«

»

Print this نوشته

داریوش همایون هم نسل من است / ‌احسان
داریوش همایون هم نسل من استEhsan1
‌احسان

تفاوت میان نسل‌ها چنان مسئلۀ طبیعی و پذیرفته شده‌ای است که دیگر کسی درباره‌اش حرف نمی‌زند، بحثی است که در سرتاسر جهان به انجام خودش رسیده است. در یک بستر تاریخی هر نسل امروز و آینده‌ای متفاوت و دیروزی آشنا و مشابه با نسل پیش ازخود دارد. افراد هر نسل برای صحبت از گذشته به گفته‌ها و نوشته‌های نسل پیش از خود استناد می‌کنند و مثلا می‌گویند مادرم می‌گفت در زمان نخست وزیری آقای الف اقتصاد کشور رشد خوبی داشت و مردم زندگی آسوده‌ای داشتند. اما همین مسئلۀ طبیعی و پذیرفته شده، مثل خیلی مسائل طبیعی و پذیرفته شدۀ دیگر در این دنیا، در کشور ما صورتی کاملا متفاوت دارد تا آنجا که تنها بین دو نسل که سال‌های زندگی‌شان چندان هم از هم دور نبوده است، نسل من و نسل انقلاب، تقریبا هیچ فصل مشترکی پیدا نمی‌شود که دل به توافق بر آن خوش کرد، تنها اشتراک ما کاربرد کلماتی است که هرگز معنای یکسانی را منتقل نمی‌کنند. از ساده‌ترین کلمات مانند غذا، شادی، خنده، دانشگاه گرفته تا سیاست، آزادی، ملت، انقلاب اسلامی و غیره.

دو نسل ما ایران‌ی چنان متفاوت را تجربه کرده است و گذشته‌ای چنان بی‌ارتباط با هم دارد که جای رسیدن به هیچ اشتراکی جز در زبان فارسی پیدا نمی‌کند. ایرانی که من می‌شناسم همۀ آن چیزی است که پدرم با آن که دارد در آن زندگی می‌کند، نمی‌خواهد باورکند تا تصورش از ایران به هم نریزد؛ و ایرانی که او تعریف می‌کند همۀ چیز‌هایی که برای من به داستان‌های هزار و یک شب می‌مانند، نه مکانی مشابه را به یاد من می‌آورد نه حتی زمانی متعلق به همین تاریخ معاصر را.

حالا اگر به این واقعیت مهاجرت بسیاری از شناخته شده‌ترین‌های آن نسل را هم اضافه کنیم مسئله اساسی‌تر می‌شود، یعنی ما عملا آدم‌های مشترک معاصر هم نداریم، از خوانندۀ پاپ گرفته تا رروزنامه‌نگار و به خصوص سیاستمدار. آدم‌هایی که نسل قبل از آنها حرف می‌زند با همان آدم‌ها، طوری که ما می‌شناسیم، باز هم فقط در یک نام ایرانی مشترکند. انقلاب اسلامی حقیقتا انقلابی‌ترین حرکت بود، چیزی در این کشور نمانده است که دگرگون نشده باشد، حالا مثبت یا منفی، نمی‌دانم، ولی تفاوت‌ها باورنکردنی است.

نام‌هایی هستند که در تاریخ هر کشور ثبت می‌شوند، این نام‌ها را از هر نسلی که بپرسی دستکم تعریف رسمی یکسانی تحویلت می‌دهند، مثلا نویسنده، رروزنامه‌نگار، وزیر کشور، معاون رئیس جمهور یا…. در کشور ما بین این دو نسل توافق بر رسمی‌ترین تک جمله هم بر سر همین گونه نام‌ها نیست. کافی است به ده نفر از نسل انقلاب بگوییم دکتر مصدق که بود، یا رضا شاه یا ساده‌تر از این‌ها مثلا جلال آل‌احمد یا مهشید امیرشاهی… بعید می‌دانم دو پاسخ یکسان بشنویم، هر کس بخشی از شخصیت آن آدم را که بیشتر می‌پسندد یا اصلا نمی‌پسند توضیح می‌دهد و در نهایت هم معلوم نمی‌شود نقش تاریخی آن شخصیت مثبت یا منفی یا اصلا چه بوده که نامش را همه می‌شناسند.

