«

»

Print this نوشته

بخش ۵ / سخنرانی‌ها در دفتر پژوهش ح. م. ای / ارتباط پادشاهی و یک حزب لیبرال دمکرات

بخش ۵  

سخنرانی‌ها در دفتر پژوهش ح. م. ای


ارتباط پادشاهی و یک حزب لیبرال دمکرات

در ایران خیلی‌ها از دیکتاتوری کنونی ناراضی هستند و دنبال یک رضاشاه دیگر می‌گردند که با قدرت کار‌ها را از پیش ببرد. ولی ما تجربه یک انقلاب زشت را داریم که به علت ضعف جامعه مدنی و نبودن رواداری در فرایند سیاسی روی داد. پادشاهی نیروی مثبتی در جامعه بود ولی مردم به حساب نمی‌آمدند. لیبرال دمکراسی یعنی گذاشتن فرد انسانی و نه هیچ ماهیت دیگری در مرکز تفکر سیاسی و سازمان دادن جامعه برای حفظ حقوق افراد. پادشاهی و جمهوری به یک اندازه می‌توانند در این قالب جا بیفتند. برای ایران پادشاهی مناسب‌تر است.

مثال‌هائی که دوستان می‌آورند با شرایط امروزی ما که در مبارزه هستیم و در کشور خود نیستیم نمی‌خواند. امروز پادشاهی بیش از همه به مبارزه کمک می‌کند. مخالفان ما هم از حزب نمی‌ترسند. ترس‌شان از پادشاهی است. مسلم است ما طرفدار شکل اروپائی پادشاهی هستیم و این هم یکی از نقطه‌های قوت ماست. حالا باید ببینیم چگونه از این موضوع استفاده کنیم.

در بحث پادشاهی یک نگاه تاریخی هست که خیلی قدیمی ‌است و شامل بهترین و بزرگ‌ترین و بالاترین می‌شود، و یک نگاه امروزی و روشنگرانه هم هست که نظر ماست. ما تاریخ را گرامی ‌می‌داریم ولی تاریخ مال امروز نیست. باید زیربنائی باشد که متزلزل نشود. در قانون اساسی امریکا بود که حقوق بشر ذکر، و مبانی قانونی لیبرال دمکراسی گذاشته شد. در ایران تنها دیدگاه تاریخی دارند و به علت آشنا نبودن با دمکراسی تنها راه‌حلی که به نظرشان می‌رسد رضاشاه و نادرشاه است ولی این اشتباه است چون پس از آنها کشور از هم پاشید. باید دنبال راه‌حلی باشیم که با یک تغییر همه چیز از بین نرود. همه چیز را در یک نفر متمرکز کردن خطرش این است که اگر آن یک نفر در میان نباشد چه باید بکنیم؟

ما در منشور حزب تکلیف خود را با آینده روشن کرده‌ایم. گذشته هم نه قابل تکرار است نه می‌باید تکرارش را خواست. نباید دنبال اوضاعی برویم که باز پس از سی سال همین بلا سرمان بیاید. این گونه هم نیست که همه در ایران مثلا طرفدار پادشاهی یا جمهوری باشند.

هر قدر پایه‌های حزب اصولی‌تر باشد دوام آن بیشتر خواهد بود. مردم ایران دیگر همین جوری دنبال پادشاهی یا غیر آن نخواهند رفت. و زیر و بم افکار حزب یا فرد را جستجو می‌کنند. هنگام تشکیل حزب اصولی مورد نظر بوده و در اساسنامه و منشور هم آورده شده است. هدف ما یک رژیم مشروطه‌پادشاهی دمکراتیک است. اصول ما تغییر نکرده است ولی راه‌های بهتر رسیدن به هدف را باید در نظر داشت. ما دنبال تکامل بیشتر هستیم. چگونه توضیح دادن منشور مهم است.

ما از آغاز هوادار پادشاهی بوده‌ایم و می‌بینیم که بخش عمده‌ای از مردم طرفداران این طیف هستند و ما هم برای افزایش طرفداران پادشاهی فعالیت می‌کنیم ولی چه بهتر که نگاه خود را به پادشاهی و برنامه‌های‌مان را برای اداره کشور بیشتر و بهتر توضیح دهیم. جذب مخالفان البته لازم است ولی اولویت را باید به جوانان و مردم در خود ایران بدهیم. بدترین مخالفان ما بیشتر در طیف استبدادی چپ و راست یافت می‌شوند، از جمله کسانی که در حزب هم از بنیان‌گزاران بوده‌اند. ما در بحث خود به نیرو‌های دمکراسی و حقوق بشر توجه داریم. گروهی از فعال‌ترین هموندان حزب در گذشته از طرفداران پادشاهی نبوده‌اند.

انسان با پیشرفت علوم گام به گام با تقدس‌زدائی توانست خود و جهان را دگرگون کند. پادشاهی هم از آسمان به زمین آورده شد. دیگر سلطنت ودیعه‌ای الهی نیست. یک حزب لیبرال دمکرات پادشاهی را در مفهوم مدرن آن می‌فهمد که با فرمانروائی ارتباط پیدا نمی‌کند. ما به تقدس‌گرائی اعتقادی نداریم. همه چیز قابل بحث و نقد است. به عنوان مثال این روز‌ها بیستمین سال کشتار ۱۶ شهریور ۱۳۶۷یادآوری می‌شود. ولی با همه محکوم کردن این فاجعه و دل سوزی برای قربانیان و بازماندگان آنها نمی‌توان اعضای سازمان‌های انقلابی چریکی را در آن موقع آزادی‌خواه دانست. نگاه ما به پادشاهی و لیبرال دمکراسی به هم پیوند ارگانیک دارد. اصل دمکراسی لیبرال است و دعوای پادشاهی و جمهوری موردی ندارد.

