داستان عالم بیعمل سعدی، داستان جناب ملکیان است که از یکسو خود را فیلسوف اخلاق میداند، و از سوی دیگر بیمحابا اتهام زنی میکند. تردیدی نیست آنچه که آقای ملکیان در باره اعتقادات شخصی دکتر طباطبایی گفته است؛ در صورت درستی انتساب، مصداق تجسس ممنوعه در حوزه خصوصی و در صورت دروغ بودن، مصداق افتراء به حساب میآید، و هر دو، با هیچ اصل اخلاقی ــ چه شرقی و چه غربی ــ نمیسازد.
اللااخلاقیات
مصطفی نصیری
اخیرا مصاحبهای از آقای ملکیان با شخصی ناشناس منتشر شده است که مصاحبه شونده در خلال آن، اتهاماتی را متوجه دکتر طباطبایی کردهاند که اطلاع از آن نسبتها، مثل دینداری یا نداری و…، جز از طریق تجسس غیرقانونی، غیرشرعی و غیراخلاقی در حوزه خصوصی افراد نمیتواند به دست آمده باشد.
سطح مباحث و شیوه طرح آنها در این مصاحبهِ بی مقدمه و موخره، به گونهای است که انگار مصاحبه شونده نمیداند که مصاحبه میشود، و علاوه بر آن، مجهول بودن هویت مصاحبهگر، و نامعلوم بودن زمان و مکان مصاحبه و…، ما را ناگزیر میکند که احتمال مجعول بودن چنین مصاحبهای را از نظر دور نداریم. اما از آنجا که انتشار چنین مباحثی تاکنون از سوی آقای ملکیان انکار و تکذیب نشده است، بنابراین حیفم آمد نکتهای را از دوستان دریغ کنم.
همگی ما با سر فصل “عالمان بیعمل” به عنوان یکی از مباحث اساسی در نظام سنت قدمایی خودمان آشنایی داریم که البته سعدی بهتر و کاملتر از هر کسی آن را در گلستان خود طرح کرده است.
داستان عالم بیعمل سعدی، داستان جناب ملکیان است که از یکسو خود را فیلسوف اخلاق میداند، و از سوی دیگر بیمحابا اتهام زنی میکند. تردیدی نیست آنچه که آقای ملکیان در باره اعتقادات شخصی دکتر طباطبایی گفته است؛ در صورت درستی انتساب، مصداق تجسس ممنوعه در حوزه خصوصی و در صورت دروغ بودن، مصداق افتراء به حساب میآید، و هر دو، با هیچ اصل اخلاقی ــ چه شرقی و چه غربی ــ نمیسازد.
از قضا بدون اینکه نیازی به تجسس ممنوعه در سوانح احوال خود ملکیان باشد، همین افاضات اخلاقی اخیر حضرتشان در باره غیراخلاقی بودن ازدواج و فرزندآوری و غیراخلاقی جلوه دادن دفاع از کشور، هیچ نسبتی با اسم و رسم مسلمانی ندارد.
اگر از نسبتهای ضداخلاقی او در باره اعتقادات خصوصی دکتر طباطبایی بگذریم که آیینه تمام نمایِ “بیعملی” او در حوزه اخلاق میباشد، اما او نسبت آلتوسری هم به دکتر طباطبایی داده است که این نسبت نیز پرده از بُعد “بیعلمی” خود ایشان برمیدارد. درواقع استاد معظم اخلاق در آنچه مربوط به رفتارهای مدنی است، “عاطل” و بیعمل بوده، و در آنچه که مربوط به علوم جدید میباشد، “باطل” و بیعلم تشریف دارند. در باره بیعلمی جناب ملکیان در حوزه علوم جدید همین بس که براحتی آب خوردن، روشنفکری دینی با مصداقیت خودشان را لیبرال معرفی کرده است، بدون آنکه حتی یک کلمه در حوزه حقوق و اقتصاد گفته باشند!!
