«

»

Print this نوشته

داریوش همایون، جنبش سبز / مهتاب ص.

Mahtab1

داریوش همایون، جنبش سبز

 

مهتاب ص.

جایی نوشته بودم: تاریخ این قرن را که بنویسند، فصل اولش را با ما شروع خواهند کرد. خواهند نوشت که ما اولین جنبش اجتماعی‌ای بودیم که رهبرش همه‌مان بودیم، برنامه‌ریزش هم همه‌مان و آن کسی هم که نامش را صدا می زدیم، حداکثر سخنگوی بخشی از مطالبات ما بود. در همین فصل خواهند نوشت که ما آخرین روزهای تفنگ و گلوله را زندگی کردیم و نشان دادیم که هر کجا که آگاهی و اطلاعات و مسیرهای کافی برای ارتباط انسانی وجود داشته باشد، گلوله بی‌معنی است.

اما ما لازم نیست برای نوشته شدن آن تاریخ انتظار بکشیم. تاریخ این عصر را همین آگاهی و اطلاعات و ارتباط‌های انسانی ما دارد همراه شکل‌گیری‌اش می‌نویسد ‌ـ‌ با هزار نگاه گوناگون، هزار سبک نویسندگی و به همۀ زبان‌های دنیا.

خوب که فکر می‌کنم می‌بینم این تاریخ حتی پیش از آن که اتفاق افتد نوشته شده بود! ما تاریخ را خواندیم و خوانده را خلق کردیم. میان این خلقت شگفت‌انگیز هزارۀ سومی تاریخ را می‌شود و می‌باید در کتاب‌های گوناگون نوشت‌ـ‌ برای خوانندگان گوناگون، و من امروز می‌خواهم مقدمۀ یکی از آن کتاب‌های تاریخ را بنویسم ‌ـ‌ پیش از فصل نخست، پیش از عنوان انقلاب سبز، انقلاب آگاهی. پیش از فرارسیدن روزی که آخرین جملۀ این متن اتفاق بیفتد.

این مقدمه داستانی است از آشنایی من با آن تاریخ نوشته شده که سبز شد و زندگی شد. دوستم می‌گوید جنبش سبز جنبش زندگی است، من می‌گویم جنبش سبز خود زندگی است، زندگی ایران در هزارۀ سوم، همراه جهان و هم‌نفس امید.

روح سبز این زندگی را من در آن تاریخ نوشته شده خوانده‌ام ‌ـ‌ می‌دانم عجیب است زندگی کردن آنچه پیش‌تر نوشته شده است ‌ـ‌ همین است که جنبش سبز خود زندگی است، زندگی‌ای که ما فراموشش کرده بودیم، باخته بودیمش به روزمرگی، به دشمنی یا دستکم بی‌تفاوتی، به نخواستن، نخواندن، نشناختن، به امر عمومی را در دست سیاستمداران گذاشتن و با خیال راحت همه را سرزنش کردن.

نسل من مانند مسافر کوچک کتاب اگزوپری در جستجوی یک ارتباط انسانی بود تا دنیایش را زیباترکند. باور نمی‌کنید اگر بگویم همان خواهش مشهور شازده کوچولو را هم از دوست بزرگ خلبانش کرد: گوسفندی که بوته‌های مزاحم سیاره‌اش را بخورد. و باز باور نمی‌کنید که آن خلبان جهاندیده چه اندازه وقت صرف کرد تا ما دریابیم راه رهایی از بوته‌های مزاحم بائوباب در دست‌های ماست:
«جامعۀ مدنی تنها یک شعار انتخاباتی یا اختراع یک نفر نبود و بیش از صد سال است که ایران جامعۀ مدنی به معنی امروزی¬اش را دارد می‌سازد. روی¬آوردن بخش¬هایی از حکومت اسلامی به مردم، تنها در ذهن خیال¬اندیش پاره‌ای مخالفان رژیم صورت نمی¬گرفت… بیست و یک سال پیش جامعۀ ایرانی، از گروه فرمانروا تا نیروهای مخالف، از سرامدان سیاسی تا طبقۀ متوسط آمادگی داشت که یا به موج انقلاب تسلیم¬شود و یا با سر به گرداب انقلاب اسلامی بیفتد. امروز گروه فرمانروا در برابر موج انقلابی دیگر، انقلاب جامعۀ مدنی، به دو پاره شده است؛ حرکت انقلابی آن را فرومی¬گیرد؛ و طبقۀ متوسط با استراتژی و هدف¬هایی شایسته سدۀ بیست و یکم این حرکت را گام به گام پیش¬می¬برد.»

