بخش ۵
سخنرانیها در دفتر پژوهش ح. م. ای
کمپین انتخابات آزاد
خیلی خوشحالم که امشب خدمت آقای سیاوشی هستم. آقای سیاوشی یکی از روشنترین و از بهترین انتلکتهای سیاسی هستند. دوستان امشب با اندکی از فضیلتهای ایشان آشنا شدند. ولی خیلی بیش از اینهاست و بنده یک چند سالی است که حوشبختانه ارادت پیدا کردهام خدمتشان، خیلی استفاده کردهام. در باره بحثی که امشب عنوان فرمودند به نظر من یک مشکل اساسی هست بین همه این راهحلهای جزیی که برای جنبش سبز پیشنهاد میشود. یکی موضوع سکولاریسم را میگیرد یکی جنبه نواندیشی مذهبی را تاکید میکند. ایشان انتخابات آزاد را تاکید میکنند. دوستان دیگری فهرست وسیعتری عرضه میکنند ولی به نظر من همه اینها در یک مجموعهای میگنجد که میشود خود آن مجموعه را عنوان کرد و پیش برد به جای اینکه بخشهایی از آن مجموعه را بگیریم. آن مجموعه لیبرال دموکراسی نامیده میشود در دنیا. حالا ما این اسم را گرفتهایم و اختصاصی هم به ما ندارد چون از خود اصطلاح شاید ۲۰۰ سالی میگذرد و در بیشتر جهان پیشرفته هم به صورتهائی که با مقتضیات محل سازگار است عمل میشود. نظام سیاسی جهان پیشرفته همان دموکراسی لیبرال است. این است که اصولا” به نظر من بهتر است ما جنبش سبز را همان طور که شروع شده است دنبال کنیم و پیش ببریم.
جنبش سبز درست است همزمان با انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری آغاز شد ولی خیلی پیش از مرحله رای گیری و در همان زمان که شورای نگهبان کاندیداها را قصابی میکرد و سرانجام ۴ نفر را رضایت داد، با یک سلسله درخواستها مطرح شد. عنوانش را گذاشتند مطالبه محور، و گروههای مختلف اجتماعی شروع کردند خواستهایشان را چه از رژیم چه از کاندیداها عنوان کردند و رای گیری در درجه دوم اهمیت قرار گرفت. موضوع این بود که ملتی، جامعهای به این مرحله رسیده بود که میگفت ما این حرفها را برای چه میزنیم؟ برای چه انتخابات میکنیم؟ برای چه رای میدهیم ؟ برای اینکه به چیزهای معینی برسیم، تنها برای آزادی انتخابات و برای اینکه آزادانه رای بدهیم فعالیت نمیکنیم. ما میخواهیم اتفاقات خاصی در این کشور بیفتد که تاکنون نیفتاده است . بعد از انتخابات هم درست است وقتی دزدی انتخابات شد، گفتند رای من کو، ولی یک ماه بعد از انتخابات دیگر رای من کو نبود و امروز دیگر مرگ بر خامنهای و مرگ بر ولایت فقیه است.
اتفاق عمدهای که افتاد آن تغییر گفتمان بود. یعنی مردم عوض شدند. نگاهشان به خودشان به جامعهشان به حکومتشان، به فرهنگ سیاسیشان عوض شد. گفتند ما یک آدمهای دیگری هستیم، یک جامعه دیگری میخواهیم. یک نظام سیاسی دیگری میخواهیم که انتخابات آزاد جزءش است نه همهش است برای اینکه اولا” وقتی میگوئید انتخابات آزاد؛ موضوع انتخابات چیست؟ آقای کاظمیه اشاره کردند، موضوع انتخابات قانون اساسی جدید است؟ موضوع انتخابات رئیس حکومت آینده است؟ موضوع انتخابات نمایندگان مجلس هستند؟ آخر انتخابات موضوع میخواهد. بروید مردم رای بدهید، آزاد است خوب به چی رای بدهیم؟ آن موضوع را اول باید تعیین کرد. من موافق نیستم که گروهها ننشینند و تو سر خودشان نزنند و روی کلمات بحث نکنند چون بهر حال تمام موضوع سیاست اولش کلمه است بعد ایده با این کلمات تشکیل میشود بعد فعالیت به دنبال ایده آغاز میشود؛ سازمان داده میشود، بعد انتخابات میشود روی همان ایدهها یا برنامه سیاسی. اشکال ندارد اینها را باید بنشینیم بحث کنیم. انتخابات با همه آزادی و غیر آزادیاش یک تکنیک است، هدف نیست. سراسر نظام سیاسی یا فرهنگ سیاسی جامعه نیست. یکی از تکنیکهای برقراری دمکراسی است؛ یکی از تکنیکهای حل مشکل حکومت است: کی حکومت کند. حالا در یک نظام دیکتاتوری انتخابات میشود و نتیجهش را هم تعیین میکنند. در یک نظام دموکراتیک انتخابات آزاد است و معلوم نیست نتیجهاش چیست فردای انتخابات معلوم میشود. در هر دو صورت یک تکنیک است. مثال خوبی هم که زدند اخوانالمسلمین است. بله آنها انتخابات آزاد میخواهند چون فکر میکنند اکثریت دارند. فردای روز انتخابات و پیروزی هم دیگر نمیگذارند کسی رای بدهد. یک بار برای همیشه. من اسمش را گذاشتهم هر کس یک رای یک بار. این انتخابات که فایدهای ندارد. در همان سال ۱۳۵۷ که خمینی انتخابات برگزار کرد اصلا” ماها را هم آزاد میگذاشتند میگفتند رژیم گذشته هم بیاید رای بدهد مسلما” قانون اساسی خمینی در رفراندوم میبرد و در انتخابات بعدی مجلس و ریاست جمهوری هر کس خمینی میخواست برده بود برای اینکه اکثریت، طرفدارانش بودند پس موضوع مهم است.
