«

»

Print this نوشته

بخش ۴ / به سوی جنبش سبز / کنگره جهانی جنبش فراخوان رفراندوم

بخش ۴

به سوی جنبش سبز

 

کنگره جهانی جنبش فراخوان رفراندوم

امروز دو موضوع برای صحبت دارم. یکی اینکه این جنبش فراخوان رفراندوم چیست و دیگر یک جمع‌بندی در مورد بحثی که تاکنون شده است و چون نکته‌های مهمی ‌در آنها هست بهتر است نگذاریم فراموش شوند. اینکه رفراندوم چه هست و چه نیست، به نظر من مسئله اصلی ماست. برای اینکه مثل همه موارد دیگر اگر شما در تعریف دچار اشکال بشوید، تا آخر دچار اشکال خواهید شد. ایرانیان ضعف اساسی در تعریف دارند. کاری که بدست می‌گیرند، عقیده‌ای که ابراز می‌کنند و مطلبی را که بیان می‌کنند، برای خودشان تعریف نشده. مهمترین چیز در دنیا در امر تفکر، اندیشه و عمل، تعریف کردن است. از همه چیز مهم‌تر است.

ارسطو کسی بود که اهمیت تعریف را دریافت و برای همه چیز تعریف داشت و بیهوده نبود که ۲۳۰۰ سال بر اندیشه بشری حکومت کرد. حالا، بنده ارسطو نیستم اما، این جنبش رفراندوم را باید تعریف کرد. تعریف‌ش هم آن است که چه هست و چه نیست. برای این جنبش رفراندوم آن قدر تعریف‌های مختلف شده است که ما نمی‌دانیم حقیقتاً منظور چیست. اگر در مورد بدیهیات صحبت می‌کنم، تعریف وقتی انجام می‌گیرد یک چیز بدیهی است. من اول شروع می‌کنم از چی هست.

جنبش فراخوان رفراندوم پیش از هر چیز یک گفتمان، جنبشی بر سر یک گفتمان است. گفتمان یعنی چه؟ ما این کلمه گفتمان را برابر واژه discours به فرانسه یا انگلیسی، بکار می‌بریم. گفتمان مذاکره بین چند نفر نیست. آن اسم‌ش گفتگوست. مذاکره دو طرف مخالف هم نیست. به آن می‌گویند dialogue گفت و شنود. گفتمان عبارت است از بحث جاری یا مسلط بر یک جامعه یا گروه یا دوره. موضوعی است که همه سر آن بحث می‌کنند و یک مسئله عمومی ‌است. این جنبش فراخوان رفراندوم پیش از هر چیز یک گفتمان است. در متن این فراخوان هم این موضوع تصریح شده است که ما می‌خواهیم این گفتمان گسترش پیدا بکند در سطح جامعه و عمیق‌تر بشود. حال منظور از این گفتمان چیست؟ منظور، تغییر صورت مسئله سیاسی ایران است. مسئله سیاسی ایران در طول ۲۷ سال گذشته، اساساً ادامه جنگ سیاسی و مسلکی دوران پیش از انقلاب و دوران انقلاب بوده است. شما مجموع مطالبی را که در این مدت نوشته شده است نگاه کنید می‌بینید که این اقیانوس مرکبی که روی صحرای کاغذ‌ها ریخته و صرف این نوشته‌ها شده، ادامه بحث‌ها و دعواهای گذشته است. و وقتی شما مبارزه را چنین تعریف کنید که ادامه آن چیزی است که ما در گذشته سرمان با آن گرم بود، مبارزه به جایی نمی‌رسد. اصلاً مبارزه چیست؟ تعریف مبارزه در این ۲۷ سال ادامه گذشته‌های شکست خورده بود و تمام این‌هایی که درگیر این بحث شده‌اند، شکست خورده‌اند. آن آخوندها دارند کار خودشان را می‌کنند. این بقیه از دم و بتدریج شکست خورده‌اند. و همان دعواها ادامه دارد.

این گفتمان تازه بحث تازه‌ای را پیش کشیده، یک صورت مسئله جدید آورده است. این صورت مسئله چیست؟ این صورت مسئله اعلامیه جهانی حقوق بشر با میثاق‌های‌ش است و این بحث را عوض کرده. پس اولین چیزی که این فراخوان رفراندوم هست، این است که گفتمان تازه‌ای آورده، صورت مسئله مبارزه را عوض کرده و یک زمینه‌ای برای همکاری بین گروه‌ها و گرایش‌هایی بوجود آورده که قبلا حاضر نبودند با هم کار بکنند. حتی وقتی با هم گفتگو می‌کردند. می‌آمدند در جلسه برای اینکه همدیگر را بکوبند.