ادعای اینکه دکتر طباطبایی “آلتوسری” است ــ با فرض اینکه آلتوسری بودن جرمی در حد اقدام علیه امنیت ملی است ــ و یا اینکه طباطبایی “هگلی” و یا اینکه “ی” نسبت با همه فلاسفه برقرار میکند، باید با ارجاع دقیق به آثار او مطرح شود، وگرنه میدان ادعا فراخ است و دیوار حاشا کوتاه!
هیچ تردیدی نداریم که جناب ملکیان حتی یک ارجاع نمیتواند در تایید چنین نسبتی به دکتر طباطبایی بدهد، زیرا نه آثار آلتوسر را خوانده است و نه آثار دکتر طباطبایی را. اصولا کسانی که خودشان، خودشان را فیلسوف میشناسانند حاضر نیستند چیزی بخوانند. مگر نشیندیم که یکی از همین قماش در جواب به پرسشی در باره منبع ادعاهای خود گفته بود؛ مگر افلاطون منبع ذکر کرده است که من ذکر کنم؟!!
آقای ملکیان هم از این گونه خودفیلسوف پندارها هستند. اگر باور ندارید به مجموعه آثار تالیفی ایشان مراجعه کنید که بدلیل شفاهی بودن فارغ از هر نوع روش پژوهشی و علمی است.
باری در خصوص آلتوسری بودن دکتر طباطبایی خوب است به اطلاع ایشان و امثال ایشان برسانیم که برغم انذار او، دکتر طباطبایی ارزش و احترام خاصی به آلتوسر به عنوان یک سوسیالیست باسواد قایل است و این موضوع را علنا در درسگفتارهایش گفته است. از نظر طباطبایی، آلتوسر به لحاظ “روشی” بسیار مهم است. او به عنوان یک سوسیالیست خود را از کیش شخصیت مارکس رها ساخت و نشان داد که مارکس از حیث نقشی که در بنیادگذاری علوم اجتماعی جدید دارد، در شمار یکی از مهمترین فیلسوفان دوران جدید است. خود آلتوسر نیز از مهم ترین معرفت شناسان فرانسوی بود که دنیای علم و اندیشه برخی از مفاهیم اساسی علوم اجتماعی جدید را مدیون اوست. توجه طباطبایی به اهمیت و جایگاه آلتوسر در فلسفه علم جدید نیازی به افشاگری استاد اخلاق نداشت و اصولا چنین امری، نسبتی موضوعی با علم الاخلاق ندارد. دکتر طباطبایی پیشتر در کتاب ابن خلدون و علوم اجتماعی جدید درباره آلتوسر و اهمیت دیدگاه او در علوم اجتماعی، بویژه بحث او در باره گسست معرفتی توضیح داده و گفته بود که آلتوسر مانند دیگر معرفت شناسان فرانسوی از باشلار و گانگیلم تا فوکو با طرح دیدگاههای جدید در مباحث معرفتی پرتوی نو بر روش شناسی علوم اجتماعی انداخته است.
جای شگفتی است که استاد ملکیان که بارها در موضوع روش شناسی علوم اجتماعی تدریس کرده، این نکتهها را نمیداند. واقعا چگونه میتوان عمق چنین فاجعههایی را اندازه گرفت که مدرس روش شناسی در علوم اجتماعی جدید از اهمیت آلتوسر در این حوزه غافل است. در توصیف استادی که روش شناسی علوم اجتماعی جدید تدریس میکند و جایگاه آلتوسر را در چنین موضوعی نمیداند، یا بدون کمترین التفاتی به تاریخ مفاهیم، تاریخ فلسفه غرب تدریس و تقریر میکند، چه چیزی بهتر از این میتوان گفت که؛ هنر نزد ایرانیان است و بس.
و اما یک پرسش از استاد اخلاق؛ درس دادن استادی درباره علمی که نمیداند، از نظر اخلاقی چه حکمی دارد؟
نقل از:
https://www.facebook.com/mostafa.nasiri.378?fref=pb&hc_location=friends_tab&pnref=friends.all