محتمل اما براى لنین کافى نبود، اگر قیام را سویتها اغاز میکردند، بلشویکها میبایستى با قواعد آنها بازى کنند و سوسیالیستهاى انقلابى و منشویکها را در اقلیت بپذیرند و ‘دیکتاتورى پرولتاریا’ را از طریق ارگان انتخابى و سراسرى خود پرولتاریا اعمال کنند، این دورنما دقیقا همان سناریویی بود که لنین، به هر قیمت، قصد حذر کردن از آن را داشت.  به‌ همین دلیل او اولین حمله جدى آنشب را متوجه نظریه تروتسکى کرد.  انجام قیام بعد از لحظه شروع کنگره سراسرى سویتها به این معنا بود که قدرت بدست آمده میبایستى با شراکت بین نیروهاى سیاسى حاضر و فعال در کنگره و بر اساس تعداد راى آنها در آن ارگان تقسیم شود.  بالاترین ارگان تصمیم‌گیرى ‌سویتها در بین هر دو کنگره، همان کمیته اجرایى سراسرى سویتها بود که دفتر آنها در طبقه دوم ساختمان اسمولنى قرار داشت و در اینصورت این کمیته میبایستى هیئت دولت اینده روسیه را تشکیل میداد.
آیا هدف لنین از انجام قیام قبل از شروع کنگره سویتها آن بود که ١) کنگره را در مقابل عمل انجام شده قرار دهد و ٢) رقباى بلشویکها را از سهم خواهى از قدرت محروم نماید؟  یا اینکه آنچنان که در جلسه وانمود میکرد از تغییر ناگهانى توازن قوا و تحرکات پیشبینی نشده نیروهای ضد انقلاب، و از دست رفتن برتری نظامی بلشویکها نگران بود؟  آیا لنین واقعا گمان میکرد که امکانِ دستیابی سویتها به قدرت سیاسی در چند روز آینده از دست میرود؟
 پاسخ این سوال در نوع برخوردِ بلشویکها با سوسیالیستهاى انقلابى و منشویکها در کنگره سویتها و درمجلس موسسان نهفته است.  در آن زمان بلشویکها قدرت سیاسی را در دست گرفته بودند و هیچ تهدید فورىِ نظامى انقلاب را تهدید نمیکرد اما لنین اقدامات یکجانبه خود را در کنار گذاردن رقبا (رقبای بسیار انقلابی) در کنگره سویتها و سپس در منحل کردن مجلس موسسان ادامه داد.
لنین در مخالفت خود با نظر تروتسکى اصرار داشت کار قیام تا قبل از شروع کنگره سویتها خاتمه یابد و به همین منظور حداکثر روزِ ١۵ اکتبر، یعنى ۵ روز دیگر را براى شروع قیام پیشنهاد میکرد. “…ما نباید تا برگذارى کنگره صبر کنیم … در خط مقدم همانطور که در گزارش رفیق سردلف آمد، کورنیلف بدنبال برگرداندن اوضاع است… سرنوشت انقلاب روسیه و انقلاب جهانى به چند روز اینده بستگى دارد… دهقآنان و سربازان از ما حمایت میکنند، موقعیت مناسب کنونى دیگر هیچگاه در روسیه و تا چند دهه دیگر در جهان تکرار نخواهد شد،  کنگره سویتها شاید اصلا تشکیل نشود … در این لحظه تاخیر یعنى مرگ!”.
در کمیته مرکزى کامنف و زینوویف هردو از موقعیت خاصى برخوردار بودند، آنها بعد از لنین بترتیب شناخته شده‌ترین بلشویکها در بین کادرهاى قدیمى حزب بودند.  در مقایسه با ایندو، تروتسکى در جولاى به حزب پیوسته بود، استالین و سردلف یک ماه قبل از تروتسکى به عضویت کمیته مرکزى درآمد بودند.  کولونتاى از دیگران سابقه بیشترى داشت ولى بخاطر جنسیتِ او، بلشویکها در سراسر کشور کمتر از او شناخت داشتند و پرونده فعالیتهای انقلابى بقیه حاظران نیز به ضخامت کامنف و زینوویف نبود.