دومین چیزی که در این جنبش رفراندوم هست، یک نقشه راهی است برای مرحله گذار از جمهوری اسلامی. یعنی چه؟ یعنی شما سرانجام به یک جایی خواهید رسید که جمهوری اسلامی ‌جای‌ش را به یک نظام دیگر می‌دهد. حالا در اثر نافرمانی مدنی است، مبارزه سیاسی است، فشار خارج است و… حالا فرض کنید حالتی است که عراق بود. عراق دیگر بدترین موقعیت است. نیروی خارجی آمده یک کشوری را در هم کوبیده و نظام آن را به زور اسلحه سرنگون کرده، حالا می‌خواهد بجای‌ش یک چیز دیگری بیاورد. چه بیاورد؟ انتخابات آزاد در شرایط عراق، مجلس مؤسسان که قانون اساسی را تنظیم می‌کند و همه پرسی و انتخابات مجلس. منظورم این است که راه دیگری حتا در بدترین شرایط، برای سرنگونی جمهوری اسلامی ‌نیست. بدترین شرایط تغییر نظام جمهوری اسلامی، با مداخله خارجی است. این سناریویی است که همه ما باید بر ضدش متحد بشویم. حتا آنهایی که در این جلسه نیستند.

ولی منظورم این است که حتا در آن صورت، یک راهکاری برای گذار از جمهوری اسلامی، پیشنهاد شده است. و این راهکار چیست؟ که بر اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر زیر نظارت بین‌المللی قانون اساسی از طرف یک مجلس مؤسسان که در یک انتخابات آزاد تأسیس شده است، تدوین بشود و این قانون اساسی به همه پرسی گذاشته شود. بیش از این نیست.

حال چه نیست؟ جنبش فراخوان اولاً یک سازمان سیاسی جدید نیست. یک حزب تازه نیست. جنبش است و گفتمان. معنی‌اش این است که دارای حداقل ساختار تشکیلاتی است که هر کس مطابق امکانات خودش بتواند کار کند. پس هر کوششی برای اینکه این جنبش رفراندوم را تبدیل به یک ساختار منسجم، با انضباط، سختگیر بکند، طبیعت این جنبش را از بین می‌برد. مخالف طبیعت جنبش رفراندوم است. جنبش رفراندوم با تأکیدش روی گفتمان، خودش را از سازمان‌یابی به صورت حزبی، عملاً کنار کشیده. پس آنچه که نیست، اول این است که سازمان سیاسی نیست، دوم اینکه استراتژی مبارزه نیست.

باز این یک اشکالی است که بسیاری متوجه‌ش نشدند. خیال کردند با انتشار فراخوان رفراندوم در ایران، دیگر مسئله حل است. ما کار دیگری نباید بکنیم. نه، این مال بعد است. عرض کردم، برای مرحله گذار است. تا مرحله گذار هیچ چیز تغییر نکرده. یعنی اگر این فراخوان انتشار پیدا نمی‌کرد، ما داشتیم یک کارهایی می‌کردیم. حالا عیناً باید همان کارها را بکنیم. البته یک تفاوت‌هایی دارد که عرض می‌کنم.

اول باید به این نکته توجه کرد که ما چه هستیم و چه نیستیم و در نتیجه انتظارات‌مان از دیگران روشن خواهد شد. ما امروز در اینجا جمع شده‌ایم تا ببینیم بعد از این می‌خواهیم چه بکنیم. یکی از دوستان از من پرسید که اگر این کنفرانس سه روزه به چه نتایجی برسد، شما به عنوان شرکت کننده راضی خواهید بود. من گفتم که اگر به دو نتیجه برسد راضی خواهم بود. یکی اینکه ابهاماتی که در فراخوان رفراندوم هست و باعث ایرادات بسیار شده است و این ابهامات عمدی بوده است یا ناگزیر بوده است برای اینکه یک سرش در ایران باشد. توجه بفرمایید که این جنبش اساساً از ایران سرچشمه گرفته است و ناچار می‌بایست دچار ابهاماتی می‌بود. ولی این ابهامات به هیچ وجه صدمه‌ای به اصل کار نمی‌زند. یکی این ابهامات در این سه روز روشن شود و تأکید شود روی نکته‌های مهم فراخوان. دوم اینکه، یک ساختار حداقل تشکیلاتی از این جمع در بیاید که بتواند این مرحله جدید از مبارزه را چه مبارزه رفراندوم و چه مبارزه با جمهوری اسلامی ‌را به صورت مؤثرتری پیش ببرد. اگر این دو کار را در این دو سه روزه انجام بدهیم من یکی راضی خواهم بود.

