«

»

Print this نوشته

پیام من به فرهنگستان / فصل چهارم / جلوگیری از مخاطراتی که برای زبان فارسی در پیش است / ‌محمدعلی فروغی

بسیاری از الفاظ و تعبیرات خارجی که استعمال می‌کنیم در زبان ما معادل دارد و این اندازه هم که تصور می‌شود زبان فارسی فقیر نیست و کسانی که الفاظ خارجی بسیار بکار می‌برند از عجزی است که در زبان فارسی دارند

foroughi1

پیام من به فرهنگستان

فصل جهارم

جلوگیری از مخاطراتی که برای زبان فارسی در پیش است

مخاطراتی که برای زبان فارسی شماره کردیم و جلوگیری آن‌ها را واجب دانستیم سه فقره بود:

خطر اول اینکه لفظ‌های بیگانه غیرلازم و نامناسب داخل زبان ما می‌شود و آمیختگی به زبان‌های اروپایی برآمیختگی به زبان عربی مزید می‌گردد.

این خطر هم اکنون پیش آمده و در گفتگوهای زبانی بلکه در نوشته‌ها هم می‌بینیم اشخاصی که به زبان‌های اروپایی کم و بیش آشنایی دارند همواره لفظ‌های اروپایی به کار می‌برند و من کسانی را دیده‌ام که در گفتگو تقریباً‌‌ همان اندازه الفاظ عربی در زبانشان هست کلمات اروپایی استعمال می‌کنند و منظورم الفاظی مانند تلگراف و تلفون پذیرفتن آن‌ها را در فارسی جایز می‌دانیم نیست بلکه الفاظی است که نه لزوم دارد و نه خوبست که بپذیریم مانند فامیل و فراز و سور و نروو nerveux و رل (در رل بازی کردن) و بسیاری دیگر.

چون تحصیل زبان‌های خارجی میان ما روز به روز شیوع می‌یابد و باید بیابد زیرا که اساساً مفید است این خطر هم روز به روز شدت می‌کند مگر اینکه جلوگیری شود و جلوگیری به چند چیز است.

یکی اینکه کتاب‌های علمی از زبان‌های خارجه به درستی ترجمه و تألیف شود که اصطلاحاتی که در فارسی فاقدیم ساخته و از الفاظ خارجی که از ناچاری استعمال می‌کنیم بی‌نیاز شویم به شرط اینکه مترجم و مؤلف فارسی بداند و فارسی نویس باشد.

دیگر اینکه در آموختن زبان فارسی بیشتر اهتمام شود تا از این بیگانگی که نسبت به زبان خودمان پیدا کرده‌ایم بیرون آئیم و بدانیم که بسیاری از الفاظ و تعبیرات خارجی که استعمال می‌کنیم در زبان ما معادل دارد و این اندازه هم که تصور می‌شود زبان فارسی فقیر نیست و کسانی که الفاظ خارجی بسیار بکار می‌برند از عجزی است که در زبان فارسی دارند و باید معلم‌های فرزندان ما هم خود از الفاظ بیگانه بپرهیزند و هم شاگردان خویش را منع کنند.

سوم اینکه اولیای امور دانشمندان و مربیان مردم اهتمام کنند در اینکه استعمال الفاظ بیگانه چنان که سابقاً نسبت به عربی بود هنر و شأن و شرافت و نشانۀ فضل و کمال نباشد بلکه عیب شمرده شود و چون کسی بی‌جهت الفاظ اروپایی بکار ببرد آن را علامت عجز و بی‌سوادی در زبان فارسی بدانند، نه قدرت بر زبان خارجی. مختصر افکار عامه به مخالفت این روش برانگیخته شود تا این عادت از میان برود.

در این باب بیش از این شرح و بیان حاجت نیست تأکید و اهتمام و دلسوزی لازم است و امیدوارم کوتاهی نشود.