کامنف نزدیکترین فرد به لنین بود و دوستى آنها سابقه اى طولانى داشت، نامه هاى لنین به کامنف از فوریه تا اکتبر حاوى اطلاعات شخصى و بسیار مهم مثلا سفارشات لازم در صورت سر به نیست شدن لنین است، مطالبى شبیه وصیت نامه.  در دوران تبعید ایندو سالهاى زیادى را با هم در فرانسه و آلمان بودند، کامنف همدم لنین در پیاده روهای Avenue d’Orléans پاریس و کافه هاى آن بود.  در طول ماه‌هاى اوت و سپتامبر کامنف بیش از دیگران با ایده ‘قیام برنامه‌ریزى شده’ که او آن را کودتا یا یک ‘گناه سیاسى’ میخواند، مخالفت میکرد، او برنامه‌ریزى براى قیام را به عدم اعتماد و بى اعتقادى به حقانیت بلشویکها و گسترش روزافزون محبوبیت آنها نسبت داده و از نظر اجرائى نیز آن را یک قمار سیاسى غیرضرورى میخواند که میتوانست بلشویکها را همچون کورنیلف به یک دشنامِ سیاسى تبدیل کند.
زینوویف، از سوى دیگر در میان نمایندگان بلشویک سراسر کشور یک چهره برجسته و علنى بود، سردلف که در جریان کنگره ششم بلشویکها در ماه جولاى با بسیارى از نمایندگان خوش و بش کرده و پاى صحبتشان نشسته بود بیاد داشت وقتى از شکایات استانها در مورد بى توجهى کمیته مرکزى به آنها سوال میشد اکثرا میگفتند چرا رفیق زینوویف براى سخنرانى به شهر آنها نرفته ولى به فلان شهر رفته است.  اهمیت زینوویف براى بلشویکها مانند ارزش تروتسکى بود براى سویتها. در ماه هاى اخیر زینوویف نقش میانجى بین لنین و کامنف را بازى کرده و تلاش کرده بود نقطه نظرات آنها بیکدیگر نزدیک کند بى آنکه به نتیجه اى برسد ولى امشب در صحنه رویارویى نهایى این دو، زینوویف مجبور بود تنها از یکنفر پشتیبانى کند و او پشت سر کامنف ایستاد.
کامنف نیز چون تروتسکى مشکلى با ایده قیام یا حتى با قیام طرحریزى شده نداشت، اما نکته‌اى که کامنف و همراه با او اکثریت کمیته مرکزى را آزار میداد این بود که چنین حرکتى با نامِ چه کسانى صورت میگیرد، و مشروعیت آن از کجا بدست میاید؟  اگر تروتسکى تاخیر ده روزه و انجام قیام در روزِ پس از گشایش کنگره سویتها و استفاده از نام و مشروعیت آنها را میخواست، کامنف تاخیر دو ماهه تا گشایش مجلس موسسان را طلب میکرد.  کامنف میگفت ‘…. شانس بلشویکها براى پیشبرد سیاستهایشان در مجلس موسسان عالى است، اگر قیام فورا انجام شود عمده خرده بورژوازى شامل دهقانان مرفه‌تر، مغازه‌داران و کارمندان دون‌پایه دولت که همگى از راست فاصله گرفته اند، دوباره به ضد انقلاب میپیوندند… پیشنهاد رفیق لنین به این معناست که در یک قمارِ رولت، با یکدست انقلاب جهانى و با یکدست انقلاب روسیه هر دو را روى یک شانسِ قیام شرط بندى کنیم، آنهم در زمانى که همه چیز بخوبى پیش میرود و هیچ نیازى به شرط بندى و قمار نداریم.’
انتقاد اصلى کامنف و زینوویف با قیام سازماندهى شده و انحصاری، در زمان مورد نظر لنین، عبارت از این بود که: حال که بلشویکها در سویتهاى پتروگراد و مسکو اکثریت پیدا کرده‌اند و اکثریت در کنگره پیش رو نیز کاملا قابل پیش‌بینى است، حال که زمان بهره‌بردارى از این موقعیت و بدنیا آوردنِ طبیعىِ دنیاى جدیدِ سوسیالیستى از دل قدیم فرا رسیده است، آیا بهتر نیست بجاى یک اقدام یک جانبه و زورمندانه از نوعى که کورنیلف را به بدنامى کشاند، به مسیر طبیعى و میمون جریان انقلاب، به پیروزى طبقه کارگر، به حقانیت خود و به اجتناب ناپذیرى سوسیالیزم ایمان و اعتقاد داشته باشیم؟   این نکات هم در جلسه  دهم اکتبر و هم در مقاله‌ای که به امضای این‌دو در روزنامه ماکسیم گورکی (نوایاژیزن) در روز شانزدهم چاپ شد انعکاس یافت.