منظور از این مرحله تازه مبارزه با جمهوری اسلامی‌ چیست؟

یکی از قدرت‌های این جنبش این بوده است و خواهد بود که به این متن وفادار باشد. یک متن یک صفحه‌ای که پر از معناست، بنده هیچ سهمی‌ در تهیه‌اش نداشتم. کسی که بیشترین سهم را در آن داشته در این جمع نیست. و یک سند فوق‌العاده است. به این سند باید وفادار باشیم. هر جا کمیته‌ای تشکیل می‌شود، پشتیبانی می‌شود باید روی این باشد. بخواهید تغییرش بدهید، راه را باز کردید برای اینکه صد جریان رفراندوم درست بشود و اصل موضوع از میان برد.

ما گفتیم که ممکن است جریانات مختلفی باشند و خیلی هم خوشحال می‌شویم که با هم کار کنند. ولی نه اینکه هر کدام کار خودش را بکند. فقط با وفاداری به متن می‌شود این وحدت را حفظ کرد و این جمع پراکنده را دور هم آورد.

بحث در باره مطالب سخنرانان را از سخنان آقای آهی شروع می‌کنم. جمهوری اسلامی، همان طور که آقای آهی اشاره کردند، وارد این مرحله شده است که سرنوشت تمام نظام‌های به بن رسیده دیکتاتوری است. یعنی نظامی‌ ـ امنیتی شدن. علاوه براین، همان طور که ایشان اشاره کردند، اینها برگشته‌اند به ریشه‌های انقلاب. نسل دوم انقلابی در پی بازگشت به خمینی است خمینی کی بود؟ کسی بود که می‌گفت این روشنفکران، این مغزهای پوسیده را بریزید دور. منظورش آن توده‌ای بود که به قول خودش در گذشته با چوبک ظرف می‌شست یعنی پایین‌ترین طبقات فرهنگی جامعه. انقلاب مستضعفان درست است که به کمک طبقه مرفه جامعه بود، ولی واقعاً اینها هم از نظر فرهنگ و روحیه به مستضعفان تسلیم شده بودند. اکنون می‌خواهند برگردند به همان جا. طبقات با فرهنگ جامعه را گذاشته‌اند کنار، می‌خواهند با پایین‌ترین قشرهای جامعه زندگی کنند. این حرف‌هایی که می‌زنند دقیقاً حساب شده است.‌ هاله نور بر چهره کسی چون احمدی‌نژاد، بمب اتمی‌ برای محو کردن اسرائیل، چاه جمکران و امام غایب و… همه اینها حساب شده است. می‌دانند دارند چکار می‌کنند. می‌خواهند به هدف مشخص‌شان برسند که بی دفاع کردن کامل جامعه است ــ چیزی شبیه جامعه لیبی.

در این مرحله مبارزه ما بهترین شرایط را داریم به عنوان مخالفین جمهوری اسلامی. برای اینکه تمام آن طبقه متوسط فرهنگی، تمام قشرهای میانی آن جامعه و تمام آدم‌های روشن در آن کشور اگر هم با ما نبودند دیگر از این به بعد با ما خواهند بود. این بسیار مهم است. یعنی حقیقتاً یک تغییر اقیانوسی روی داده است و از این وضع باید با هشیاری استفاده کنیم. اینها شعار نیست. این‌ها واقعیت‌های روز هستند. دانشگاه تهران یکپارچه آشوب شده برای اینکه یک آخوند بی سوادی را رئیس آن کرده‌اند.

همه ناراضی و همه بکلی از این رژیم بریده‌اند. تاکنون ما گرفتار این بودیم که چیزی از درون خودِ این رژیم در بیاید که درست‌ش کند. راه‌حل آسان و کم خرج. این تمام شد. یا باید همه با این وضع بسازند و هر روز پایین‌تر بروند یا باید فکر کنند. و این فکر جنبش فراخوان رفراندوم است. ما متحدین بی‌شمار و میلیون‌ها ایرانی هست آنها باشیم، باید باصطلاح لابی اینها باشیم در خارج. خانم مدرس روی یک نکته اساسی تکیه کردند . پابرجایی و سخت‌گیری بر روی اصول اصلاً شوخی بردار نباید باشد. ولی گشادگی بر اصول برای پذیرفتن همگان. هرکس، اگر دشمن خونی شما این حرف را قبول کند، او با شماست. حالا اگر زورش رسید، سر شما را می‌بُرد. ولی فکر می‌کنم اگر همه بر سر این اصول با هم توافق کنیم، دیگر کسی سر کسی را نخواهد بُرید.

