زمانی که این پرسش در برابر داریوش همایون قرار داده شد و او با چنین روشنی بدان پاسخ داد، نگاه داریوش همایون و پرسشگر ــ هر دو ــ به تصاویر زنندهای بود که نمونههای آن را امروز هم مشاهده میکنیم و ناگزیر از تکرار همان هشدارها بیدار میشویم.
کاری نکنید «به نیندیشیدنیها بیندیشیم»
فرخنده مدرّس ــ مواضع صریح شما در برابر تحریکات و ناآرامیهای اخیر منطقهای و همچنین موضعگیری روشن در برابر خطر تجاوز نظامی به خاک کشور، نه تنها چون همیشه سیلی از دشنام و حمله را به سویتان روان ساخت، بلکه حتی برخی از دوستداران نظرات شما را نیز به شگفتی واداشت. شاید آنها در این مواضع انتظار عباراتی را داشتند که فرصت بهرهبرداری به حکومت اسلامی ندهد. مگر نه اینکه رژیم عامل اصلی و موجب این خطرات است؟ و در طول عمر رژیم تضاد میان امنیت مردم و مملکت از یکسو و بقای آن از سوی دیگر دائماً افزایش یافته است؟
چه باید کرد تا مخالفین هرگونه تجاوز نظامی به خاک ایران و طرفداران استوار تمامیت و یکپارچگی کشور هرگز مجبور به هم صف شدن با رژیم اسلامی نگردند؟
داریوش همایون ــ وضعی که پیش آمده است و عامل اصلی آن سیاستهای غیرانسانی و غیرملی جمهوری اسلامی است سخت مایه نگرانی من است. هر اقدام نسنجیده میتواند شالوده ملی ما را از هم بگسلاند. در بیست و هشت سال گذشته رژیم اسلامی چنان آسیبهائی بر کشور ما زده است که چه بسا تاب تغییرات شدید و ناگهانی و خشونتبار را نخواهد آورد. دشمنان ایران از هر سو در درون و بیرون دندان تیز کردهاند. سازمانهائی که همه سر در خارج ایران دارند حمله نیروهای بیگانه را فرصت طلائی خود میشمرند و انتظار میکشند. پارهای از آنان در کمتر از دو سال چنان گستاخ شدهاند که از خواست خودمختاری به دم زدن از استقلال بخشهائی از خاک ایران میرسند. اولویت نخستین من در همه زندگی نگهداری این آب و خاک بوده است. من از همان آغاز نوجوانی با خود پیمان بستم که در پایان عمر ایران را در همان مرزها که از نیاگانم به من رسید به آیندگانم واگذارم. هر ملاحظه دیگری برای من در درجه دوم اهمیت است و در این راه تا همه جا خواهم رفت و هیچ باکی از هیچ کس نخواهم داشت. جمهوری اسلامی پدیدهای گذراست و ما دیر یا زود از آن برخواهیم آمد. ولی کمترین لطمهای به یکپارچگی ایران در شرایط کنونی برگشتناپذیر خواهد بود.
این درست است که هر چه رژیم بیشتر بپاید بقای ایران بیشتر تهدید خواهد شد و دشمنی ما و جمهوری اسلامی چیزی نیست که نیاز به تاکید داشته باشد ولی خطر درازمدتتر را میتوان موقتا زیر سایه خطر فوریتر آورد. در تاریخ جهان نمونهها از کنار گذاشتن موقت دشمنی در برابر مخاطرات بزرگتر کم نیست. کمونیستهای چین چند سال پس از کشتار بخش بزرگتر افراد خود به دست کومین تانگ و راه پیمائی مشهور مائو، با حکومت چیانگ کایشک در برابر ژاپنیهای مهاجم همکاری کردند و چندی پس از شکست ژاپن رژیم کومین تانگ را برانداختند. چین برای آنها از همه چیز مهمتر بود. ایران برای ما از خودمان نیز مهمتر است. اگر ایرانیان نمیخواهند کار دفاع از استقلال و یکپارچگی کشور به اندیشیدن درباره نیندیشیدنی، یعنی فراموش کردن موقت مبارزه با رژیم برسد میباید در صفی یگانه برای رویاروئی با هر تلاش برای تجزیهطلبی و پاره پاره کردن ایران متحد شوند و جای تردید برای تجزیهطلبانی نگذارند که ملت ایران را با تقسیم آن به ملتهای ایران از میان میبرند تا نوبت به تکه تکه کردن سرزمین ایران به نام حق تعیین سرنوشت و حقوق سیاسی اقوام (ملتها به گفته مدعیان) برسد.
یک مشکل سر و صداهائی که پیرامون «ملت»های ایران و فدرالیسم قومی و حق تعیین سرنوشت بلند شده همین است که مبارزه با جمهوری اسلامی را دچار اختلال میکند و میان مبارزان شکاف میاندازد. هم اکنون همکاری جریان اصلی نیروهای سیاسی ملی و آزادیخواه با سازمانهائی که از ملتهای ایران و حق تعیین سرنوشت آنها سخن میگویند عملا ناممکن شده است. اصرار آن سازمانها بر اینکه فدرالیسم زبانی و قومی و شناخت حق جدائی همزبانان از سرزمین و میهن ملی همه ایرانیان با دمکراسی یکی است همه معنی دمکراسی را برای مردمی که هنوز تصور روشنی از آن ندارند غبارآلود میکند. پس از بیست و هشت سال تلاش برای جا انداختن حقوق بشر در فرهنگ سیاسی ایران ما تازه با حقوق افراد به عنوان وابستگان به یک قوم معین و نه به عنوان ایرانی روبروئیم. خودی و غیر خودی جمهوری اسلامی بس نیست میباید خودی و غیر خودی قومی و زبانی را نیز بر آن بیفزائیم. هر چه میگوئیم ایرانیان صرفا به عنوان افراد بشر میباید بطور برابر از همه حقوق برخوردار باشند و تفاوتهای جنسیتی و مذهبی و قومی از میان برخیزد و اقلیت به معنی تبعیض از فرهنگ سیاسی ایران حذف شود دیوارهای زبانی را تا حد اختراع ملتهای ایران و «ملت فارس» بالاتر میبرند. آنها رسیدن به هر تفاهمی را چنان دشوار کردهاند که حاضر نیستند پیشرفتهترین و آزاد منشانهترین طرحها را برای حل مشکل تمرکز و تبعیض حتا بررسی کنند. پاسخشان همان گونه که اشاره کردید اتهام و دشنام است.
ولی من بر خلاف انتظار با انتقادها و حملات ناچیزی روبرو شدهام. جز چند تنی اعضای یک سازمان قومی کمتر کسی به مواضع من تاخته و پشتیبانیها بسیار بوده است. این واکنشها بیشتر مرا متقاعد میکند که ملتسازان و تجزیهطلبان در انزوایند و توده ایرانیان مانند همیشه در تاریخ خود به ایران، به آن افسونی که در این نام نهفته است، پشت نخواهند کرد و اجازه نخواهند داد مرزهائی که با خون صد نسل ایرانیان تا همین اندازهاش نگهداری شده است دست بخورد. از پایان جنگ ایران و عراق و دویست و پنجاه هزار ایرانی که استخوانهایشان مرزهای کردستان تا خوزستان را پوشانده است هنوز دو دهه نمیگذرد. آیا میپندارند که آن مردان همه مردهاند و ما دست روی دست خواهیم گذاشت و اجازه خواهیم داد هر کس هر جا را خواست بردارد و به نام حق تعیین سرنوشت ببرد؟
http://bonyadhomayoun.com/?p=4828