«

»

Print this نوشته

سازمان برنامه و بودجه / آیندگان ۳ تیر ۱۳۴۹ / داریوش همایون

پس از نزدیک به سه دهه آزمایش در برنامه‌گزاری هنوز نمی‌توان گفت که ایران دارای اداره و اقتصاد برنامه‌ای است. ما برنامه‌های پنجسالۀ خود را در ترکیب زندگی اقتصادی و اجتماعی خود درهم نیافته‌ایم. سازمان برنامه بیشتر خارج از فضای اصلی سیاسی ـ اداری عمل کرده است و در مهمترین تحولات دهۀ گذشته کمتر نقشی جز دنبال‌کننده و ناظر داشته است.

‌ ‌Ayandegan

سازمان برنامه و بودجه

آیندگان ۳ تیر ۱۳۴۹

داریوش همایون

‌ ‌

پس از نزدیک به سه دهه آزمایش در برنامه‌گزاری هنوز نمی‌توان گفت که ایران دارای اداره و اقتصاد برنامه‌ای است. ما برنامه‌های پنجسالۀ خود را در ترکیب زندگی اقتصادی و اجتماعی خود درهم نیافته‌ایم. سازمان برنامه بیشتر خارج از فضای اصلی سیاسی ـ اداری عمل کرده است و در مهمترین تحولات دهۀ گذشته کمتر نقشی جز دنبال‌کننده و ناظر داشته است.

کوشش‌هایی شد که دستگاه اداری را در نظام کلی برنامه‌گزاری یکی کنند. سازمان امور اداری و قانون استخدام کشوری میوۀ یکی از این کوشش‌ها بود. تأسیس دفتر مرکزی بودجه در سازمان برنامه و گشادن دست برنامه‌ریزان در تنظیم بودجۀ کشور میوۀ کوشش‌های دیگری. اما اولی را در گرداب بی‌پایان دستگاه اداری ایران زود آب از سرگذشت و دومی را هم ضرورت سوزان برآوردن نیازهای فراخ از منابع تنگ به زحمت مجال بالیدن داده است.

با اینهمه اگر فرصتی برای درهم بافتن دستگاه اداری ایران در یک نظام برنامه‌ای باشد همانا در نزدیک کردن برنامه‌ریزی و تنظیم بودجه به یکدیگر است. مهم نیست که سازمان برنامه مسئول تنظیم بودجه باشد یا دستگاه دیگری مسئول هردو. مهم آنست که بودجه باید برنامه را در خود منعکس کند و، چنان که تا کنون کم‌وبیش بوده است، هر یک نغمۀ خود را سر ندهند.

اگر برنامه بیش از امکانات بودجه‌ای باشد پرواز می‌کند، یا بودجه پیوسته از چهارچوب برنامه بیرون می‌تازد، بهایش را کشور می‌پردازد که نه می‌تواند به برنامۀ جامعی سربلند باشد و نه به بودجۀ اندیشیده‌ای. نفس قرارداشتن دفتر بودجۀ مرکزی در سازمان برنامه نیز کفایت نخواهد کرد. روابط بودجه و برنامه بیش از قرابت فیزیکی، همبستگی ارگانیک می‌خواهد.

امروز با جدا کردن وظایف اجرایی و مالی ازسازمان برنامه، با سپردن امور مالی به خزانه‌داری کل کشور ـ که سازمان برنامه و وزارت دارایی را برای نخستین‌بار بهم نزدیک می‌گرداند ـ و با نظارت مستقیم‌تری که نخست‌وزیر بر همۀ این ارگان‌ها ـ برنامه‌ریزی، تنظیم بودجه و حساب‌ها ـ اعمال می‌کند، بیش از هر وقت دیگری زمان یکی کردن کار بودجه و برنامه‌ریزی است. هدف‌های برنامه پنجساله را از پیش با امکانات بودجه‌ای همآهنگ کردن بهتر است تا در عمل از این و آن طرح کاستن و وعده‌ها را پس گرفتن.

خطر چنین برخوردی با مسئله البته آنست که اشتهای سیری‌ناپذیر هزینه‌های اداری سهم باز هم بیشتری از اعتبارات عمرانی را، هم در آن مراحل نخستین بودجه‌بندی، ببلعد و مقاومت در برابر درخواست‌های روزانۀ دستگاه‌های اجرایی از این همه هست بیشتر گردد. ممکن است کار بدانجا که رسد که بودجه‌بندی در برنامه‌ریزی تسلط و اولویت یابد ـ آنچه اکنون نیز گاه و بی‌گاه عملاً روی می‌دهد. ولی همۀ این مخاطرات به روشن بودن وضع و حدود هر سازمان و کاستن از کشمکش‌ها و تصادم‌ها می‌ارزد.

خاصه که مقاومت در برابر خواست افزایش هزینه‌های اداری و برقرار کردن موازنه‌ای میان نیازهای عمرانی و اداری نیز ممکن نیست و در دستگاه نخست‌وزیری به تدریج آن قدرت گردآمده است که داوری در میان همۀ طرف‌های دعوی باشد و جانب مصلحت‌های کلی و عام را نگهدارد.

سال‌ها ما نیروی انسانی بزرگی را با هزینه‌های گزاف در سازمان برنامه نیمه عاطل گذاشتیم زیرا ادراک اصلی ما از وظایف اصلی سازمان برنامه و از جای برنامه‌ریزی در اداره و اقتصاد کشور درست نبود. در این سیر دراز تعدیل و عقلایی کردن سیاست‌های مربوط به برنامه‌ریزی اکنون بدانجا رسیده‌ایم که می‌توانیم از این ذخیرۀ تجربه و توانایی که در سازمان برنامۀ ما گرد آمده است بهتر استفاده کنیم ـ به شرط آن که این بار ادراک ما درست باشد.