ما به‌هیچ وجه نباید کوتاه بیاییم بر سر اصول و گشادگی بر سر پذیرفتن همگان. ولی همه این را نمی‌دانند. شما باید در را باز بگذارید. چاره‌ای نیست برای اینکه از داخل فشار شروع شده است. وقتی اتحاد دمکراسی خواهان ـ دیگر از این صریح‌تر نمی‌شود ـ می‌گویند خلاصه باید همه بیایند و فرقی نمی‌کند کی طرفدار کیست، دیگر این سد را شکسته‌اند. حالا فلان سازمان سیاسی هی اصرار کند که نه، مسئله پادشاهی و جمهوری است. نیست این طور.

آقای دکتر فاطمی ‌تمثیل تونل بکار بردند و این تمثیل خوبی بود. تونل یعنی بیرون آمدن از تاریکی و رسیدن به روشنایی. تیرگی این ۲۷ سال گذشته بود. در این ۲۷ سال ما در قرون وسطای سیاسی زندگی کردیم. حالا داریم می‌آییم بیرون از تونل. غیر از این نیست و جمهوری اسلامی‌ هم تکلیف‌ش روشن خواهد شد. این گسترشی که اندیشه آزادی خواهی پیدا کرده، یا حقوق بشر پیدا کرده خارق‌العاده است و این را کم نگیرید. این یک نمونه دیگری است از جهش‌های رفتاری Mutation به معنی زیست شناسی آن. این ملت ما هر چند سالی یک بار ناگهان می‌زند به سرش مثل ویروس انفولآنزا و دچار Mutation می‌شود. این پیوستن به جامعه حقوق بشر یکی از آن Mutation‌هاست. یک دفعه می‌بینید تمام شد و همه‌جا را گرفت. و این بارها در جامعه ما پیش آمده. یک نمونه‌اش انقلاب اسلامی ‌بود. ایشان انگشت گذاشتند روی حرکت پیروزمندانه دمکراسی و حقوق بشر در ایران.

آقای آهی، بر ضرورت ائتلاف چپ و راست میانه در برابر گرایش‌های افراطی اشاره کردند. اینها دارد می‌شود. شکستی در تمام گرایش‌های سیاسیِ گذشته‌زی روی داده است. حقیقتاً کار به گریه و زاری رسیده. کار به جایی کشیده است که صریحاً می‌گویند که اینها دارند اشتباه می‌کنند. نظام سیاسی ایران را نباید به عهده مردم گذاشت. ببینید بن‌بست تا به کجاست! دو سخنگوی نام آور چپ، تکیه مطلب‌شان این است که مردم نباید نظام سیاسی را تعیین کنند چون اشتباه خواهند کرد، نمونه‌اش هم نظام جمهوری اسلامی ‌است!

کسی نیست بپرسد، شما چرا اشتباه کردید؟ چرا خودتان را نمی‌گویید؟! چرا مردم را می‌گویید؟! معتقدند؛ ما اشتباه نکردیم، مردم اشتباه کردند.

آقای دوشوکی مطلبی را گفتند که خیلی قابل توجه است. و آن این است که جنبش فراخوان رفراندوم نباید با یک جریان سیاسی معین یکی شناخته شود. این بسیار درست و مهم است.

من الآن اجازه می‌خواهم به عنوان یک عضو حزب مشروطه ایران صحبت کنم چون به ما مربوط می‌شود. این یک واقعیتی است: ما در طول یک سال گذشته این جنبش رفراندوم سهم زیادی در این کار داشته‌ایم. نه اینکه همه کار را ما کردیم، ولی سهم زیادی داشته‌ایم. و این سهم ما سبب گریز خیلی‌ها از این جریان شد. این را هم قبول داریم. ولی اولاً، ما نمی‌توانیم، چون دیگران از ما می‌گریزند، وارد یک مبارزه‌ای که درست می‌دانیم نشویم. این بی‌انصافی است. دوم اینکه، حتی اگر ما چنین سهمی ‌را در این جنبش به خود اختصاص نمی‌دادیم، به شما اطمینان می‌دهم که اینها پس از یکسال به هر حال، دنبال قضیه را رها می‌کردند. برای اینکه ما در هموطنان‌مان آن پافشاری و اصرار را کمتر سراغ داریم. ما همچنان در خدمت این جنبش فراخوان رفراندوم خواهیم بود. چه برنجند، چه نرنجند. چرا؟ چون به هیچ کس حق نمی‌دهیم دیگری را از مبارزه کنار بگذارد. هیچ کس حق ندارد بگوید که یا من، یا تو. دیگر آن جامعه، هم من هستم، هم تو. چون هم من، هم توست، همه در بازی هستیم و باید تا آخرش رفت.

آخرین نکته این که، ما سهم مبارزمان با جمهوری اسلامی‌ را می‌ریزیم در قالب جنبش فراخوان رفراندوم. از این پس، ما زیر چتر جنبش رفراندوم با جمهوری اسلامی‌ مبارزه خواهیم کرد.