خطر دومی که در پیش است این است که به واسطه مسامحه‌ای که در آموختن فارسی می‌کنیم و با آثار فصحای خودمان به قدر لزوم مؤانست نداریم نسبت به زبان خویش بیگانه شده‌ایم و شیوۀ فارسی را داریم از دست می‌دهیم و من این اوقات عبارات فارسی که ترجمه یا اقتباس از زبان‌های اروپایی است می‌بینیم که با وجود آشنایی به آن زبان‌ها و مطالبی که نوشته شده است معنی آن عبارات را نمی‌یابم و بسیاری دیگر هست که اگر من و امثال من به واسطۀ سوابقی که داریم بفهمیم کسانی که آن سوابق را ندارند فهم نمی‌کنند و غصۀ من از آن نیست که کسی این عبارات را نمی‌فهمد بلکه اگر بفهمند بیشتر غصه خواهم خورد زیرا دلیل بر این خواهد بود که اذهان به این عبارات آشنا شده و آن‌ها جزء زبان فارسی شده‌اند و حال آنکه یقیناً اگر پنجاه سال پیش چنین عبارت‌ها نوشته می‌شد هیچ ایرانی آن‌ها را نمی‌فهمید زیرا که از شیوۀ بیان فارسی بیرون است.

فسادی که از بی‌سوادی و بیگانگی با زبان فارسی در عبارات دیده می‌شود هم در مرکبات تام است و هم در مرکبات ناقص.

از مرکبات ناقص دو مثال می‌آورم یکی «از نقطه نظر» است که من سال‌هاست با آن در مبارزه‌ام و این اوقات گویا استعمال آن تخفیف یافته اما بکلی منسوخ نشده است و اجازه می‌خواهم در این کلمه قدری سخن بگویم تا کسانی که از مطلب دورند بهتر پی به فساد آن ببرند. این کلمه از زبان‌های اروپایی اقتباس شده است و اصلاً اصطلاح هندسه نقاشی است به این معنی که چون دو نفر نقاش که آن‌ها را منوچهر و هوشنگ می‌نامیم مثلاً در میدان سپه بنشینند و به نقاشی مشغول شوند و منوچهر رو به شمال نشسته باشد و هوشنگ رو به جنوب البته منظری که منوچهر پیش چشم دارد عمارت شهرداری است و هوشنگ منظرش عمارت تلگراف‌خانه خواهد بود در این مورد اروپاییان به اصطلاح هندسه نقاشی می‌گویند نقطۀ نظر منوچهر چنان است که عمارت شهرداری را می‌بیند و نقطۀ نظر هوشنگ چنان است که عمارت تلگراف‌خانه را می‌بیند. نیز می‌گویند این دو نفر میدان سپه را از دو نقطۀ نظر می‌نگرند و البته یکسان نمی‌بینند این کلمه را اروپاییان از راه تشبیه به طور مجاز در بعضی امور معنوی هم به کار می‌برند مثلاً می‌گویند روابط دولت فرانسه با دولت مکزیک از نقطۀ نظر تجاری سودمند است اما از نقطۀ نظر سیاسی سودی ندارد. مثل اینکه سیاست و تجارت هر کدام منظری و نقطه نظری است که چون شخص از یک نقطۀ نظر در روابط فرانسه و مکزیک نگاه کند سودی نمی‌بیند اما اگر از نقطۀ نظر دیگر نگاه کند می‌بیند سود دارد و این‌‌ همان معنی است که در مقام معاشقه سعدی در گلستان می‌فرماید «از دریچه چشم مجنون باید در جمال لیلی نظر کردن». فرانسه‌دان‌های ما این کلمه را از فرانسه ترجمه کرده و در فارسی معمول داشته‌اند. در صورتی که ساختمان آن اصلاً فارسی نیست و پیش از اینکه این ارمغان از فرانسه برای ما بیاید گویندگان و نویسندگان ما کلمات دیگر بکار می‌بردند از این قبیل «از جهت» «از جنبه» «به قیاس» «نظر به» و بسیاری دیگر و کلمۀ «از نقطۀ نظر» نه مزیت کوتاه بودن را دارد و نه مزیت موافق بودن با طبع ایرانی و نه مزیت فارسی بودن را بلکه برعکس است زیرا که کلمات سابق هر کدام یک لفظ عربی دارد و این کلمه دو لفظ عربی و ای‌کاش در‌‌ همان موردی که فرانسویان بکار می‌برند می‌بردند. من می‌بینم در مواردی آن را استعمال می‌کنند که نه با معنی حقیقی آن موافق است نه با معنی مجازی. مثلاً می‌خواهند بگویند فلانی این حرف را برای خاطر من گفت می‌گویند از نقطۀ نظر من گفت، یا می‌خواهند بگویند این کار را بنا بر وطن‌پرستی کردم می‌گویند از نقطۀ نظر وطن‌پرستی کردم. و در یکی از مجله‌ها همین روز‌ها دیدم در انتخاب محل باغ برای پروردن درخت مرکبات رعایت پانزده نکته را لازم دانسته است نکتۀ چهاردهم این بود «شکل درخت از نقطۀ نظر هرس کردن» و هر چه فکر کردم ملتفت نشدم مقصود چیست و مزه در اینست که وقتی هم که متذکرشان بکنید که این کلمه را نگویند از بس به زبان فارسی بیگانه شده‌اند آن کلمات دیگر را بی‌موقع استعمال می‌کنند.

