عنوان جریدههایی که در نایلونها محفوظ شده و بر ویترینها آویخته است، خیلی بیش از مطالب آنها میتواند دریافت نسل پیشینهتر را از نقش مطبوعات به نمایش گذارد. روزنامهنگار، در این وقت «آئینه عیب نما» است؛ مربی اخلاق است، ستایشگر «قانون» است. راهبر به «ساحل نجات» است، «آینده» را نوید میدهد، «ارشاد» میکند، «رعد» میپراکند و عصر جدیدی را پی مینهد…
گردشی در «یادگارنمای مطبوعات قدیم فارسی»
جانهای پرشور روزنامهنویسی
آیندگان ۱شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۴۸
سیری در تاریخ مطبوعات که «یادگارنمای مطبوعات قدیم فارسی» امکانش را فراهم آورده است، سیری در تاریخ جانهاست. «افلاطون» چه زیبا گفته است که «برخی به جان بیش از تن زایندهاند». اینک، جانهای کله شده، رژه طویل کاغذ پارهها، دفیله نامها و یادگارها ـ هجوم تاریخ در دورنمایی از «جریده»ها و «کاغذ اخبار»ها.
در تالار دانشکده هنرهای زیبا، این تقویم گشوده تاریخ است که در مجموعهای بیحساب از حروف سربی و سنگی به نمایش درآمده است. و «یادگارنما» تاریخ مضاعفی است؛ در عین آن که «تاریخ» را روز به روز نشان میدهد، تاریخ موجودیت خود را نیز برملا میسازد. «یادگارنما» که به کوشش کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران برپا گشته، برغم کمبودها و آشفتگیهایش، این تاریخ مضاعف را به نمایش میگذارد و نه تنها سیری در تاریخ مطبوعات را امکان میدهد، مقایسهای را نیز ممکن میسازد و با این قیاس، چه بسا دریغی نیز به همراه باشد ـ آیا مطبوعات امروز از آن جانهای پرشور و صادق خالی شده است، یا؟… به گفته یک دانشجوی تماشاگر این «یادگارنما»، دعا کنیم که ۲۰ سال بعد، در حق مطبوعات ما چنین نگویند، وگرنه باید به دوره آنها تأسف خورد!
نقش روزنامهنگار
عنوان جریدههایی که در نایلونها محفوظ شده و بر ویترینها آویخته است، خیلی بیش از مطالب آنها میتواند دریافت نسل پیشینهتر را از نقش مطبوعات به نمایش گذارد. روزنامهنگار، در این وقت «آئینه عیب نما» است؛ مربی اخلاق است، ستایشگر «قانون» است. راهبر به «ساحل نجات» است، «آینده» را نوید میدهد، «ارشاد» میکند، «رعد» میپراکند و عصر جدیدی را پی مینهد… و نخستین قدمهای تماشاگر این «یادگارنما»، شاید با نوعی مقاومت و ریشخند همراه باشد، اما در قدمهای بعدی شیفته صداقتها، شورمندیها، پاکدلیها و سادگیها میشود. اگر در ابتدای کار، شیوه نگارش، برای تماشاگر امروز خندهدار جلوه میکند، ناگهان در شور جانهای عاصی و سرباخته خود را میبازد. روزنامهنویسی هنوز در نخستین قدمهای خویش است. دست بقلمها اگر به فنون و ترفندهای نگارش روزنامهای آگاه نیستند، اما همه شور در میان نهادن حقیقتاند علت واضح است، «بهار» در دیباچه کتاب «احزاب سیاسی» مینویسد:
«تعلیم نثر در آن اوقات متداول نبود و در مدارس قدیم به تعلیم فارسی، خاصه نثر زیاد اهتمام نمیشد و اگر توجهی میشد نسبت به مراسلات و اخوانیات بود، نه نسبت به معقولات یا خطابیات، و اساساً در ایران این نوع نوشتها وجود نداشت». اما مقالات جراید مشروطه، نه تنها ولوله به جانها میافکند، درس روزنامهنویسی نیز میدهد.
