«

»

Print this نوشته

آفرینش واقعیت به نیروی کلام / فرخنده مدرس

ابراز امیدواری و خوشبینی نوید کرمانی از تغییر اوضاع و احوال سرزمین مادریش چندان بی‌پایه نیست. با نگاه به احساس، عواطف و افکار روادارانه و مداراجویانه‌ای که فعال‌ترین بخش‌های اجتماعی کشور و جامعه مدنی نوپای آن از خود نشان می‌دهند، پیام‌های صلح‌دوستی و آرزوی همزیستی با جهان که از دهان سرآمدان فرهنگی و هنرمندان ایرانی نمی‌افتد، و همین طور سخنان تازه‌ای که از سوی‌ بخش بزرگی از پایوران دین و روحانیون در دفاع از اسلام رحمانی شنیده می‌شود،… مایه‌های این خوشبینی قوام بیشتری می‌یابد…

‌‌

‌*****

navid Kermani

آفرینش واقعیت به نیروی کلام

فرخنده مدرس

‌‌

سخنرانی نوید کرمانی نویسنده آلمانی ایرانی‌تبار در پارلمان آلمان به مناسبت شصت‌وپنجمین سالگرد قانون اساسی این کشور در میان آلمانی‌ها همانقدر مخالف و موافق برانگیخت که در میان ایرانیان. این سخنرانی با عنوان سندی از اسناد تاریخی پارلمان این کشور ثبت و در برخی از پرتیراژترین نشریات معتبر آن با همین عنوان انتشار گسترده‌ای یافت. البته می‌توان تصور کرد که دامنه تأثیر چنین رخدادی در برانگیختن بحث و نظر، از میان مردمان ساکن این کشور و مرزهای آن خیلی فراتر نرفته باشد. به رغم این، بر بستر خاطرات تلخ تاریخی جهان از این کشور، در برابر چنین حوادث مثبتی یا در مقابل رویدادهایی از نوع منفی آن، گوش‌های حساس و چشمان بیدار بسیاری، چه در داخل و چه در خارج این کشور وجود دارند. وضعیت آلمان و رویدادهای آن، اعم از تصمیم‌های سیاسی و رفتار مردمی، زیر تأثیر و یادآوری همان خاطرات تلخ، نه تنها توسط افکار عمومی جهان با حساسیت دنبال می‌شود، بلکه از سوی روان‌های بیدار روشنفکری خود این کشور، همچون نوید کرمانی، دائماً در ترازوی سنجشِ خرد و نقد گذاشته و بیش از همه با محکِ احترام هر چه بیشتر و عمیق‌تر به کرامت انسانی در همه زمینه‌ها و با همه پیامدهای عملی این اصل ارزشی و پایه‌ای ارزیابی شده و مورد تشویق یا هشدار قرار می‌گیرند.

سخنان نوید کرمانی و نگاه فشرده وی به بیلان ۶۵ ساله این کشور و قانونی اساسی‌اش بر بستری از انصاف و با آهنگی مشوقانه و بعضاً ستایش‌گرانه‌ همراه بود که کمتر در صدای روشنفکران آلمانی‌الاصل شنیده می‌شود. از بیم آن که مبادا در اذهان یادآور آن “غرور” تهاجمی و نخوت خانمان‌برانداز و آن خاطرات تلخ گذشته گردد. به نظر می‌رسد؛ فرزندان خارجی‌تبار این مرز بوم، بی‌ آن که آن گذشته را مسکوت گذارند، اما در بیان احساس سربلندی آمیخته به فروتنی از وضعیتی که کشورشان امروز دارد، آن تناقض و چالش درونی یک آلمانی همنوع را نداشته و بی‌لکنت از این نمونه موفق انسانی در بالا کشیدن آدمی از پارگین پلیدی و تباهی و برپا کردن جامعه‌ای انسانی و توانمند سخن می‌گویند.