یکی از این شخصیت‌ها، یکی از جنجال برانگیزترین این شخصیت‌ها آقای داریوش همایون است. شما از صد نفر از نسل اول انقلاب بپرسید داریوش همایون کیست؟ بیش از نود نفرشان می‌گویند وزیر اطلاعات زمان شاه و بعضی هم تأکید می‌کنند که: مقاله‌ای توهین آمیز به آیت‌الله خمینی نوشت و به شورش مردم دامن زد. از این نود و چند نفر بپرسید که آیا آن مقاله را خوانده اند بالای هشتاد نفرشان پاسخ منفی می‌دهند.

نسل من اما داریوش همایون وزیر را اصلا نمی‌شناسد، آن مقالۀ سطحی را هم خوانده است و خوب می‌داند چگونه آن نوشته به نام آقای همایون تمام شد. اگر از صد نفر از هم نسلان من بخواهید آقای همایون را تعریف کنند بیش از ۹۵ نفرشان حتما می‌گویند رروزنامه‌نگار و سیاستمدار، و احتمالا بالای پنجاه نفرشان همان موقع چند جمله‌ای هم از نوشته‌های ایشان را برایتان بازگو می‌کنند و اگر گفتگو ادامه یافت شاید بعد از ساعتی صحبت وزارت ایشان هم به میان آید و زود رد شود.

من نمی‌دانم آیا ایرانی که ما می‌شناسیم هم با ایرانی که نسل قبل می‌شناسد همین اندازه متفاوت است، و آیا آرزوهایی که ما برای این ایران داریم با آرزوهای آنها برای آن ایران همین قدر فاصله دارد؛ ولی هر چه بیشتر به انقلاب اسلامی و انقلاب سبز خودمان نگاه می‌کنم بیشتر باورمی‌کنم که پاسخم مثبت است.

از این رو من آقای داریوش همایون را هم‌نسل خودم می‌دانم و در ایران نسل خودم جای می‌دهم. نسلی که روزنامه و کتاب می‌خواند، به جامعه اهمیت می‌دهد، سیاست را در دست انتلکتوئل‌ها می‌خواهد، ایران را دوست دارد، به دمکراسی لیبرال معتقد است، از خشونت و خراب کردن پرهیز می‌کند، اندیشۀ ساختن دارد، و همانطور که آقای همایون گفته‌اند می‌خواهد رأی را جایگزین گلوله کند. نسلی که همراه آقای همایون تصمیم گرفته است و متعهد شده است زندگی‌اش باید وقف ساختن ایران شود. نسلی که احترام به منشور جهانی حقوق بشر مهم‌ترین و نخستین خواستش است.

یک نسل لازم بود بگذرد تا ما به آنچه ایشان از مدرنیته و جامعۀ مدنی می‌گویند پی ببریم. یک نسل باید ایشان را وزیر می‌شناخت و در بیشتر موارد حتی نمی‌دانست ایشان تمام زندگی‌شان رروزنامه‌نگار بوده‌اند و یک سالی وزیر، و روزنامۀ آیندگان از فکر تا عمل کار ایشان بوده و نمایندگی شرکت فرانکلین و نشر کتاب‌های جیبی با دست‌های توانای ایشان انجام شد، یک نسل باید از حرف‌های امروزی ایشان رو برمی‌گرداند و به ارزش‌های اصیل گذشته رو می‌کرد تا ارزش حرف‌ها و کارهای داریوش همایون برای نسل من روشن شود.

ایرانی که نسل من می‌شناسد با ایرانی که در نوشته‌های آقای همایون است یکی است. ما مردمان بزرگی هستیم و شایستۀ بهترین‌هاییم. ما برای رسیدن به بهترین‌ها کشورمان را ویران نخواهیم کرد که یادگرفته‌ایم بر ویرانه نمی‌شود آبادانی ساخت.

ما بسیار خوشحالیم که به جشن هشتادمین زادروز استادمان نشسته‌ایم، وزیر حکومت پیشین یا رروزنامه‌نگار همیشه، هر کس هر کدام را دوست دارد انتخاب کند، مهم این است که ما تردید نداریم که داریوش همایون را و ایران را می‌شناسیم و دوست می‌داریم و برای آیندگان درست تعریف می‌کنیم.

Ehsan2