روزنامهنویسی تا عصر مشروطه فن شناخته شدهای نبود. در پی یافتن رد پای نخستین مولود روزنامهنویسی، به تلاشهای میرزا صالح شیرازی برمیخوریم که نخستین روزنامه را با چاپ سنگی در زمان سلطنت «محمد شاه قاجار» انتشار داد و گویی «کاغذ اخبار» نام داشت ترجمهای کلام به کلام از «News paper». انتشار این روزنامه چندی طول نکشید و تا انتشار «وقایع اتفاقیه» که به همت «امیرکبیر» بوجود آمد، زمانی دراز در ایران نشریهای چاپ نشد. انتشار «وقایع اتفاقیه» که بعدها با نامهای مختلف چون «روزنامه دولتِ علیه ایران» ـ روزنامه دولتی ـ «روزنامه ایران» ـ و… تا ۴۷۴ شماره ادامه یافت، ۲۴ سال طول کشید. خرید این روزنامه برای حکام، اعیان و اشراف، تجار و معاریف اجباری بوده است و هدف «امیرکبیر» آن بود تا با وسعت بخشیدن به افق دید مردم، به نهضت بیداری ایران سرعت بیشتری بخشد. مؤلف «صدرالتواریخ» مینویسد: «میرزا تقیخان، قرار داد هر کس در ایران دارای دویست تومان مواجب دولتی است، باید اجیر یک روزنامه شده در سال دو تومان قیمت آن را بدهد».
«وقایع اتفاقیه» به مدیری «حاج میرزا اجبارخان ناظمالسهام» بود و او با معاون انگلیسی خود، «ادوارد برجیس»، به انتشار آن اقدام کرد. «برجیس» در عین کار در این روزنامه، هفتهنامه دیگری نیز برای درباریان و شاهزادگان منتشر میکرد. این نشریه شامل اخبار خارجی بود که ساعات معینی برای شاه قرائت میشد.
«صنیعالملک» بود که «روزنامه دولتِ علیه ایران» را مصور و به شکل زیبایی درآورد و در صفحه اول خود سیاهقلمهایی از چهرۀ بزرگان چاپ کرد.
و این زمانی بود که حتی اسم بردن از کلماتی چون قانون ـ آزادی ـ عدالت، هر روزنامهای را به توقیف میسپرد. «وطن» به دو زبان فارسی و فرانسه در ۱۲۹۳ توسط یک بلژیکی به نام «بارون دو نورمان» انتشار یافت، توقیف شد و مدیر آن برای همیشه از ایران اخراج شد، چرا که شعارشان «ترقی و عدالت و مساوات» بود!
جانهای آزاد، که در ایران قدرت سخن گفتن نداشتند، در کشورهای عثمانی، انگلیس، کلکته، مصر و… به انتشار نشریاتی دست زدند. نخستین نشریهای که در خارج از ایران انتشار یافت روزنامه «اختر» بود. این نخستین روزنامهای هم بود که با شیوهای نو، با حروف سربی در عثمانی انتشار یافت و بخاطر مقالات بیدار سازندهاش، بارها ورود آن به ایران ممنوع شد و خوانندگانش لعنت شدند و حتی در برخی از شهرها، خوانندگان آن را «اختری مذهب» میخواندند! از میان روزنامههایی که در خارج انتشار مییافت میتوان «حبلالمتین»، «قانون» که «ملکمخان» آن را در لندن علم کرده بود. «حکمت» که در قاهره انتشار مییافت نام برد.
در این میان «حبلالمتین» در انگیختن مردم گشایش افقهای دید عامه و راهبری مردم پریشان بسوی مشروطه نقشی اساسی داشت. و این زمانی بود که استبداد روزنامههای حقگو را توقیف کرده بود و نشریات دیگر از چاپ کلماتی چون «قانون» و عدالت و مشروطه ممنوع بودند.
روزنامه، مقیاس ترقی!