من نمیخواهم بحث رفراندوم را زنده کنم. تمام شد دیگر، تا بعد از رژیم باید برگردیم به همان فرایند. موضوعی که در بحث رفراندوم تازگی داشت این بود که رفراندوم برای چه؛ نه برای تعیین شکل ظاهری حکومت، نه؛ رفراندوم براساس آنچه که حالا به آن میگوئیم دموکراسی لیبرال. اول اصول را باید پذیرفته تلقی کرد. پیش از رفراندوم، پیش از رای دادن پیش از اینکه مردم بگویند میخواهیم یا نمیخواهیم، مردم باید بگویند ما میخواهیم خودمان بر خودمان حکومت کنیم و مردم باید بگویند همه ما یک حق داریم. آن وقت بروند پای صندوق رای. آن وقت بروند پای رای برای قانون اساسی و بعد از آن ارگانهای حکومتی به وجود آیند. پس موضوع انتخابات بسیار بسیار اهمیت دارد. خیلی بیش از تکنیکش اهمیت دارد. سیر تحولی دموکراسی هم در جهان از انتخابات آزاد نبوده؛ از تغییر گفتمان بوده است، به تدریج و مرحله به مرحله رسیده است به انتخابات آزاد کنونی. تا همین قرن بیستم در بیشتر کشورها زنان حق رای نداشتند دموکراسی هم بودند. این است که فکر میکنم اگر آقای سیاوشی و دوستانشان بنشینند و اصلا قضیه را از بالاتر نگاه کنند. انتخابات آزاد جزء یک نظام سیاسی است که در آن نظام سیاسی دموکراسی لیبرال همه آن آزادیها باید گنجانده شود؛ بعد از انتخابات هم باید حفظ شود پیش از انتخابات هم باید برقرار شود. پس اینها را باید مقدم داشت بعد تکنیک انتخابات میآید.
اما مثالهای تاریخی که میزنند آنها هم این نکته را تاکید میکند. مثلا این انقلابات مخملی با انتخابات آزاد شروع نشدهاند اینها با تغییر گفتمان در جامعه شروع شدند، مردم گفتند ما نظام کمونیستی نمیخواهیم، ما یک نظام دموکراتیک میخواهیم بعد به وسایل مختلف آن حکومتها را ساقط کردند یا وادار کردند با شرایط انتخابات آزاد کنار بیاید. وسایل هم انواع و اقسام داشت. در آلمان شرقی یک روز مردم گفتند ما میخواهیم برویم آن طرف، و گاردهایی که از دیوار برلین نگهداری میکردند دستوری برای جلوگیری نداشتند. یا مردم از مرز چکسلواکی آمدند بیرون، فقط با بیرون رفتن مردم از آلمان شرقی آن رژیم ساقط شد و دیوار خراب شد و بعد انتخابات هم جزء انتخابات سراسری آلمان انجام گرفت. یک جاهائی با کودتای نظامی شد. یک جاهائی با خونریزی شد. فرق میکند در هر حال انتخابات آزاد مرحله آخری است اول از همه مردم باید نظرشان عوض شود. اتفاقی که در ایران افتاده این است که یک، مردم نمیخواهند دیگر حکومت دینی داشته باشند. اعتقادات مذهبیشان هم صورتش عوض شده است. حتی آن اعتقادات مذهبی مثل سی سال پیش نیست. دوم اینکه برای نخستین بار مردم به سرنگونی این رژیم میاندیشند. قبلا” مردم رها کرده بودند؛ حرفها این طور بود: بالاخره یک طوری میشود؛ هر که اینها را آورده خودش میبرد؛ هر کس یک دورهای دارد؛ اینها هم میروند. مردم این طور نگاه میکردند. امروز مردم به طور فعال به آینده پس از جمهوری اسلامی فکر میکنند. این دو تغییر، تغییر گفتمان، که اساسی است و موضوع سرنگونی این رژیم را میباید جدی گرفت. البته چگونگی سرنگونی بحثهای زیادی دارد که همه را بنده با آقای سیاوشی موافق هستم.
