«

»

Print this نوشته

رساله تحقیقات سرحدیه / چند شرط ناحق درویش پاشا…. / (به نقل از آیندگان ۱۷ اردیبهشت ۱۳۴۸) بخش هشتم

‌دلیل اول و قطعی‌الدلاله این که همین اراضی چنان که اندک اشعاری در این باب جغرافیا ملک خوزستان و یک جهت آن محدود به شط العرب و دولت عثمانیه در جمیع عهود که بعد از صفی مغفور و سلطان مراد رابع منعقد شده است و حدود را به عهدنامه این دو پادشاه راجع کرده است اگر چه صورت آن عهدنامه در میانه نیست ولیکن سوادنامه سلطان مرادخان را که برای تصدیق عهدنامه نوشته و شما آن را مستمسک سند در باب حدود دستور ساخته‌اید و حال آن که نوشته دولت هر قدر معتبر هم باشد در مقام مناظره برای اضرار دولت آخر سند نمی‌شود

آیندگان ۱۷ اردیبهشت ۱۳۴۸

رساله تحقیقات سرحدیه

بخش ۸ 

چند شرط ناحق درویش پاشا….

دلیل اول و قطعی‌الدلاله این که همین اراضی چنان که اندک اشعاری در این باب جغرافیا ملک خوزستان و یک جهت آن محدود به شط العرب و دولت عثمانیه در جمیع عهود که بعد از صفی مغفور و سلطان مراد رابع منعقد شده است و حدود را به عهدنامه این دو پادشاه راجع کرده است اگر چه صورت آن عهدنامه در میانه نیست ولیکن سوادنامه سلطان مرادخان را که برای تصدیق عهدنامه نوشته و شما آن را مستمسک سند در باب حدود دستور ساخته‌اید و حال آن که نوشته دولت هر قدر معتبر هم باشد در مقام مناظره برای اضرار دولت آخر سند نمی‌شود درهمان سواد که شما و سایر مأمورین الان همراه دارید ابتدای سرحد از اراضی بادرانی و جسان که از آنجا تا محمره پنجاه فرسخ راه می‌شود قرار داده و از آنجا به طرف شمال و مغرب تا آغری‌داغ مغاز برد و قلعجات آمده است.

چگونه شد مثل سلطان مرادخان غالب و قاهر در عین اقتدار خود و غایت ضعف شاه صفی از پنجاه فرسخ زمین چشم پوشید از محمره و از آن قدر اراضی اسم نبرد.

این دلیل واضح است که دولت عثمانیه از حد اراضی جشان تا دریای فارس در ساحل یسار دجله و شط العرب یک وجب زمین نداشته است.

دلیل ثانی ـ آن که از زمان شاه صفی و نادرشاه تا وقوع غارت محمره به دست علیرضا پاشا با وصف آمد و شد سفرا و مطالبه حقوق طرفین چرا اسم محمره و عشیرت جعب یک دفعه به زبان رجال آن دولت نیامد و هیچ وقت این ملک و عشیرت را طلب نکردند البته این عشیرت کمتر از سبکی دزیلان و حیدرانلو نبود. چندین بار گفتگوی آن‌ها به میان آمد حتی در عهدنامه سنه هزارودویست‌وسی‌وهفت فصلی در خصوص آنها نوشته شده از محمره و عشیره جعب لفظی مذکور نگشت. اگر دولت عثمانیه در آن ملک و عشیرت حقی داشت. البته به سکوت راضی نمی‌شد.

دلیل سیم ـ این که وقتی علیرضا پاشا دید که بندریت محمره روزبروز باعث خرابی بصره می‌شود با قشون زیاد بر محمره تاخت و آنجا را قتل و غارت نمود. نسوان و اطفال ایشان را مثل مملوک به بازار بیع و شری کشید. البته هیچ دولت به تبعه خود به هر درجه که عاصی باشد این نوع ستم روا نمی‌دارد وانگهی اگر محمره ملک عثمانیه بود آباد شدن آنجا و میل تجار به آن و گمرک‌خانه آن به دولت چه تفاوت می‌کرد. عوض کسر بصره در محمره مداخل می‌نمود و این همه ظلم و تعدی بی‌جهت را به تبعه خود روا نمی‌داشت. بدیهی است که آنجا را ملک ایران دانست و خواست خراب نموده بصره را آباد سازد.

دلیل چهارم ـ این که اگر دولت عثمانیه محمره را حقیقت ملک خود می‌دانست صارم افندی را با سیصدهزار تومان وجه خسارت به ایران مأمور نمی‌کرد.

دلیل پنجم ـ این که بسا همه آن ریزش و تطمیع و تهدید و وعده معافی دو ساله آن جناب سه هزار تومان رسانیدن دوستدار در حضور مأمورین سه دولت برهان واضح است به ارادت و غیرت عشیرت کعب نسبت به دولت علیه ایران که به رضا و رغبت محتمل بار گران شدند. ازهمه تطمیعات شما صرف نظر کردند و نخواستند که از حقوق چندین ساله دولت متبوعه خودشان چشم پوشی نمایند.