نظم حقوقی و اجتماعی برخاسته از قانون اساسی آلمان در این شش‌دهه ونیم، با ظرفیت و افق گسترده‌اش در بیرون کشیدن مردمان این کشور از واقعیت‌های آن روزهای فلاکت‌بار بعد از جنگ جهانی دوم و هدایت‌شان به وضعیت امروز که هر آلمانی می‌تواند از آن خرسند و سربلند باشد، توسط نوید کرمانی، این نویسنده آلمانی خارجی‌تبار، با ذهن خلاق و تسلطی که بر ظرفیت و زیبایی‌شناسی واژه‌ها دارد، در یک عبارت فشرده و در نهایت ایجاز “آفرینش واقعیت به نیروی کلام” خوانده شد. الهام و تصور آرزومندانه پدران و مادران قانوان اساسی آلمان و روشنفکری حامی آن از وضعیت جامعه‌ی انسانی که می‌بایست در آینده‌ صورت عینی به خود گیرد، تدوین و ترسیم خطوط بنیادین آن آرزو و الهام در متنی که تحقق و اجرایش بر زمینه واقعیت فلاکت‌بار و شکست‌ اخلاقی مسلط بر جامعه‌ای بدررفته از مسیر انسانیتش در هفت دهه پیش، غیر قابل باور و شگفت می‌نمود، تنها می‌توانست بر مایه‌های شگفت‌آور انتلکتوئلی تدوین‌کنندگان آن نظام حقوقی آفریده شود که به نفس نیک در آدمی باورمند و به میل سازندگی در انسان امیدوار و به نیروی تغییر معتقد بودند. آنان به نیروی این باور و امید درونی، در آغازی دوباره، بی‌ آن که در بند واقعیت‌ها، روحیات مسلط آن روزگار تلخ و تاریکی اسیر بمانند، پروازی بلند در پیش گرفتند و در ابتدا کلامی هدایت‌گر و الهام دهنده آفریدند و آن را همچون افق‌های پرفضلیت در برابر نهاده و انسان‌ها را از قعر به فراز و به بازگشت به کرامت خویش، به برابری، برادری، عدالت، همزیستی و صلح و به آزادی در شکوفا ساختن انسانیت و استعداد خویش وساختنی از نو فرا خواندند.

گزینش فردی با مشخصات نوید کرمانی، برای ارائه بیلانی شصت‌وپنج ساله از عمکرد و تأثیر این قانون اساسی، به عنوان مرجع داوری نهایی و همزمان به عنوان سرچشمه الهام، به عنوان یک نهاد حقوقی استوار شده بر دو اصل تفکیک‌ناپذیر دمکراسی و حقوق برابر انسانها، ملتزم به میثاق جهانی حقوق بشر و در پیوند با تعهد به تلاش مداوم در راه صلح در جهان، امریست فی‌نفسه درخور توجه که بحث بر روی آن تنها می‌تواند بر بستر آشنایی نزدیک‌تری با موقعیت این کشور ومسایلی که جامعه امروز آلمان در درون و بیرون درگیر آنهاست، صورت گیرد. بر این انتخاب باید از درون انتظارات و چالش‌هایی که در برابر این کشور برآمده از دل آن نظم حقوقی قرار دارند، نظرافکند. از درون انتظارات از کشوری که بار دیگر از گوشه انزوا و از زیر کنترل و دوپارگی ملی چندین دهه‌ای سربرآورده است؛ آن هم به مثابه یک نمونه مرفه و با ثبات، با درجه نسبتاً بالایی از امنیت اجتماعی و انسجام درونی و صاحب قدرت، صاحب نفوذ و نقش‌آفرین در سطح جهان، جهانی که هنوز سراسر آمیخته به بی‌عدالتی، رقابت زورمندان، ولع سیری‌ناپذیر که دامن زده می‌شود، خشم و کین برخاسته از فقر و سرکوب و مستعد جنگ و آتش‌افروزیست.