پاسخ لنین به کامنف این بود که “حرکت ما مانند کورنیلف ابتر نخواهد بود، دهقانان و سربازان از ما حمایت میکنند، کمیته نظامى انقلابى سویتها (با اکثریت بلشویکها) به اندازه کافى اسلحه دارد، دیبنکو Povel Dybenco (از افسران بلشویک نیروى دریایى و شوهرِ کولونتاى از حاضرین در جلسه) خبر میدهد ناوگان دریایى روسیه در بالکان آماده قیام است، گاردهاى سرخ (گروه هاى مسلح بلشویکها در کارخانه‌ها و سربازخانه‌ها) در بسیارى از شهرها بسرعت به پتروگراد می‌پیوندند، همه از وعده‌هاى تو خالى خسته شده‌اند و از عمل ما براى دستیابى به صلح و نان و زمین پشتیبانى میکنند..”.
کرنسکى در خاطرات خود از وجود مذاکراتى با آلمانها براى صلح جداگانه با روسیه صحبت میکند و معتقد است اگر او موفق به برقرارى صلح شده بود میتوانست بلشویکها را خلعِ شعار کند او تاکید میکند که در بازى سیاسى که در پاییز ١٩١٧ در روسیه جریان داشت برنده کسى بود که صلح را محقق میکرد.  آیا در شب ١٠ اکتبر لنین از مذاکرات کرنسکى با آلمانها اطلاع داشت؟  ایا عجله او براى قیام مرتبط با ترس او از رو دست خوردن از کرنسکى و خلع شعار شدن بود؟  در هیچیک از گزارشهاى موجود از مذاکرات جلسه ١٠ اکتبر اشاره‌ای به این موضوع نشده بنابراین ارزش این موضوع در حد حدس و گمان و احتمال صحت آن در کنار دیگر تئورى‌هاى توطئه باقی میماند.
‘شام آخر’ رهبران بلشویک:
لنین ادامه میدهد “… منتظر شدن براى مجلس موسسان یا هر مجلس دیگرى ساده لوحى است….به محض پیدا کردن فرصت، کرنسکى سویتها (و مجلس موسسان) را در هم میکوبد، در این لحظه تاخیر یعنى مرگ، سرنوشت انقلاب روسیه و انقلاب جهانى در گرو دو سه روز اینده است”.   لنین جلسه ده ساعته بلشویکها را در آنشب به صحنه نمایش بى عیب و نقصى از آنچه او خود  ‘قدرت غیر قابل مقاومت منطق[۴۱]‘ میخواند مبدل کرد.  خصوصا تاثیر این جملاتِ آخر بسیار تعیین کننده و این لحظه شاید همان ‘لحظه هگلىِ’[۴۲] تاریخِ روسیه و تاریخِ نیمهء اول قرن بیستمِ جهان بود. کنترل روانى جلسه کاملا در دست لنین قرار گرفت، جملات او در اینجا با ریسمانِ سنگینِ سکوتى بهم پیوسته شد که جز او کسى قادر به بریدن آن نبود، کامنف که درست در نقطه مقابل لنین در انطرف میز نشسته بود در چندین مورد هنگام صحبت لنین سرش را به طرفین تکان میداد اکنون بدقت گوش میداد.
در زمانِ ادای همین جملات کسى درب ورودى را میزند، ساعت ۲ بامداد است، حاضران همگى غافلگیر شده و بی اختیار به لنین می‌نگرند.  پس از تلاش کورنیلف برای کنترل پتروگراد، کرنسکی هم مانند بقیه مردم روسیه بیشتر به چپ متمایل شده بود، در سپتامبر تمامی دستگیر شدگان تظاهرات جولای از جمله تروتسکی را از بازداشت آزاد کرده بود اما حکم دستگیری لنین همچنان پا بر جا بود.  لنین اما کاملا راحت و آسوده نشسته بود، گویی حاضر نبود، حتی به قیمت دستگیری، سنگرهای تسخیر کرده در حملات آنشبِ خود را بدونِ استفاده  رها سازد.  گالینا که تحت تاثیر کلامِ لنین مدتى است خیابان را فراموش کرده بیش از دیگران دستپاچه شده و بطرف پنجره میشتابد، پس از دیدن فردى که بیرون ایستاده نفس راحتى میکشد، و بدنبال او بقیه هم ارام میشوند.
یوری، برادر گالینا براى تعمیر سماور امده است، مذاکرات براى مدتى متوقف میشود، سماور ردیف میشود و صداى بجوش امدن آب، گرسنگى را بیاد همه میاورد.  چند نفر کمک میکنند، نان و پنیر به اندازه کافى هست گالینا مقدارى هم سوسیس دارد که با کمک یورى آماده کرده و بدقت به تعداد حاضرین و اندازه مساوى تقسیم میکنند، بوى نان و سوسیس، صداى سماور، سکوت حاضران، صداى بهم خوردن استکانها، گفتگوى یورى با برادرش که بزودى کولونتاى و یاکوولوا هم به انها میبیوندند فضاى جدى خانه را میشکند و حال و هواى مهمانى غالب میشود، مهمانان دسته دسته نمیشوند، همگى در یک جمع و با هم هستند  و آرام صحبت میکنند و یک روح گرم و دلپذیر همه را بیکدیگر پیوند میدهد.
