«

»

Print this نوشته

یکبار ائتلاف شوم پنجاه‌وهفتی علیه ایران کافی‌ست!

ائتلاف نیروهای سیاسی تنها می‌تواند تابعی از اصل وحدت و یکپارچگی ملی‌ و مکان و محل بازتاب آن باشد، یا ضد آن. به عبارت دیگر؛ با «ائتلاف سیاسی» تنها می‌توان آن را پاس‌ داشت و تقویت کرد یا برضد آن برخاست. بنابراین اگر قرار باشد، یک «ائتلاف سیاسی»، خلاف چنین اصلی منعقد گردد، نامیمون و غلط است و باید از آن پرهیز شود.

‌ ‌ photo_2

یکبار ائتلاف شوم پنجاه‌وهفتی علیه ایران کافی‌ست!

بازهم موج «جدیدی» از سخنان سفسطه‌آمیز از سوی نیروهای تجزیه‌طلب و متحدین تاریخی‌شان، به راه افتاده و بار دیگر توسط این نیروهای تداوم‌بخش گفتمان ۵۷ زاویۀ انحرافی بر «اتحاد سیاسی» باز شده است. اما پیکارگران آزادیخواه و ایراندوست، چه در درون خاک کشور و چه در بیرون آن، هشیارتر از آنند که به بند مغلطه‌های آنان گرفتار شده و از مسیر مبارزۀ ملی علیه رژیم اسلامی، منحرف شده و به ورطۀ ائتلاف ضد ایرانی بیافتند. در کنش‌ خردمندانۀ نیروهای پیکار ملی، همان بس که با پافشاری‌های درست بر اصول خود، پسِ ذهن نیروهای تجزیه‌طلب و متحدین آنها را برملا ساخته و در بحث درست آنان را وادار نمایند تا حرف دلشان را به زبان آورند؛ و به صراحت اقرار کنند که وارد «ائتلاف سیاسی» نخواهند شد، مگر آن‌که اصل تمامیت ارضی، به عنوان یکی از اصول اساسی و پیش‌شرط‌های هر ائتلاف سیاسی علیه رژیم اسلامی، حذف شود.

آنها غلط فکر می‌کنند و بار دیگر در صف غلط تاریخ ایران ایستاده‌اند. زیرا نه امروز و نه هیچ زمان دیگری، ایرانیان دلبستۀ ایران، نمی‌توانند بر زمین مین‌گذاری‌ شده، برای از هم‌پاشی بعدی ایران گام گذارند، بهایش هرچه می‌خواهد باشد. چنین ائتلاف‌هایی بر محور بلاهت و جهالت است، که آن را نمی‌توان دوباره در ایران تکرار کرد. «ائتلاف سیاسی» برپایۀ جهل و حول شعارهای بی‌بنیاد و ظاهرفریب، و برگرد مشتی جاه‌طلب و عروسک‌ خیمه شب‌بازی، می‌توان در سوریه و عراق و لیبی منعقد کرد، اما نه در ایران! همان زمین‌های سوخته، سرزمین‌های فروپاشیده، سرنوشت درد و رنج مردمان نشسته بر بسترجنگ‌ها و خونریزی‌های بی‌پایان داخلی و چاه‌های بی‌بن رذالت و دنائت گروه‌های مسلحی، که هر یک به گردِ «رهبری» به جان هم افتاده‌اند، برای تجربه‌آموزی یک ملت، در همسایگی این همه سترونی و عسرتِ مایۀ سرافکندگی بشریت کافی‌ست. ایرانیان به حفظ میهن خود دلبسته‌تر و به بقای ملت خویش‌ متعهدتر هستند، که دست در آتشی برند که با هیمۀ بلاهت برافروخته می‌شود.

