بهطرف آباده
پنجشنبه21 عقرب
از «ايزدخواست» حركت كرديم و از روي پلي كه در مقابل كاروانسراي شاهعباسي است وكتيبهاي هم بهاسم آن پادشاه آبادكننده دارد، و از گردنه صعبالعبوري كه خود اهالي آنرا «چكايزدخواست» ميگويند گذشتيم عبور از اين گردنه در موقع عزيمت بهطرف شيراز براي اتومبيل خيلي مشكل است و غالباً جماعتي از اهالي در آن حدود مواظباند كه اتومبيلها را بهزور بازو بالا برند و آنها را از سر گردنه رد كنند.
بعد از ظهر از آباده حركت كرديم و بعد از عبور از آبادي «سورمق» و كاروانسراي «خانخوره» گردنه صعبالعبور «كوليكش» را پشت سر گذاشتيم، و وارد دشت مسطح و همواري شديم و شب را در آبادي «دهبيد» گذرانديم.
جمعه 22 عقرب
صبح زود برخاسته از بالاي بلندي «دهبيد» سرازير شديم. جاده امروزي غير از جاده كارواني قديم است و اين جاده را پليس جنوب در ايام اقتدار خود براي حفظ روابط با اصفهان و راندن اتومبيل تسطيح و درست كرده است. هوا بينهايت سرد بود و بدون بالاپوش صحيح حركت خيلي اشكال داشت.
مقارن غروب بهآبادي «سيوند»، چهارفرسنگي شيراز رسيديم و شب را در آنجا مانديم.
شنبه23 عقرب
از سيوند حركت كرديم و بعد از عبور از پيچوخمهايي چند، بهچاپارخانه «يوزه»، سهفرسنگي «سيوند» و يازده فرسنگي شيراز رسيديم.
در نزديكي «پوزه» ميرزا ابراهيمخان قوامالملك رئيس يكي از ايلات فارس كه از شيراز بهاستقبال من آمده بود رسيد و از او احوالپرسي شد.
ناهار را در «زرقان» پنجفرسنگي شمال شيراز صرف كردم. در «زرقان» از طرف وثوقالسلطنه والي فارس استقبال شاياني از من شد و بعد از ظهر از آنجا بهطرف شيراز حركت كردم.
يكشنبه24 عقرب
فرداي ورود بهشيراز عامه علما و اعيان شيراز بهملاقات من آمدند و از يكانيكان احوالپرسي بهعمل آمده و با دو نفر از ايشان يكي آقا جعفر يكي هم آقاي شيخ مرتضي مقداري صحبت شد.
بهموجب تلگراف واصله در 19 عقرب، عشاير «حويزه» و «بنيطرف» قصر خزعل را آتش زدهاند و در اطراف دزفول ايل «قلاوند» با يك حمله، متمردين را شكست داده و مقداري احشام غنيمت گرفتهاند.
تلگراف ذيل نيز كه از فرمانده قواي خوزستان واصل شد مرا بهفتح قطعي بيش از پيش اميدوار ساخت:
مقام منيع بندگان حضرت اشرف فرمانده كل قوا دامت عظمته
«عده بختياري كه بهكمك هواداران خزعل آمده بودند، امروز يك حمله مختصري كردند و از طرف ستون، شكست خورده عقب رفتند.
موقعيت دشمن و قواي نظامي بهقرار ذيل است:
«چمكرته چشمه شيخ لنگري» موقعيت نظامي آسياب «سويره»، «دهملا» دشمن عدّة قليلي در هنديجان دارد براي پراكنده كردن دشمن دو روز قبل عدّهاي مركب از نظامي و چريك بهطرف هنديجان فرستاده شده بود، الساعه راپرت رسيد كه هنديجان را تصرف نمودهاند.»
از لنگير- سرتيپ فضلالله
عصر 21 عقرب نمره 206
بعد از ملاقاتهاي رسمي تصميم گرفتم بهزيارت شاهچراغ و ابنيه وكيلي بروم بهاين جهت با جمعي از همراهان بهتماشا و زيارت آن اماكن رفتيم.
عامه كه از كمي گندم و قحطي نان در زحمت بودند، ازدحام كرده بهدادخواهي و استغاثه پيش من آمدند. فوري امر دادم براي ترتيب امر نان شيراز كميسيوني بهرياست والي و عضويت قوامالملك و روساي ادارات تشكيل شده رفع اين غائله را بنمايند.
در همين روز يك دستگاه از ايروپلانهاي جنگي را كه در شيراز براي عزيمت بهخوزستان حاضر بود، امر بهپرواز دادم و خودم هم سوار شده براي تعليم عمليات جنگي و اينكه از چه راه و بهچه طريقي بايد عمليات نظامي را تعقيب كرد قدري گردش كردم و آشيانه طيارات را در حدود «باغتخت» معيّن نمودم.
چون از «باغتخت» تا شيراز راه اتومبيلرو صحيح ندارد پياده حركت كردم ولي چكمه سخت پايم را زده بود و بهزحمت اين راه را پيمودم و شخصاً بهنظاميان دستور دادم كه براي عبورومرور، روي نهرهاي عرض راه را پل بزنند و اين امر بهسرعت اجرا شد.
قضيه خوزستان كه تا اين تاريخ چندان مشكل نشده بود، در مرحلة جدي داخل شد. از يكطرف دارالشورا و نمايندگان ملت و عامه اهالي پايتخت و هيأت وزرا بهواسطه بياطلاعي و دوري از مركز عمليات، در وحشت افتاده بودند تلگراف ذيل در همين موضوع از تهران رسيد:
«حضور مبارك حضرت اشرف اعظم آقاي رئيس الوزرا دامت عظمته
حسب الوظيفه بايد بهعرض برسانم از مسافرت حضرت اشرف بهشيراز افكار مشوش شده مغرضين القاي شبهه ميكنند كه با دخالت خارجي، آشتي كنان بهضرر مملكت واقع خواهد شد. بعضي حدس ميزنند بهبهبهان براي جنگ تشريف خواهيد برد. در مجلس هم ممكن است مذاكره و سوآل شود. در هر حال تسكين و روشن ساختن افكار بهنظر لازم ميآيد. مستدعي است دستور كافي در اين باب مرحمت فرمايند.»
ذكاءالملك
22 عقرب
از طرف ديگر، عمال سياسي انگليس در صفحات جنوب بهجنبش افتاده و بهخيال اغفال من و تحصيل تأمين جهت شيخ خزعل، سخت دست و پا ميكردند.