مثال دوم کلمۀ «با در نظر گرفتن» است که ترکیب عجیبی است مثلاً می‌خواهند بگویند «تهیۀ مسافرت را با ملاحظۀ دوری راه ببینند» می‌گویند «با در نظر گرفتن دوری راه» و برنمی‌خورند که این عبارت چه اندازه قبیح و رکیک است، مزیت فارسی بودن را که ندارد، ترکیب آن هم به ساختمان فارسی نمی‌ماند، غلط هم هست، و چهار کلمه است، در صورتی که می‌توانیم با دو کلمه این معنی را بپرورانیم.

به عقیدۀ من رواج این قسم تعبیرات زبان فارسی را ضایع می‌کند.

فسادی که در مرکبات تام بروز کرده از این هم بد‌تر است زیرا که غالباً دیده می‌شود که مترجم معنی اصل را نفهمیده و عبارتی نوشته که در فارسی غلط است و از شیوۀ فارسی بیرون است مطلب هم بد بیان شده است. مختصر جمیع شرایط مخالف فصاحت را در بر دارد در این باب به شرح و بسط نمی‌پردازم که خوانندگان را آزرده سازم فقط چند شاهد و مثال می‌آورم که ادعای بی‌وجه نکرده باشم.

در‌‌ همان شماره از‌‌ همان مجله می‌نویسد: «انواع حشراتی که این درخت را مورد حمله خود قرار می‌دهند زیاد است و هر کدام از آن‌ها از قسمت‌های مختلف آن تغذیه می‌کنند.» از این ایراد می‌گذریم که چرا می‌نویسد این درخت را مورد حمله قرار می‌دهند که جمله‌ایست مرکب از هشت کلمه و حال آنکه می‌توانست بنویسد «به این درخت حمله می‌برند» که پنج کلمه بیشتر نیست زیرا که این ایراد مربوط به حسن بیان است و موضوع گفتگوی ما نیست. نظر من به اینست که در فارسی مفهوم این عبارت اینست که هر کدام از آن حشرات از چندین قسمت از درخت تغذیه می‌کنند یعنی هم تنۀ درخت را می‌خورند هم برگ آن را و هم چیزهای دیگر را ولیکن از عبارت بعد معلوم می‌شود که مقصود نویسنده این نیست بلکه می‌خواهد بگوید بعضی از آن حشرات تنه درخت را می‌خورند و بعضی برگ را و ما این معنی را اگر بخواهیم به شیوۀ حقیقی فارسی ادا کنیم می‌گوییم: هر کدام از قسمتی از درخت تغذیه می‌کنند.

باز در‌‌ همان مجله نوشته شده است: «جعبه‌هایی که در تجارت خرید و فروش می‌شود.» این عبارت فرانسه است نه فارسی، در فارسی می‌گویند: «در بازار خرید و فروش می‌شود» یا می‌گویند: «تجار خرید و فروش می‌کنند».

از کتابی که این اواخر به طبع رسیده چند عبارت نقل می‌شود: «اگر من یک تاجر بودم این پیش‌آمد اهمیت نداشت» در فارسی می‌گویند: «اگر من تاجر بودم».

«چشم‌های من قادر به حفظ خود نبودند….» می‌خواهد بگوید «نمی‌توانستم از نگاه کردن خودداری کنم».

«هم از خودش می‌تواند حمایت کند هم از دیگری» حمایت را به جای محافظت استعمال کرده است.

«من فقط می‌خواستم شهرت و مقام خود را به این توده از مردم تحمیل کنم» یعنی منظور من فقط این بود که در نظر این جماعت از مردم جلوه و خودنمایی کنم که شخصی عالی مقام و معروف هستم.

«دوباره خون گرمی ابتدایی خود را به دست آورد» ابتدایی را به جای «سابق» استعمال کرده و خون گرمی را که در فارسی به معنی مهربانی است به جای جمعی حواس بکار برده است و مناسبت مقام این بود که بنویسد «فلان دوباره به حال آمد».