به نظر من اولا” باید از تنوع عقاید استقبال کنیم چه در جنبش سبز، چه در راه سبز امید؛ از به اصطلاح انعطافپذیر بودن این جریان استقبال کنیم. نه دنبال تحمیل یک برنامه سیاسی به این جنبش باشیم نه یک رهبری؛ برای اینکه نمیپذیرد. حالا خوب و بدش را کاری ندارم، زیر بار نمیروند. دیگر گذشته از این حرفها، باید خودش شکل بگیرد اگر رهبری لازم دارد خودش شکل خواهد گرفت و در ایران البته. اگر یک برنامه سیاسی مشخصی لازم دارد خودش شکل خواهد داد. این تفاوت میان جنبش سبز، جنبش اعتراضی عمومی و راه سبز امید را باید بپذیریم. راه سبز امید دنباله رو جنبش سبز است. همین طور دارد خود را تکامل میدهد و دارد همان کاری که آقای سیاوشی توصیه میکنند انجام میدهد یعنی مشغول مذاکره است با بخشهائی از این رژیم که انتقال قدرت به اصطلاح آسانتر شود اولش هم همان است که احمدینژاد را شکست بدهد، آن وقت خیلی اتفاقات خواهد افتاد. این مراحل گذار که آقای سیاوشی صحبت کردند همین است. اول یک پیروزی نمایان و مشخص برای جنبش سبز لازم است و این پیروزی کنار گذاشتن احمدی نژاد است و بس. مهمترین هدف این مبارزه در این مرحله کوتاه مدت همین است که این شخص را بردارند.
مسلم است که در این رژیم ۲۰-۳۰ درصد از جمعیت یا سخت مذهبی است یا خریده شده و وابسته شده به اینهاست. تمام زندگیاش با اینهاست.و کاریش نمیشود کرد ولی آنها مسلما” بهتر از من میدانند که وضعشان چیست؛ آیندهشان به خطر خواهد افتاد یا نخواهد افتاد. میتوانند یا نمیتوانند جدا شوند و ما فعلا” آنها را نمیتوانیم کاری کنیم. ما اگر نشان دهیم که در میدان هستیم؛ این مردم اگر رها نکنند با همه قربانیهائی که متاسفانه میدهند، درس را آنها خواهند گرفت. اگر نه، اگر خیابانها خلوت شوند و دوباره یاس بیاید، خوب البته فایده ندارد. ولی من فکر نمیکنم . از این مراحل گذشته است.
آنچه آقای سیاوشی گفتند سراسر درست است ولی فقط بخشی از بحث کلی است. آن را ما میگذاریم سرجایش در بحث کلی. بله تمام این شرایط لازم است. این میآید در همان طرح کلی تغییر فرهنگ سیاسی ایران تغییر گفتمان سیاسی ایران، تغییر نظر کلی مردم به این که چگونه در این دنیا باید زندگی کنند. کشورشان چه سیستمی داشته باشد همه اینها در جای خود و کوشش برای اینکه زمانی برسد در ایران که مردم بتوانند در یک انتخابات آزاد به یک قانون اساسی جدید رای بدهند. همان طور که عرض کردم انتخابات باید موضوع داشته باشد اولین موضوعی که به درد ما میخورد رای دادن آزادانه به یک قانون اساسی است که باز در مجلس موسسانی که رای آزادنه، مردم انتخاب کرده تدوین شده باشد. بقیهاش دیگر چانه زدن سیاسی است در داخل ایران که مشغولاند. مبارزه است در خیابان که مشغولاند. پشتیبانی در خارج که مشغولاند. این کارها را همه باید بکنیم تا کی به یک نتیجه برسد. همان طور که فرمودند هیچ تضمینی به هیچ کس نمیشود داد همین وضع هست. و بهترین کاری را که میتوانیم باید انجام بدهیم . فقط یک تضمین هست: محال است حکومتی این اندازه مورد تنفر این جمعیت بزرگ دهها میلیونی باشد و در اقتصاد درمانده باشد و در اداره جامعه مانده باشد و هیچ کارش پیش نرود و بماند. غیر ممکن است. باید یک جائی انسان بتواند یک کارهائی بکند فقط زدن و بستن نمیشود. الآن هم دیگر دنیائی نیست که بشود ۳۰۰۰ نفر را درخیابان به مسلسل بست. این است که من خیلی خوشبینم به آینده و وجود کسانی مثل آقای سیاوشی در بیرون ایران که امثال ایشان خوشبختانه در ایران هم پیدا شدهاند. این تضمینی است برای اینکه ما در آینده دچار انحراف نشویم؛ دچار زیاده روی نشویم؛ دوباره جاده دیکتاتوری را به صورتی صاف نکنیم. خود ما هم نکنیم، حالا دگراندیشان بجای خود؛ خود طیف ما نکند که خیلی احتمال و ظرفیتش را دارد. مواظب این مسائل باشیم و با همکاری کسانی مثل آقای سیاوشی و آقای دکتر گنجبخش و دوستان دیگر این کار را خواهیم توانست بکنیم. بسیار از حضورشان دوباره تشکر میکنم و همه دوستان هم تشکر کردند و خیلی صحبتهایشان سودمند بود و موثر بود در دوستان ما.
۱۲ فوریه ۲۰۱۰