منشور ما خوشبختانه هنوز دارای شمول و انعطافی است که نگذاشته است کهنه شود و کاملا با نیاز‌های زمان سازگاری دارد. در شانزده سال گذشته هیچ انتقاد جدی از آن نشده است و ما نیازی به تغییر آن نداریم ولی استدلال و روشنگری و طرز بیان را همیشه می‌توان بهتر کرد. این بحث‌ها هم ذهن ما را بازتر می‌کند هم در بیرون خوانندگان و طرفدارانی دارد و برای هواداران ما در ایران نیز بررسی بخش سخن روز سامانه حزب می‌تواند سودمند باشد. لیبرال دمکرات هنگامی‌که این منشور نوشته می‌شد در زبان سیاست ایران جائی نداشت ولی منشور یک سند لیبرال دمکرات است و این اصطلاح بی آنکه نیاز به تغییر نام حزب داشته باشیم صفت ما شناخته شده است و خواهد شد.

در موضوع پادشاهی در بحث دوستان دو نگرش را می‌شد تشخیص داد. نگرش سودجویانه و نگرش اصولی. نگرش سودجویانه می‌گوید باید پادشاهی را با توجه به اینکه وضع مردم در آن زمان بهتر بوده است محور قرار داد و تکیه را روی آن گذاشت تا بعد در ایران به دمکراسی و لیبرالیسم سیاسی برسیم. نگرش اصولی ضمن تایید این نظر که پادشاهی در مبارزه عامل سودمندی است سـه اصل را در نظر دارد: ۱ ـ سخنی بگوئیم که در همه موارد بتوانیم پایش بایستیم. ۲ ـ پادشاهی را مصرف و خراب نکنیم، چنانکه بسیاری از هواداران پادشاهی در این دهه‌ها کرده اند. ۳ ـ اندکی هم در اندیشه آینده ایران باشیم و به دست خود از هم اکنون اسباب استبداد و تقویت روحیه استبدادی را فراهم نکنیم. ترسی که از قول یکی از سازمان‌های چپگرا نقل شد بجاست. با این ضعف سیاسی و اخلاقی جامعه ما، و عقب‌ماندگی و غلبه هوچی‌گری و فرصت‌طلبی در سیاست ایران بیم آن می‌رود که باز دچار دیکتاتوری شویم.

 حتا با نگرش سودجویانه هم نمی‌باید اصول را فراموش کرد. ما باید صرفنظر از اینکه سخن به نام چه کسی است نظری را که درست می‌دانیم بگوئیم. کار ما رفع و رجوع و توجیه و از آن بدتر تایید هرچه گفته می‌شود نیست. برای سلطنت‌طلب معمولی سخن مهم نیست، چه کسی می‌گوید مهم است. ما درست برعکس هستیم. بعد هم در مورد سودمندی نگرش سودجویانه مبالغه نباید کرد. گذر زمان و جابجائی نسلی را باید در نظر داشت. در این سه دهه صد‌ها سازمان خواستند از این سرمایه استفاده کنند و اثری از آنها نماند. طرفداری پادشاهی به تنهائی نتوانسته است گروه‌های بزرگی را جلب کند یا گروه‌های کوچک را نگهدارد. قدرت ما در این بوده است که پادشاهی را در قالب یک برنامه فراگیر لیبرال دمکرات عرضه کرده‌ایم. تا دورنمای سرنگونی رژیم در افق پدیدار نشود و مردم امیدی به تغییر اوضاع نداشته باشند به هیچ عنوان از جمله پادشاهی نمی‌توان مردم را از بیرون جمع کرد. نگرش سود جویانه محدودیت‌های زیاد دارد ولی نگرش اصولی در همه حال مایه نیرومندی است.

آیا پادشاهی را می‌توان در قالب لیبرال دمکراسی فکر کرد؟

اشکال مهمی‌که جمهوری‌خواهان می‌گیرند این است که مقام موروثی دمکراتیک نیست. حالا صرفنظر از این که نه موروثی خودبخود غیردمکراتیک است نه غیرموروثی لزوما دمکراتیک می‌شود، امروز جمهوری‌های موروثی هم پیدا شده‌اند. پاسخ ما دو تاست. نخست نمونه‌های عملی که بسیاری از خود این جمهوریخواهان هر روز در اسکاندیناوی و بریتانیا و کشور‌های دیگر ی با آن سر و کار دارند. دوم سیر پادشاهی در اروپا که اصلا از استبداد مطلقه به لیبرالیسم و بعد دمکراسی لیبرال بوده است. در سده هژدهم در اروپای مرکزی و شمالی ما پادشاهی‌هائی را می‌بینیم که در آنها از انتخابات و مجلس تصمیم‌گیر خبری نیست ولی حقوق افراد جامعه به مقدار و درجه بالا حفظ می‌شود. از سده نوزدهم تا بیستم آن پادشاهی‌هائی که ماندند هم پارلمانی و دمکرات شدند، هم نظام سیاسی با اعلامیه حقوق بشر انقلاب فرانسه سازگار گردید. آنچه پادشاهی را لیبرال دمکرات می‌کند. این است که نهاد‌های حکومت کننده انتخابی و نه موروثی هستند نه برای همه عمر. نمایندگان و سناتور‌ها و نخست وزیران و وزیران وقتی دوره‌شان تمام شد می‌روند و به هر وسیله به مقام‌شان نمی‌چسبند. این چیزی است که ما در تاریخ خود تجربه نکرده‌ایم و اصل دمکراسی است. بقیه‌اش هم حقوق بشر است که باز به هیچ بهانه و عنوان نمی‌توان از افراد سلب کرد.