این بخش از تاریخ امروز جنبش سبز ده سال پیش نوشته شده بود. چه کسی می‌تواند امروز ما را کامل‌تر از این تصویرکند؟

تاریخ می‌گفت امر عمومی به عموم مردم مربوط است. با نشستن و نق زدن ریشۀ هیچ بائوبابی خشک نمی‌شود. می‌گفت ما باید از کشور اسلامی بودن، به جهان سوم محدود ماندن و عنوان خاورمیانه را همراه بردن به در آییم. می‌گفت معجزه‌ای که روی می‌دهد در ماست، ما ایرانیان که از آنچه هستیم بهتریم.

ما با آن نوشته‌ها‌ ـ‌ آن تاریخ از پیش نوشته شده‌ ـ‌ دوست شدیم. باز باور نمی‌کنید اگر بگویم دوست مشترکمان چقدر شبیه دوست روباه شازده کوچولو بود. همان حرف‌ها، همان مهربانی‌ها، همان به یادماندن‌ها که گاه تا گریستن می‌بردمان ولی ارزش اهلی ماندن را داشت.

روباه می‌گفت: ارزش هر کس و هرچیز در زندگی به اندازۀ عمری است که پایش صرف می‌کنیم.

عمر ما بسیار به خواندن و اندیشیدن بر آن تاریخ رفته بود، عمر جنبش سبزمان پیش از تولد با آن نوشته‌ها آغاز شده بود. آن تاریخ، اندیشه‌ای بود که نوشته می‌شد و هستی می‌یافت.

جنبش سبز یک اندیشۀ نه ماهه نیست، اگر این را هم باور نمی‌کنید می‌توانید کتاب‌های آقای داریوش همایون را مطالعه کنید. جنبش سبز یک جریان فرهنگ‌ساز است، همان که آقای همایون‌ ـ‌ دوست آن سوی آب‌ها و آسمان‌های ما سال‌ها درباره‌اش نوشته‌اند.

***

انسان‌هایی هستند که با نوشته‌هایشان زندگی یک فرد را تغییر می‌دهند، انسان‌هایی هستند که با نوشته‌هایشان زندگی یک ملت را تغییر می‌دهند، انسان‌هایی هم هستند که با نوشته‌هایشان‌ ـ‌ که در بیشتر موارد نقدهای تند، بلکه مغرضانه می‌گیرند ‌ـ‌ و با امید و خوش‌بینی و باوری که به بهتر بودن ملت خود از آنچه هستند دارند، چنان تغییر عمیقی در فرهنگ و سیاست ملت خود ایجاد می‌کنند که در این عصر ارتباطات تغییر جهان را منجر می‌شود.

جنبش سبز ‌ـ‌ داریوش همایون ‌ـ‌ پدیده‌ای نو را به جهان نشان داد: نام این پدیده ملت ایران است، من این مقدمه را به نویسندۀ تاریخ سبزشدن این پدیده، داریوش همایون تقدیم می‌کنم که دو چشم نسل مرا بر جهان امروز گشود.

جنبش سبز زیستن فرهنگی است که نویسنده‌ای با زندگی‌اش نوشته است.

Mahtab2Mahtab3