در سرگذشت مادام سیمپسون و پادشاه مستغنی انگلیس این عبارت در روزنامه دیده شد: «البته زحمت عکاس‌ها از حیث به دست نیاوردن موقعیت نبود بلکه از این حیث بود که عکس‌های آن‌ها همه فاقد منظرۀ رسمی بود» توجه بفرمایید که اولاً این یکی از مواردی است که سابقاً اشاره می‌کردیم که این نویسنده از آنهاست که می‌خواهد از نوشتن «از نقطه نظر» بپرهیزد و شنیده است که در بعضی موارد به جای از نقطۀ نظر می‌توان گفت «از حیث» اما تمیز نداده است که جای این کلمه اینجا نیست و اینجا باید گفت «از جهت». ثانیاً به جای موقع و فرصت می‌نویسد موقعیت، ترکیب را توجه بفرمایید که می‌نویسد: «از حیث به دست نیاوردن موقعیت» برای کسی که قباحت این عبارت را درک نکند من از نمودار ساختنش عاجزم ثانیاً به یک نفر ایرانی که به زبان‌های اروپایی آشنا نیست آن عبارت را نشان بدهید و ببینید چه می‌فهمد گمان نمی‌کنم چیزی دستگیرش شود من هم که فهمیدم گذشته از آشنایی به زبان‌های اروپایی بسبب آن بود که پیش و پس مطلب را دیدم و دانستم که می‌خواهد بگوید «البته زحمت عکاس‌ها از این جهت نبود که برای عکس برداشتن فرصت بدست نمی‌آوردند بلکه از این جهت بود که می‌سرشان نمی‌شد عکس شاه را با لباس رسمی بردارند.» (چون پادشاه همیشه لباس عادی در بر داشت).

در اخباری که در یکی از روزهای آذرماه این سال در روزنامه درج شده این عبارت دیده شد: «در آلمان و ایتالیا تنها کشورهایی خواهند بود که از مذاکره غیرقابل اجتناب شکایتی که از طرف دولت والانس بر علیه آن‌ها به شورای جامعه ملل به عمل آمده استفاده خواهند نمود.» زمانی که ایرانی‌ها فارسی سخن می‌گفتند این عبارت را چنین می‌نوشتند «هرگاه شکایتی که دولت والانس به شورای جامعۀ ملل نموده مطرح شود ناچار مباحثاتی به میان خواهد آمد که نفع آن فقط به دو دولت عاید خواهد گردید».

باز از روزنامه‌ها نقل می‌شود: «احساسی که جامعه ملل را در ژنو فراگرفته شگفت زیادی است که در مقابل تلقی سرد پاریس و لندن از انعقاد شورای جامعه بنا بر خواهش اسپانیا مشاهده می‌شود.» شکر خدا مطلب را تقریباً فهمیدم اما انصاف بدهید آیا این عبارت فارسی است و پسندیده است که فارسی زبان این قسم سخن بگوید؟

باز از روزنامه‌ها نقل می‌شود: «سردبیر دریایی روزنامه با بررسی انعکاسات قراردادهای آلمان و ژاپن در خصوص موقعیت ناوگان جنگی دول معظّمه تشکیلات ناوگان ایتالیا و آلمان و فرانسه و انگلیس را تشریح می‌نماید.» خدایا این چه زبانی است و چه معنی دارد؟ مقصود از بررسی انعکاسات چیست؟ سردبیر دریایی کدام یک از حیوانات دریایی است؟ از مراجعه به اصل فرانسه معلوم شد معنی عبارت این است: «دبیر روزنامه که مقالات مربوط به نیروی دریایی را می‌نویسد تأثیرات قراردادهای آلمان و ژاپن را بر اوضاع ناوگان‌های دول معظّم مورد مطالعه قرار داده بیان می‌کند که ناوگان‌های ایتالیا و آلمان و فرانسه و انگلیس هر یک چگونه ترکیب شده است».

