پدیده پهلویستیری یکی از شگفتانگیزترین پدیدههای سیاسی در تاریخ ایران است. جمهوری اسلامی برای این پدیده، لشکری از موافقان و مخالفان فیک پهلوی را ایجاد کرده است تا همچنان فضا را غبارآلود نگه دارد. بقیه فرفههای پنجاهوهفتی هم براساس عقدههایی که دارند، به جای ستیز با ج.ا همچنان با پهلوی میجنگند.
پهلویستیزی شگفتانگیزترین پدیده سیاسی ایران.
محمّد محبی
کسی مدعی بیعیبونقصبودن او نیست. اما خیلی عجیب است که حتی یک فرد آبرودار بین دشمنان (نه اندک منتقدان منصف) او در گذشته و حال، از دهه بیست تاکنون وجود ندارد. حیرتآورتر اینکه دشمنان او در میان فعالان اپوزیسیون جمهوری اسلامی، به شدت پلیدتر از دشمنان او در میان اعضای فرقه جمهوری اسلامی هستند.
در این فقره، شگفتیها وجود دارد. معمولاً نخستین مأموریت و یا رسالتی که اعضای اپوزیسیون صادراتی برای خود تعریف میکنند، لگدزدن به پهلویهاست.
انگیزه جفتکاندازیها علیه او و پدر و پسرش در میان افراد مختلف، بسته به خاستگاه متفاوت است. برخیها نمیتوانند از ارتجاع سرخ و سیاه و گفتمان آن دل بکنند و باید مهمترین ویژگی این گفتمان یعنی پهلویستیزی را به نحوی از انحا از خود بروز دهند، بعضیها مأموریت دارند، و عدهای مفلوک هم به پهلویها حمله میکنند تا از تبعات احتمالی ناشی از اندک انتقاداتشان از جمهوری اسلامی در امان بمانند.
یک دسته از دشمنانش، از همه رسواتر و بیخردترند. جماعتی خودزرنگپندار که پدرش مرحوم رضاشاه را تأیید و بعضاً از آن تمجید میکنند، اما خودش و پسرش را آماج توهین و برچسب قرار میدهند. فکر میکنند که میتوانند با آن تمجیدها به این توهینها و برچسبها مشروعیت و حقانیت ببخشند!
رذیلانهترین و احمقانهترین برچسبی که به او میزنند، اتهام ترس است! او اگر ترسو بود در اوج جوانی و درحالیکه هنوز سی سالش هم نشده بود، شخصاً سوار هواپیما برای فرماندهی عملیات سرکوب عوامل استالین و شوروی در شمال غرب ایران نمیشد. استالین در آن روزها بهخاطر پیروزی در جنگ جهانی دوم در اوج قدرت و غرور بود. اگر هواپیمای او را میزد، کسی میتوانست متعرض استالین شود؟! تحلیل برخی از تصمیمات شاهنشاه فقید با کلیشه ترس، یا ناشی از بلاهت است و یا بهخاطر رذالت.
او را به استبداد و خودکامگی متهم میکنند، اما نگاهی به لیست نمایندگان مجلسین و وزرای کابینه و نخبگان جذبشده در سازمانها و نهادهای دولتی در دورههای مختلف نمیاندازند که اغلبشان مایه فخر و مباهات ایران و ایرانی هستند. تقریباً هیچ نخبهای نبود که جذب سیستم نشود، برعکس ج.ا! پخمهای نیست که جذب این تشکیلات تباه نشده باشد. کل قوه قضاییه جمهوری اسلامی در این ۴۵ سال را جمع کنند و بچلانند یک انگشت حسن امامی و یک تار موی عبدالحسین علیآبادی از آن ببرون نمیآید. نگاهی به اصلاحات قانون راجع به مجازات عمومی در سال ۱۳۵۲ نمیاندازند که رده ایران در استانداردهای حقوق کیفری را تا حد اروپای غربی ارتقاء داد. نگاهی به دنیا نمیاندازند که در آن دوران در کل آسیا و آفریقا و اروپای شرقی فقط ژاپن و اندکی هند دارای دموکراسی نسبی و حداقلی بودند. حتی کره جنوبی هم تا دهه هشتاد اسیر دیکتاتوری نظامی بود.
شورش علیه او را انقلابی برای آزادی و دموکراسی و عدالت مینامند (کذا!!)، اما نگاهی به انبوه محتواهایی که مخالفانش از دهه بیست تا نکبت۵۷ تولید کردهاند نمیاندازند! حتی یک سطر در تبیین فلسفه حقوق آزادی و یا فلسفه سیاسی دموکراسی در آن محتواها نیست! اما اسلامخواهی، غربستیزی، میهنستیزی، تجددستیزی! و ستیز با هر چیز نویی که برای ایران به ارمغان آورده بود، به شدت فراوان است. یکبار برای همیشه همه باید بفهمند که شورش۵۷، شورش علیه استبداد نبود! استبدادی نبود که علیه آن شورشی صورت بگیرد. استبداد فقط نبود دموکراسی نیست، دموکراسی هم فقط صندوق رأی نیست! آن شورش، یک شورش خائنانه و احمقانه علیه تجدد و نوسازی ایران، و جلوگیری از پیوستن این کشور کهن به قافله تمدن جدید و مدرنیته و نظم بینالمللی بود.
پدیده پهلویستیری یکی از شگفتانگیزترین پدیدههای سیاسی در تاریخ ایران است. جمهوری اسلامی برای این پدیده، لشکری از موافقان و مخالفان فیک پهلوی را ایجاد کرده است تا همچنان فضا را غبارآلود نگه دارد. بقیه فرفههای پنجاهوهفتی هم براساس عقدههایی که دارند، به جای ستیز با ج.ا همچنان با پهلوی میجنگند.
اما غبارهای انبوهی که ارتجاع سرخ و سیاه از دهه بیست بر فضای ایران پاشیده بودند، فرونشسته و تاریخ قضاوت خود را کرده است. عشق محمدرضا شاه پهلوی به میهن و توسعه و تعالی ایران در تاریخ بینظیر بود. کارنامه سیاسی او در مجموع مثبت بود. بدون هیچ تبصره و اما و اگری، میتوان او را یکی از دلسوزترین و وطنپرستترین و شایستهترین شهریاران ایرانزمین در پانزده قرن اخیر دانست. و دشمنانش را در ردیف روسیاهترین افراد تاریخ این سرزمین قرار داد.
نقل از:
https://www.facebook.com/mohebbi3