این یک شعار نیست. صبر عاقلانه و شکیبایی بخردانۀ ملت ایران، که بارها در تاریخ ثابت شده است، اگر پای تمامیت سرزمینی و وحدت و یک‌پارچگی ملی در میان باشد، پایانی ندارد و نیروی پرابتکار این ملت برای پیشبرد بی‌آسیب و بی‌کاستی پیکار ملی خود، لایزال است. ایرانیان برای پس‌گرفتن و ساختن دوبارۀ ایران بپاخاسته‌اند. این معنایی‌ست که امروز بار دیگر، نیروهایی که دلی با ایران ندارند و حفظش در الویت‌شان نبوده و نیست، در آن خلط می‌کنند. برخلاف ادامه‌دهندگان گفتمان پنجاه و هفت که در کانون آن بی‌اعتنایی به ایران نشسته بود، امروز ایران در مرکز توجه است. مردم ایران و به ویژه جوانان و نسل‌های پس از انقلاب اسلامی، در برابر رژیمی ایستاده‌اند، که ایران را به اسارت گرفته و هستی ملت را به تاراج برده و تهدید به نابودی می‌کند. اما فهم این معنا و مضمون برای افرادی که ولع «رهبری» آرامشان نمی‌گذارد، قابل فهم نیست و دائم در آن مغلطه می‌کنند. آنها حتا هنوز هم نفهمیده‌اند که مضمون هر پیکار و انقلابی در جریان تدارک آن و در شعارها و مطالبات نیروهای آن آشکار می‌شود. آنها هنوز هم نفهمیده‌اند که به رغم وجود «رهبران» و توهمات رنگارنگ‌شان در انقلاب ۵۷، چرا همۀ آنان متفقاً، و در بی‌اعتنایی مطلق به مصالح کشور و ملت، به رهبری خمینی رأی دادند. در این سال‌ها نیز به خود نیز برای اندیشیدن به این مهم مهلت نداده‌اند، تا شاید بفهمند که چرا شاهزاده رضا پهلوی، رفته رفته در کانون توجه پیکارگران در راه اهداف ملی قرارگرفته و به نماد همدلی و وحدت و انسجام ملی بدل و به نقطۀ امید آنان ارتقاء یافته و در جایگاه نمایندگی، سخنگویی و هدایت و هماهنگی، نه یک سازمان، نه یک حزب و یا جبهۀ سیاسی، بلکه یک پیکار ملی قرار گرفته است. زیرا آنها از مفهوم ملی چیزی نمی‌فهمند. ملت را به رسمیت نمی‌شناسند، تمامیت سرزمینی خود را دوست ندارند، از پیچیدگی فراهم آمدن وحدت تاریخی یک ملت کهنسال سردرنمی‌آورند، آنگاه چرا باید از آنها انتظار داشت که چگونگی اعتباریابی نماد نهاد ملی را دریابند.

کسانی که از همین امروز مخالف اصل تمامیت ارضی و یکپارچگی ملی ایران، به عنوان پایۀ ائتلاف سیاسی، هستند، طبیعی‌ست که نفهمند؛ چرا مردم ایران نمی‌توانند به آنها اعتماد کنند. چنین کسانی البته که قادر نیستند بفهمند: هیچ ائتلاف سیاسی، بنیاداً و اساساً نمی‌تواند جای وحدت و انسجام ملی و جای مضمون ملی خیزش سراسری و یکپارچه در ایران را بگیرد. آنها از اساس معنای مبارزه برای ایران، برای آزادی در ایران و دستیابی به خوشبختی و زندگی شایسته برای همۀ ایرانیان در سرزمین خود و در تمامی پهنای کشور، را درنمی‌یابند. آنها همچنین قادر به فهم این نکته نیستند که اساساً یکپارچگی وحدت ملی ایرانیان که امروز در یک پیکار ملی آنان نیز بازتاب یافته، هیچ ربطی به ائتلاف‌های سیاسی ندارد. مضافاً این‌که هیچ ائتلاف سیاسی، هرقدر هم «محکم» و «استوار» و «همدل»، نمی‌تواند محل زایش وحدت ملی باشد. این وجودِ یک کشور و یک ملت و آگاهی ملی بدان است، که از درون خود وحدت ملی را می‌جوشاند و برمی‌آورد. ائتلاف نیروهای سیاسی تنها می‌تواند تابعی از اصل وحدت و یکپارچگی ملی‌ و مکان و محل بازتاب آن باشد، یا ضد آن. به عبارت دیگر؛ با «ائتلاف سیاسی» تنها می‌توان آن را پاس‌ داشت و تقویت کرد یا برضد آن برخاست. بنابراین اگر قرار باشد، یک «ائتلاف سیاسی»، خلاف چنین اصلی منعقد گردد، نامیمون و غلط است و باید از آن پرهیز شود.