این عبارت را بشنوید و تفریح کنید: «وزیر جنگ فرانسه می‌گوید از جانب آسیا صدای نفاق‌انگیز به گوش ما می‌رسد… مسابقۀ تسلیحاتی یک جنون محض است… فرمان اجتماعی ما باید بر اساس صلح داخلی بین عموم فرانسویان استوار گردد… جلوس هیتلر پس از جمهوری سوسیالیست آلمان بوقوع پیوسته… صلح داخلی شرط اساسی پیشرفت اجتماعی است اما یک شرط دیگر نیز هست که در آغوش مفاخرت خفته است و این شرط ثانوی عبارت از صلح بین‌المللی است درخت صلح بین‌المللی امروز از شمشیرهایی احاطه شده که برگ‌های غار که علامت مفاخرت اوست به زحمت شمشیرهای مزبور را مستور می‌داد».

آیا فهمیده وزیر جنگ فرانسه چه می‌خواست بگوید؟ من از روی نسخۀ اصل برای شما ترجمه می‌کنم اما بیچاره خوانندگان روزنامه‌ها چه فهمیدند؟ مزه در اینست که سیاسیون ما از روی این اخبار که در روزنامه‌ها می‌خوانند در مجالس و محافل از سیاست دنیا اظهار اطلاع هم می‌کنند! ترجمه فارسی آن عبارت اینست:

«از جانب آسیا نغمه‌های مخالف به گوش می‌رسد اینکه دول تدارکات جنگی خود را همواره به هم‌چشمی یکدیگر زیاد می‌کنند جنون محض است… ترتیبات سوسیالیستی جدیدی که ما در اوضاع اجتماعی خود می‌دهیم استوار نمی‌شود مگر اینکه فرانسویان در امور داخلی کشور همه متفق و با هم سازگار باشند… هیتلر پس از جمهوری سوسیالیستی در آلمان ظهور کرده… اتفاق در داخله شرط اساسی ترقی اوضاع اجتماعی است اما این ترقی شرط دیگر هم دارد و آن استقرار حالت صلح و سلم است میان ملل که مقدمات آن چیده شد اما تعقیب نشده و معوق مانده است و تدارکات جنگی دول آن را تهدید می‌کند و ممکن است مختل شود».

قسمت آخر این عبارت را وزیر جنگ به طور کنایه و استعاره بیان کرده است مبنی بر معانی مجازی که اروپایی‌ها برای درخت غار به کار می‌برند نظیر سایۀ هما و امثال آنکه نزد ما معمول است و آن عبارت به ترجمۀ تحت‌الفظی درنمی‌آید و ناچار باید حاصل معنی را گفت.

تعدد مثال‌ها که آوردم برای اینست که گمان نرود در این قسم عبارت‌نویسی نادر و اتفاقی است امروز هر روزنامه و هر کتابی را که تازه نوشته شده و باز کنید از این نوع عبارات پر است. و جوانان ما در این دوره از این عبارات فارسی می‌آموزند حال قیاس بفرمایید که اگر همین روش پیش برود ده سال دیگر زبان فارسی چه حال خواهد داشت.

چنان که مکرر عرض کردم این قسم چیزنویسی نتیجۀ بیگانگی ما به زبان خودمان است و چاره ندارد که در مدارس به تعلیم زبان فارسی بیشتر اعتنا کنند و نظم و نثر فصیح فارسی بیشتر بخوانند مخصوصاً شعر از بر کنند و معلم‌های زبان خارجه طریقۀ ترجمه را به شاگردان خود بیآموزند و یادآوری این نکات با فرهنگستان و توجه و اقدام آن با وزارت معارف است.

اکنون کسانی که معلوماتشان در زبان‌های خارجه و تسلطشان در زبان فارسی مطابق نمونه‌هایی است که به دست دادم می‌خواهند زبان عنصری و فرخی و سعدی و حافظ را اصلاح و تهذیب و تکمیل کنند و گمان می‌کنم حاجت به توضیح نباشد که این اصلاح و تکمیل چه نتیجه خواهد داد. این است خطر سومی که برای زبان فارسی در پیش است.

از این خطر جداً باید جلوگیری کرد به اینکه فرهنگستان و هر کس بتواند به نصیحت یا به امر و نهی مردم را به راه راست بیندازد. راست است زبان را مردم درست می‌کنند و من خود در فصل پیش گفتم که اصطلاح را اهل فن می‌سازند اما مردم و اهل فنی که زبان خود را بدانند و در آن عاجز نباشند. و این نکته هم باید تصریح شود که آنچه برای اصلاح فارسی نویسی گفتیم برای آن مقصود لازم و مفید هست اما برای توانا شدن در اصلاح و تکمیل زبان فارسی کافی نیست و سر کار این است که در ظرف هزار سال گذشته که ایرانی‌ها به فارسی جدید سخن گفته‌اند به شرحی که پیش گفته شد در این زبان عملاً کار نکرده‌اند و آنچه کرده‌اند عملی بوده است و هر چه قوه علمی داشته‌اند در زبان و ادبیات عرب بکار برده‌اند و متوجه نبوده‌اند که در زبان فارسی هم می‌توان به نظر علمی نگاه کرد و این کار هم کردنی است و ارزش دارد.