لنین هم در فکر است و هم انرژى خود را براى دور بعدى ذخیره میکند اما از بودن در جمع نیز لذت میبرد، صندلى خود را به دیوار چسبانده، هر دو بازو را روى دسته هاى صندلى رها کرده و یک پا را روى دیگرى مى اندازد، یکى از حاضرین متوجه سوراخى در کف کفش او میشود از گوشه لب از روى مهر پوزخندى میزند و بروى خود نمیاورد. صف هاى نان در پتروگراد هر روز بلند تر میشوند و اعضاى کمیته مرکزى که اکثرا در ساختمان اسمولنى بسر برده یا یا زندگى نیمه مخفى دارند از مردم عادى گاها گرسنه‌ترند، هر کس سهم خود از سوسیس را دارد و در یک چشم بهم زدن اثرى از ان باقى نمیماند اما نان و پنیر از این سو به ان سو تعارف و دست بدست میشود، استکانهاى چاى مرتبا تمدید میشوند.
سماور یکبار دیگر نقش غیر قابل جایگزین خود را اثبات میکند و یورى برادر کوچک گالینا با افتخار کنار آن مى ایستد و استکانهاى خالى را پر میکند، حضور یکباره در میان جمع ده پانزده نفرى از چهره‌هاى مهم سیاسى-انقلابى روسیه با ریش و سیبیلهاى انبوه او را ابتدا دستپاچه میکند اما پس از موفقیت در تعمیر سماور اعتماد بنفس خود را باز میابد و در کنار دیگران احساس راحتى میکند.  لنین تنها چاى مینوشد همراه با تکه کوچکى نان، مثل اینست که غذا از گلویش پایین نمیرود.
این لحظات نابِ دوستى و رفاقت و فضاى پر مهرى که فاصله بین حاضران و قلب آنها را پر کرده بود دیگر هیچگاه تکرار نمیشود و بجاى آن چالشهاى ادارهء قلمروى پهناور، جنگ داخلى، قحطى و سپس دوران حکمرانى استالین و مرگ فرا میرسد.  تراژدى لحظات شفاف ِاکسیرىِ آنشب عبارت بود از همراهى آن با تصمیمى ‘ورد گونه’ که بهمراه خود اقیانوسى از رنج و مرگ بهمراه آورد.  گویى این ‘شام آخر’ و بدنبال آن فرصت کوتاه حاضران تا مستقر شدن استالین، سالهایى که از عمر آنها باقى بود، همگى چیزى جز ‘پیشرفتگى حجم زندگى در مرگ’[۴۳] نبود.
نام اعضای حاضر جلسه بلشویکها، سن آنها در سال ١٩١٧ و زمان و علت مرگ آنها:
١- لنین، ۴٧ ساله (١٩٢۴، مرگ طبیعى)
٢- تروتسکى، ٣٨ ساله (١٩۴٠، قتل با تبر)
٣- استالین، ٣٩ ساله (١٩۵٣، مرگ طبیعى)
۴- سردلف، ٣٢ ساله (١٩١٩، مرگ طبیعى)
۵- کامنف، ٣۴ ساله (١٩٣۶، اعدام با گلوله)
۶- زینوویف، ٣۴ ساله (١٩٣۶، اعدام با گلوله)
٧- درژینسکى، ۴٠ ساله (١٩٢۶، مرگ طبیعى)
٨- بابنف، ٣۴ ساله (١٩۴٠، مرگ در زندان)
٩- اوریتسکى، ۴۴ ساله (١٩١٨، ترور)
١٠- سوخولنیکف، ٣٩ ساله (١٩٣٩، مرگ در زندان)
١١- کولونتاى، ۴۵ ساله (١٩۵٢، مرگ طبیعى)
١٢- لوموف، ٣٩ ساله (١٩٣٧، اعدام با گلوله) کاندیداى عضویت
١٣- ایاکوولوا، ٣٣ ساله (١٩۴١، اعدام با گلوله) کاندیداى عضویت
اعضاى غایب در این نشست، سن آنها در سال ١٩١٧ و زمان و علت مرگ آنها:
١۴- بوخارین، ٣٩ ساله (١٩٣٨، اعدام با گلوله)
١۵- میلیوتین، ٣٣ ساله (١٩٣٧، اعدام با گلوله)
١۶- نوگین، ٣٩ ساله (١٩٢۶، مرگ طبیعى)
١٧- رایکف، ٣۶ ساله (١٩٣٧، اعدام با گلوله)
١٨- کرستینسکى، ٣۴ ساله (١٩٣٨، اعدام با گلوله)
١٩- اوسى ینکو، ٣۴ ساله (١٩٣٨، اعدام با گلوله)
٢٠- شامیان، ٣٩ ساله (١٩١٨، اعدام توسط شورشیان در باکو)
٢١- مورانف، ۴۴ ساله (١٩۵٩، مرگ طبیعى)
کولونتای (١١) و ایاکوولوا (١٣) زن بودند.  به استثنای دو نفر، مورانف (٢١) و کولونتای (١١)، که تا پایان حکومت استالین زندگی کرده و به مرگ طبیعی از دنیا رفتند و همچنین نوگین (١۶)، شامیان (٢٠)، سردلف (۴) و لنین که تا قبل از قدرت گرفتن استالین به مرگ طبیعی یا در اثر حادثه از دنیا رفتند، بقیه اعضای کمیته مرکزی در زمان انقلاب اکتبر (١٣ نفر) در دوران استالین یا به جوخه اعدام سپرده شدند یا در زندان جان باختند.