آنچه کشور آلمان، بعد از آن تجربه‌های تلخ تاریخی و پس از این سربرافراشتن دوباره قدرتمند در چنین جهانی؛ نیاز داشت، نه تکیه غرور‌آمیز بر برتری خویش و بر این همه ابزار و اسباب قدرت که در گذشته‌ی آن نیز بی‌سابقه نبود، بلکه نیاز و ضرورتی بود در به نمایش گذاشتن ظرفیت اخلاقی، فروتنی، توان انتلکتوئلی همراه با وجدان بیدار و آزاد روشنفکری آن، به مثابه وزنه‌ی تعادلی در برابر خودآگاهی و غرور برخاسته از موقعیت تازه قدرتمندی و مهارکننده آن، آنهم در جهانی که میل به سرکردگی و رقابت کشورهای قدرتمند برای این سرکردگی و سلطه‌گری هنوز بسیار پر وسوسه است. دست بر قضا گزینش روشنفکری آلمانی با تباری خارجی در این کشور و کسی که بر تبار و دین خود که از دین و نژاد اکثریت مردمان این کشور بیرون است، تکیه دارد، کسی که در دل امنیت حقوقی و آزادی اجتماعی آلمان و بی‌تردید در دامن سخت‌کوشی، آزاداندیشی و آزادمنشی خویش و والدینش، پربار، پرورش یافته است، کسی که منادی صلح است و نقش‌آفرین و در شکل دهی روان فرهنگی مداراجویانه و روادارانه آلمان در مسیر سیاست و آینده ممتاز انتگراسیون درونی و بیرونی آلمان نقشی فعال و نگاهی نقاد داشته است، برای به نمایش گذاردن آن ظرفیت اخلاقی بالای این جامعه و برشمردن امکانات گسترده حقوقی، نهادی وعملی این کشور، در نشان دادن استواری و آمادگی آن برای تداوم پیگیر و موفقیت‌آمیز انتگراسیون دو جانبه خارجی‌تباران در این کشور و این کشور در جهان، بی اغراق انتخابی بجا بوده است.

Bundestag

و اما این رخداد، یعنی سخنرانی یک روشنفکر ایرانی‌تبار، از بلندگوی خانه ملت آلمان که در آفرینندگی و پایبندی به یکی از عادلانه‌ترین نظام‌های حقوقی جهان مورد احترام فائقه‌ایست، برای برانگیخته شدن احساس سرفرازی ما ایرانیان کافی بود. به همان میزان که بسیاری از ما ایرانیان از رفتار ناپسند، تبغیض‌آمیز و انزواجویانه حکومت اسلامی و بازتاب سیاست‌های ناخوشایند آن در جهان بیزار و سرافکنده بوده‌ایم، در مقابل، هر اقدام و عمل شایسته هر ایرانی، در هر گوشه‌ای از جهان با هر نسبت و درجه‌ای که ایرانی بودن را با خود داشته باشد، در ما احساس سربلندی و غرور را زنده کرده و می‌کند؛ به مصداق زمزمه این نوای درونی آمیخته به حسرت که هر دم در دل فریاد می‌زند؛ من آن ملتم که اگر “بخت” یار باشد، فرزندانم چنین مایه سربلندی جهان خواهند بود. این حس قلبی و میل درونی به خدمت به امر معنوی انسان و انسانیت را از ایرانیان نمی‌توان گرفت. اگر خود آنان یا فرزندانشان بانی و عامل چنین خدمتی شوند، هموطنانشان نمی‌توانند از شوق و سربلندی سر به آسمان نسایند. همین حس و تعهد درونی بزرگترین مانع فرورفتن این ملت به پارگین پلیدی و راه پر هیبت و جذابیتش به فراز انسانیت بوده است. ایرانی جماعت انزاوا را دوست ندارد و دشمنی با جهان و عمل و نظر خلاف انسانیت را برنمی‌تابد، مگر آن زمان که نابینا به خطا رفته باشد. حتا آن اندک ایرانیانی که در سایت‌های خود و یا صفحات فیس بوک‌های شخصی به نوید کرمانی ایراد گرفته‌اند، بعضاً از موضع توجه بیشتر به عدالت و انسانیت و انتظار فزونتر ازسیاست‌های دولت آلمان بوده است.

