«

»

Print this نوشته

بخش ۵ / سخنرانی‌ها در دفتر پژوهش ح. م. ای / موضع ما در مورد پادشاهی

بخش ۵  

سخنرانی‌ها در دفتر پژوهش ح. م. ای

 

موضع ما در مورد پادشاهی

مسئله اصلی در مقاله آقای کشگر این است که پادشاهی در صورت لیبرال دموکرات آن با جانشینی وارث جور در نمی‌آید. این مشکل ایشان نیست مشکل هزاران نفر است و تقصیری هم ندارند. تمام این مسائل برای ما جدید است. همین بحث‌هایی که امشب راجع به حق و وراثت شد نشان می‌دهد ما باید مفهوم واقعی آنها را پیدا کنیم. آقای یوسف‌نژاد در اثر خواندن این مقاله به فکر افتاده‌اند و موضوع بسیار جالبی را امشب مطرح کردند. خوب شد که این مقاله نوشته شد که ما راجع به این مسائل شروع کردیم فکر کردن و جواب‌های‌ش را پیدا کردیم. مسئله این است: مخالفان پادشاهی بعد از ۲۵-۳۰ سال که مدام می‌گفتند پادشاهی یعنی دیکتاتوری (ما ثابت کردیم پادشاهی مهم نیست و جمهوری مهم نیست و ماهیت نظام مهم است. خیلی هم کار خوب و لازمی ‌بود) حالا به اینجا رسیده‌اند که پادشاهی موروثی با حقوق بشر سازگار نیست و به چه مناسبت یک نفر چنین حقی داشته باشد. ما جوابی دادیم که بعد از خواندن این مقاله بود و من خودم هم به این فکر نمی‌کردم. آقای موبدی هم اول این کار کردند و من قضیه را توسعه دادم که امتیاز با حق فرق دارد. پادشاهی یک امتیاز است که داده می‌شود و حق نیست یعنی جزء حقوق‌بشر نیست که نشود از کسی گرفت. امتیازی است داده می‌شود و همیشه هم می‌شود پس گرفت. هر چه را که بشود پس گرفت اشکالی ندارد. این پاسخ آقای یوسف‌نژاد است که چرا قاضی یا رئیس جمهور به آن صورت است. حق دارند تعیین نکنند، حق دارند پس بگیرند، حق دارند یکی دیگر را برگمارند. پس دیگر اشکالی ندارد. اگر مردم خودشان یا مستقیما” یا توسط نمایندگان‌شان چیزی را قبول کردند فردا هم می‌توانند بگویند نه. این استدلال مسئله را حل می‌کند. پادشاهی پاداشی است، به یک نفر داده می‌شود بابت کاری که برای آن کشور می‌کند. این امتیاز هم اگر قرار باشد موروثی نباشد هر روز سرش دعواست و آن وقت دیگر لازم نیست اصلا” پادشاهی باشد. برای اینکه دعوا سر رئیس کشور ـ نه رئیس حکومت ـ از بین برود این امتیاز را به یکی داده‌اند که پس از مرگ‌ش پسر یا دخترش جانشین او بشود ــ به نظر من دخترش، حالا که خوشبختانه دختر است و ملت اگر رای بدهد ناچار است دختر را قبول کند و این مشکل هم از گردن ایران برداشته شود. چرا؟ برای اینکه این خدمت را کرده و پاداش داده‌اند و فردا هم می‌توانند از آن دختر یا پسر بگیرند. پس اگر هرچه را مردم به کسی داده‌اند بتوانند پس بگیرند آن دیگر حق سلب نشدنی نیست که در اعلامیه حقوق بشر آمده است. من در مقاله آقای کشگر هر چه نگاه کردم تحقیری ندیدم. بلی یک جا گفته‌اند این حزب با بدنه‌اش نمی‌خواند؛ آن هم از قول من است. راست است ما هنوز افرادی داریم که می‌گویند فقط پادشاهی مهم است. خیلی خوب؛ این حزب نمی‌گوید فقط پادشاهی مهم است. این حزب منشورش ۲۰ ماده دارد سه چهار تا پیوست دارد یک ماده‌اش پادشاهی است و بس. نظر ما هم به پادشاهی همان است. همان یک ماده است. بقیه‌اش حفظ و پیشرفت کشور است و حق مردم است و این‌ها به پادشاهی ربطی ندارد. حال یک نفر می‌گوید آن‌ها مطرح نیست و مسئله برایم آن ۱۹ بند و قطعنامه‌های پیوست نیست. این با منشور ما نمی‌خواند.