قبل از جمع بندى مباحثات و راى‌گیرى و براى جلب نظر تروتسکى، لنین پیشنهاد میکند که بلشویکها ابتدا قیام را اغاز کنند و سپس در ٢٠ام اکتبر این تصمیم را در کنگره به راى بگذارند.  این پیشنهاد در درجه اول براى جلب نظر تروتسکی، در کسب مشروعیت برای قیام و حفظ ظاهری در مراعاتِ اعتبارِ سویتها بود.  لنین اگاه بود که تروتسکى و اوریتسکى تصمیماتشان با هم هماهنگ خواهد بود و راضى کردن تروتسکى بمعناى کسب دو راى از حاضرین جلسه است (هر دو آنها از یک تشکیلات به بلشویکها پیوسته بودند).  اما لنین براى تروتسکى ارزشى بمراتب بالاتر از دو راى کمیته مرکزى قائل بود.  اهمیت تروتسکى از جمله عبارت بود از الف) رهبرى سویتهاى پتروگراد و کمیته نظامى-انقلابى آن که قرار بود بازوى اصلى قیام باشد و ب) توانایى او در به اختیار گرفتن جو جلسات و گردهم‌آیى‌هاى کارگران و سربازان، ج) مهارت او در شعبده بازی‌‌هایش در روابط عمومى از جمله در ایفاى نقشى طبیعى بین سازمانهاى مختلف مردمى، ارگانهاى دولت کرنسکى و تشکیلات سیاسى-مخفى بلشویکها.
جداى از موضوع جلب نظر تروتسکى، پیشنهاد به راى گذاردن تصمیم بلشویکها پس از پایان قیام، حفظ آبرویی بود براى سویتها و وانمود کردن به اینکه قدرت واقعا در دست آنها قرار میگیرد.  پس از ماه ها شعار استراتژیک ‘همه قدرت به شوراها (سویتها)’ و بالا رفتن اقبال سیاسى بلشویکها به جهت آن، اکنون با فرا رسیدن روز موعود، چگونه اقدام انحصارى بلشویکها و بى اعتنایى به سویتها میتوانست توجیه پذیر باشد؟
اکنون سه یا چهار ساعت از نیمه شب گذشته است اما لنین مصمم است کار را در همان شب یکسره کند، او درخواست یک کاغذ و مداد میکند، از گوشه اطاق یک دفتر نقاشى بچه‌ها و یک مداد که بالاى آن کاملا جویده شده را به او میرسانند.  آیاکوولوا مسئول نگارش صورت جلسه است اما در اینجا لنین ترجیح میدهد خودش بنویسد، شروع به نوشتن میکند و همزمان بلند بلند میخواند:
“نظر به اینکه قیام مسلحانه غیرقابل اجتناب و زمان براى آن کاملا فرارسیده است، کمیته مرکزى پیشنهاد میکند که تمام سازمانهاى حزب مطابق این شرائط عمل کنند و در چارچوب این سیاست تمام جزییات عملى آن را به بحث و تصمیم گیرى بگذارند…”
 یکی از جلسات بلشویکها پس از انقلاب اکتبر: نشسته از چپ آبل ینوکیدز، میخاییل کالینین، نیکلای بوخارین،میخاییل تامسکی، میخاییل لاشویچ، کامنف، یفگنی پروواژنسکی، لئونید سربریانکو، لنین، آلکسی رایکف