البته ما ایرانیان دلایل قوی‌تر و نزدیک‌تری به مصالح مستقیم خود داریم تا با حساسیت و همدلی و احساس سربلندی بیشتری نه تنها سخنان نوید کرمانی بلکه فعالیت‌های خستگی‌ناپذیر وی و همفکران و نزدیکانش در جامعه آلمان و نظیر آن در سایر کشورهای غربی را دنبال کنیم. این که او بر شرمساری خود انگشت می‌گذارد، آن هم به عنوان انسانی هم‌تبار از نظر دینی با میلیون‌ها مسلمان که کشورهایشان محل ظلم و سرکوب مسیحیان یا ادیان و مذاهب دیگرند، در حالی که خود وی مانند صدها هزار ایرانی یا خارجی مسلمان دیگر، در کشورهای غربی و در کشوری “مسیحی” آزادانه می‌زیند، این که او با احساس مسئولیت، می‌کوشد حساب اکثریت مردمان مسلمان را از اعمال وحشیانه گروه‌های کوچک یا حاکمانی که به نام اسلام خشونت و هراس می‌آفرینند، جدا نماید، آیا نباید همدلی ما را با او و مانند او برانگیزد؟ آیا با روشنفکرانی که می‌کوشند، تصویر به ناحق آلوده شده میلیون‌ها مسلمان به خشونت‌های ضدانسانی به نام دین را از تصور و اذهان مردمان کشورهای غربی پاک کنند، نباید همدل و هم‌صدا شد؟ نمایش باور دینی یا غیر دینی ما مهمتر است یا دفاع از حیثیت میلیون‌ها انسان که چنین ناخواسته و ناروا خدشه‌دار شده است؟

هر چه می‌گذرد و آتش سوزنده خشم و کین و رفتار ضد انسانی گروه‌های بنیادگرای اسلامی شعله‌ورتر می‌شود، به همان میزان، خدمت و تلاش در راه هموارتر نمودن بستر انتگراسیون میلیون‌ها مسلمان ساکن در کشورهای دمکراتیک و پیشرفته، به عنوان الگوی برتر هم‌زیستی ادیان و اقوام گوناگون اهمیت بیشتری می‌یابد. در چنین چشم‌اندازیست که همت و تلاش و فعالیت‌های فکری و عملی افرادی نظیر نوید کرمانی در تقویت پیام اسلام معتدل و انسانی یا به قول متداول در ایران امروز و از دهان روشنفکران مسلمان خودمان “اسلام رحمانی” درخور ستایش بیشتر و نزدیک‌تر به مصالح کشور ما می‌شود، که در دل کانون آتش قرار دارد. آتش اسلام‌گرایی و رادیکالیزم بیش از هر ملت دیگری تا کنون بال‌های پرواز میل معنوی ما در خدمت به کرامت انسانی و همزیستی صلح‌آمیز با جهان را بسته و بعضاً سوزانده است و اگر غافل شویم و اشتباه کنیم اینبار نابودمان خواهد کرد. رابطه مهم روشنفکرانی چون نوید کرمانی با چهره‌های سرشناسی از اندیشمندان مسلمان ایرانی چه ساکن کشور و چه در میان نیروهای ایرانی تبعیدی و تلاش‌های پیگیر در فراهم کردن بلندگوهای جهانی برای آنان یا انتشار آثارشان در بیرون از مرزهای ایران، به تقویت و بسط چهره و الگوی انسانی از اسلام چه در جهان و چه در درون کشور خودمان یاری بسیار رسانده و می‌رساند. جهان و بیش از همه جهان غرب، بیش از هر زمانی در دفاع از حقوق و کرامت انسانی به “اسلام رحمانی” در برابر تهاجم خونین تروریسم اسلامی و بنیادگرایی دینی نیازمند است. آیا ما ایرانیان کمتر از این جهان به تقویت چنین پیامی نیاز داریم؟

و اما سخنان نوید کرمانی در مجلس آلمان برای ما ایرانیان، در برانگیحته شدن توجه‌امان، دلایل و پیام‌های درخور دیگری هم داشت، که البته ساده و سرراست‌ترین آن به گروه مذهبی حاکم در ایران بوده است؛ این که امید می‌رود در آینده‌ای نه چندان دور ـ از نظر سخنران تنها ۱۵ سال دیگر ـ از بلندگوی مجلس ایران به عنوان خانه ملت، صدای همه گروه‌های مذهبی و اقلیت‌های دینی محروم از حقوق برابرشان شنیده شود. همین که سفیر جمهوری اسلامی با شنیدن این پیام و این ابراز امیدواری، با حاضرین در مجلس آلمان و در دست زدن‌های مشوقانه آنان همراه شد، معنای و نشانه مثبت خود را دارد. حتا اگر از روی ادب و ملاحظه و احترام به جمع بوده باشد، بازهم با روحیه ادب دوستانه ایرانی همخوان‌تر بوده است.