و تماشاگر قدم دیگری برمیدارد. چشمهای تازه گشوده با چه حرمتی به روزنامه مینگرد و با چه تعصبی از ارزشها و نقش بیدارسازی آن حرف میزند. «سروش»، در پاکت نایلون خود، بیآرام، کلماتش را میرقصاند: «مقیاس ترقی افکار عامه و قابلیت هر ملت را امروز در محافل سیاسی، به وسیله عده روزنامه که در بین آن ملت نشر میشود، بدست میآورند»… شماره اول «سروش» سال ۱۹۱۰٫
و روزنامه در محدوده تهران نمیماند، نه تنها افق ذهنها گشوده میشود، مرزها نیز وامیروند و روزنامه به شهرها رسوخ میکند. تبریز که حتی پیش از تهران صاحب چاپخانه بود، صاحب روزنامه میشود. اما پیش از همه شهرها شیراز است که با انتشار «روزنامه فارس» در ۱۲۷۹ درها را گشود. آنگاه نوبت اصفهان بود. رشت بود؛ مشهد بود؛ بوشهر بود.
در رشت «افصحالمتکلمین» را، که روزنامه «خبرالکلام» را انتشار میداد، حاکم گیلان بخاطر حقگوییش به چوب بست و از انتشار روزنامهاش ممانعت کرد. و ما در شماره ۹ «ساحل نجات» که در «یادگارنما» آویخته است، فریاد اعتراض به این «عدم مراعات قانون» را میخوانیم.
عصر پر کشاکشی است، «صوراسرافیل» در شماره دوم خود مینویسد: «… یک نفر متدین مسئلهدان، گرفتن شپش پیراهنش را هم به قضا و قدر حواله مینماید.»
و آنسویتر، «کتاب ایرانشهر» گشوده است، «حکومت مشروطه در ایران در ۱۴ جمادیالاخره ۱۳۲۴ ق اعلام شد. پس از وضع قانون اساسی یکی از نخستین قانونهایی که دوره اول مجلس شورای ملی ایران وضع کرد «قانون مطبوعات» بود که در روز شنبه ۵ محرم ۱۳۲۶ ق (۸ فوریه ۱۹۰۸ م) از مجلس گذشت. در این قانون مانند کشورهای آزاد اروپا آزادی به مطبوعات داده شد و عده کثیری روزنامه و مجله در بیشتر از شهرهای ایران پیدرپی انتشار یافت.
از اولین روزنامههایی که در دوره اول قانونگذاری تأسیس شد، روزنامه مجلس بود…»
استبداد، دو سال بعد، تاوان این «آزادی» را گرفت، در جریان به توپ بستن مجلس، دو تن از نامیترین روزنامهنگاران عصر، میرزا جهانگیرخان شیرازی، مدیر «صوراسرافیل» و ملکالمتکلمین، مدیر روزنامه «روحالقدس»، دستگیر و زندانی شدند. چند روز بعد جهانگیرخان بدار زده شد و شکم ملکالمتکلمین را دریدند. کلام حق خاموشی گرفت! «دهخدا» که بخش «چرند و پرند» «صوراسرافیل» را مینوشت، جان سالم بدر برد و موفق شد از مرز خارج شود.
آغاز تفسیرهای سیاسی!
جنگ جهانی اول درمیگیرد. ایران بیطرفی خود را اعلام میکند، اما روزگار خشموخروش است. «بهار» مینویسد: «تهران در نظر آنها (متفقین) یکپارچه بمب بود که برخلاف آنار ممکن است منفجر شود»! اما این انفجار، در مقالات سیاسی، در تفسیرهای آتشین نویسندگان تجلی میکرد. «رعد» و «عصر جدید» هوای متفقین را گرفته بودند و بقیه از متحدین طرفداری میکردند. تاریخ بحثهای سیاسی و پیشبینیهای مدار سیاست در مطبوعات فارسی، از اینجاست که باب میشود. دشمنیهای مطبوعات سیاسی، عاقبت آنها را به توقیف میسپرد ـ «مستوفیالممالک» تمام نشریات سیاسی را توقیف میکند!
انعکاس این حوادث شوم، روحیه روزنامهنویسی را که یلهبرها، تعلیم ندیده، فحاش و صادق بود، تضعیف میکند. و پس از یک خاموشی و یک فوران دیگر نیز روزنامه دست به عصا، محافظهکار، صرفاً خبری میشود و همه آن دریافتها از نقش خلاق روزنامه که در اوان مشروطه روزنامهنویسان داشتند، فراموش میشود. این روزنامهنویسی، به عنوان یک «فن» ترقی میکند، و جانهای آزاد تعلیم ندیده جای خود را به خبرچینهای نو میدهند.