بیاد بیاورید که در زبان عرب اصول و قواعد صرف و نحو و معانی و بیان و بدیع و علم بلاغت و عروض و قافیه و اشتقاق و و لغت و نقد شعر و امثال و حکایات و آنچه متعلق به علم زبان و علم ادب است مضبوط و مدون است و نگاشته شده و لغت عرب با استقصای کامل جمع‌آوری، و انواع و اقسام قاموس‌ها برای آن ترتیب داده شده و اکثر این کار‌ها بدست ایرانی‌ها صورت گرفته است و در فارسی هیچیک از این کار‌ها را نکرده‌اند و تا چندی پیش کسی معتقد نبود که زبان فارسی هم مانند زبان عرب اصول و قواعدی دارد و آن‌ها را هم باید استخراج و کشف کرد و آموخت فقط کاری که در زبان فارسی شده این است که ایرانی‌ها به واسطۀ قریحه و ذوق سرشاری که داشته‌اند مقداری آثار نثر و نظم ادبی به این زبان گذاشته‌اند. و تازه بعضی به خیال افتاده‌اند که به قواعد زبان فارسی هم پی ببرند. نتیجه اینکه تا این اواخر ایرانی‌ها زبان عربی را عالمانه فرامی‌گرفتند و زبان فارسی را عامیانه و همین بود که اهل علم آنچه می‌نوشتند به زبان عرب بود و به استثنای بسیار قلیلی کلیۀ آثار علمی ایران به زبان عربی است.

بنا براین امروز ایرانی بر فرض که نویسنده هم باشد در زبان خود تسلط و تصرف ندارد یعنی در زبان فارسی لغوی و صرفی و نحوی نیست و اگر کسی باشد که این معلومات را داشته باشد در زبان عرب است. از ادبای ما آن‌ها که خیلی توجه به زبان فارسی داشته‌اند منتها کاری که کرده‌اند این است که در دواوین منظومه‌های شعر فارسی و قدری هم در کتاب‌های نثر تتبع کرده‌اند و جوان‌های امروزی این کار را هم نمی‌کنند و اگر هم بکنند این مقدار کافی نیست که کسی را در زبان عالم کند با این حال اقدام به اصلاح زبان فارسی کار را از وسط گرفتن است و نتیجۀ مطلوب بدست نخواهد آمد و زبان که ناموس ملت است تباه می‌شود.

لغت و اصطلاح ساختن، قوانین و اصولی دارد و طبع ذوق و قوه و ملکه مخصوص می‌خواهد، اول علم لغت فارسی را باید دریافت و درست کرد و مدون ساخت و فرهنگ‌ها ترتیب داد و طبع ذوق را ورزید که آن قوه و ملکه حاصل شود آنگاه به اصلاح و تکمیل زبان از وضع لغت و جعل اصطلاح و امثال آن پرداخت.

امروز اصلاح به اقدام و تکمیل زبان فارسی عیناً مانند آن است که کسی بخواهد خانه بسازد اما خشت و آجر و آهک و گچ و چوب و تیر و تخته نداشته باشد طرح و نقشه هم نریخته علم معماری و بنایی هم نیاموخته باشد و هر خاک و سنگ و کلوخی بدستش بیاید روی هم جمع می‌کند و چنین می‌پندارد که عمارت می‌سازد و این کار‌ها که گفتیم همه شدنی است و اشکالی ندارد و همت و حوصله می‌خواهد و اگر همت بکار برده شود کار اصلاح و تکمیل زبان فارسی بزودی و آسانی صورت پذیر می‌گردد و خواهیم دید که در اندک زمانی فارسی یکی از کامل‌ترین و شیرین‌ترین زبان‌های دنیا خواهد شد وگرنه زیبا را زشت می‌کنیم و مرمر را خشت می‌سازیم.

آذر۱۳۱۵

منبع: مقالات فروغی