 بدیهی‌ست که واقعیت یافتن چنین امیدی، در گام نخست به آزادی و احترام و برابری تضمین و حمایت شده همه ادیان و همچنین همه گروه‌های انسانیِ بدون تعلقات مذهبی، از سوی نظام حقوقی و دستگاه حکومتی ایران نیازمند است، یعنی ‌آنچه که توسط سخنران در جامعه کنونی آلمان ستوده شد. نظام حقوقی جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن از این گام نخستین هنوز بسیار فاصله دارد. هیچ دستگاه سنجش افکار عمومی مستقلی هم در کشورمان هنوز امکان پرسش از مردم را در زمینه نظر آنان در باره آزادی ادیان نداشته و هیچ آمار دقیق، دستکاری نشده، بی‌خدشه و معتبری برای استناد به نتایج آن نظرسنجی در ایران در دست نیست. به رغم این اما ابراز امیدواری سخنران، که از اوضاع و احوال سرزمین مادریش خوب اطلاع دارد، چندان بی‌پایه نیست. با نگاه به احساس، عواطف و افکار روادارانه و مداراجویانه‌ای که فعال‌ترین بخش‌های اجتماعی کشور و جامعه مدنی نوپای آن از خود نشان می‌دهند، پیام‌های صلح‌دوستی و آرزوی همزیستی با جهان که از دهان سرآمدان فرهنگی و هنرمندان ایرانی نمی‌افتد، و همین طور سخنان تازه‌ای که از سوی‌ بخش بزرگی از پایوران دین و روحانیون در دفاع از اسلام رحمانی شنیده می‌شود، و همچنین با توجه به مواضع برخی از چهره‌های شاخص نظام حاکم و حاشیه پرقدرت و پرنفوذ آن در میان مردم ایران که در مورد ضرورت التزام به حقوق همه شهروندان کشور اعلام می‌گردد، مایه‌های این خوشبینی قوام بیشتری می‌یابد؛ این که شاید پیش‌بینی نوید کرمانی، نه چندان دور، در ایران نیز صورت “واقعی” به خود گیرد. وقوع این “واقعیت” از جامعه و فرهنگ ایران و ایرانی نه تنها هیچ بعید نیست، بلکه به شدت انتظار می‌رود. انتظار جامعه‌ای از خود که در همزیستی دینی و درهم‌آمیختگی قومی سابقه‌ای دراز داشته و روزگاری در جذب و هضم و انتگره کردن تازه رسیدگان در خود، حتا از نوع مهاجم‌شان، پیشگام بوده است، انتظار دور از ذهنی نیست. پیروان ادیان و اقوام ایرانی و تازه واردشدگان غیرایرانی، طی تاریخ پر فراز و نشیب این سرزمین، نه تنها در کنار هم بلکه به طور طبیعی با هم زیسته‌ و درهم‌آمیخته‌اند. استناد سربلندانه برآمدن سرزمین مادری نوید کرمانی، به مثابه یک کشور و یک ملت واحد از دل چنین کثرتی به عنوان جوهره و ماهیت این جغرافیای سیاسی، و ضرورت تقویت این فرهنگ نیک، و ضرورت برانداختن هر نوع تبعیض از جمله تبعیض دینی این روزها از هر سو به گوش می‌رسند. یک قانون اساسی با افق‌های باز متکی بر اصل آزادی و برابری حقوقی انسان‌ها می‌تواند به این آمادگی فرهنگی و نیک نفسی آزادمنشانه انسانی در ایران صورت واقعیتی بخشد که نوید کرمانی با امیدواری از آن یاد می‌کند. به عبارتی دیگر در ایران فرهنگ و روحیه‌اش آماده است و وقت تدوین کلامش هم امید است نه چندان دور فرا رسد.