یکی از دوستان گفتند هر کسی جایی و پستی را بگیرد نوعی تبعیض است. این طور نیست. تبعیض به معنای خودی و غیر خودی است. تبعیض یعنی یک کسی به دلیل آنچه که هست یا به دلیل عقیده‌اش یا مذهب یا جنسیت‌ش از یک حقوقی محروم است نه اینکه یک نفر که انتخاب شده تبعیض شده است. آن صحبتی هم که انسان نباید در خدمت اندیشه باشد نیست. همه ما در خدمت اندیشه‌ی حزبیم. آدمی ‌اگر در خدمت اندیشه نباشد که فعالیت نمی‌کند. اندیشه‌ای را قبول می‌کند و به آن خدمت می‌کند. این توتالیتریسم نیست. مخصوصا” اندیشه‌ای که دموکراسی‌لیبرال است یعنی همه حق برابر دارند که اصلا” مشکلی ندارد. همه باید در خدمت‌ش باشند. برابری اگر در حقوق باشد بله به موجب اعلامیه جهانی حقوق‌بشر همه آدم‌ها برابرند ولی برابری در طبیعت مسلما” نیست. منظور هم برابری در طبیعت نیست. برابری در برابر قانون هم نیست برای اینکه قانون ممکن است تبعیض آمیز باشد. بگویند همه افراد در برابر قانون برابرند اما خود قانون پر از تضاد و تبعیض مثل قانون جمهوری‌اسلامی ‌باشد. برابری در اینجا یعنی به موجب اعلامیه جهانی حقوق‌بشر.

کسانی که این حرف‌ها را به خانم خلف‌زاده می‌زنند و فشار می‌آورند قصدشان درست همین است که ما از هم جدا شویم. بقیه‌اش دیگر برای‌شان مطرح نیست. بهشان جواب دهید بله درست است ما با هم هستیم. بنده هیچ شرمی ‌ندارم که بگویم بله از خیلی‌ها بیشتر در این کار بوده‌ام و هزاران کتاب و مجله و مقاله خوانده‌ام و این را در خدمت حزب گذاشته‌ام. هیچ نگرانی هم از این بابت نه شما داشته باشید نه من. چه اشکالی دارد؟ بالاخره هر حزبی یک نفر دارد که حرف‌های‌‌ش را می‌زند. سوسیال دموکراسی را در دنیا ــ الان بسیاری از سوسیالیست‌ها، سوسیال دموکرات شده‌اند ــ یک نفر شروع کرد آقای ادوارد برونشتاین در دهه ۸۰ سده نوزدهم. چه اشکالی دارد؟ دنبال‌ش را گرفتند تا اینجا رسیدند. شما هم دنبال‌ش را بگیرید بعد از من و ببریدش جلو. هیچ اشکالی هم ندارد.

اینکه من عنوان مقاله را گذاشتم “پادشاهی همه چیز نیست ولی دموکراسی لیبرال هست” منظورم این بود که پادشاهی دموکراسی لیبرال هست. نه اینکه دموکراسی لیبرال همه چیز است که البته هست. لیبرال دموکراسی همه چیز است پادشاهی هم در آن می‌گنجد. ولی منظور من این بود که پادشاهی همه‌ی مسائل دنیا نیست برای ما ولی با دموکراسی لیبرال سازگار است و در مقاله نوشته‌ام چرا سازگار است. این است که سوء تفاهم نشود.

گرایش ضد روشنفکری هم پیدا نکنید. یعنی ما با فهم و شعور مخالفیم چون یک وقتی شریعتی یا آل احمد پیدا شده است. تمام شد این‌ها. امروز روشنفکران ایران بهتر شده‌اند. ما با فهم و شعور نباید مبارزه کنیم حتی اگر مخالف ما باشد. این فاشیسم محض است. فاشیست‌ها از همین جا شروع کردند. گفتند شعور و سواد به درد نمی‌خورد. گورینگ می‌گفت هر وقت می‌شنوم فرهنگ دستم به اسلحه‌ام می‌رود. نباید به طرف دیگر افتاد.

ارث تاریخی بسیار حرف درستی است برای یک عده. ولی یک عده دیگر می‌گویند نه این ارث ما نیست. نمی‌توانید بگوئید مجبورید همه‌تان بگوئید ارث تاریخی‌تان است. در نتیجه بهتر است برویم روی استدلال که این حق نیست تمایز است. امتیاز است. آن وقت دیگر به نظرم مسائل حل می‌شود. موضوعات را هم زیاد بزرگ نکنید. با یک مقاله نه جنگ روانی راه می‌افتد نه این حزب بهم می‌خورد. درست است وقت ما گرفته شد ولی فایده‌هایی هم داشت. آقای کشگر هم نگفته‌اند حزب سلطنت‌طلب است. بخشی از سخن من را آورده‌اند و مسئول‌ش من هستم.

۶ دسامبر ۲۰۰۹