«

»

Print this نوشته

دکتر داریوش همایون از نگاه من! بمناسبت هشتا سالگی وی! / حبیب تبریزیان

 

tabrizi 1حبیب تبریزیان

 

دکتر داریوش همایون از نگاه من! بمناسبت هشتا سالگی وی!


بیست هفتم سپتامبر، دکتر داریوش همایون هشتاد ساله (شد) می‌شود. به عنوان کسی که او را کم و یابیش می‌شناسد، نمی‌توانم ازسالروز هشتاد سالگی این پیکارگر خستگی‌ناپذیر سیاسی بی تبریک و اظهار نظر بگذرم. و این یادداشت کوتاه در باره وی و بمناسبت هشتاد سالگی اوست.

دکتر داریوش همایون را، به عنوان یک فرد و یا رجل سیاسی، از زوایای مختلف می‌توان مطرح کرد و به چند و چون شخصیت فردی، خصوصیات اخلاقی و شخصیت سیاسی وی پرداخت. در اینجا، طبعاً خصوصیات فردی وی مورد نظر نیست ولی لازم می‌دانم شناخت خودم را از وی ، تا آن حد از آشنائی و دوستی (اگر فقط تلقی شخصی نباشد) که بین ما، در مدتی کوتاه برقرار گردید و اجازه می‌دهد بیان کنم.

برای اولین بار حدود هشت یا نه سال قبل بود که من او را در خانه یکی از دوستان مشترکمان بنام (شادروان) نریمان صابر عضو شورای مرکزی حزب مشروطه ایران ملاقات کردم. نریمان خود یکی از شریفترین انسان‌هائی بود که در تمام زندگیم دیده بودم. انسانی که همه دیوار‌های مناسبات سیاسی را شکسته بود و در شهر مورد اقامت خود مورد مهر چپ و راست ـ سیاسی و غیر سیاسی بود. نمونه‌ائی از سادگی و صمیمیت. پاکی در گفتار، در کردار و در اخلاق فردی و باور سیاسی.

تصور من که طی چند دهه تصویری چرکین از نیروهای راست و دولتمردان عصر پهلوی، در ذهن خود، ترسیم کرده بودم با دیدن این دو مرد در هم ریخت. دنیای ایدئولوژیک به من تلقین کرده بود که، نه تنها حقانیت سیاسی و تاریخی بلکه حقانیت اخلاقی و رفتاری هم در انحصار ما انسانهای برگزیده تاریخ است. در اولین ملاقات، همایون را شخصی، نه تنها اندیشمند که از مایه دانش سیاسی، تاریخی ادبی و هنری و.. برخوردار بود، بلکه انسانی بی‌تکلف، صمیمی، خونگرم، کم‌ادعا، با روحیات خوب و از همه مهمتر اخلاق انسانی یافتم. انسانی که از دست‌انداز انقلاب و تبعید و زمین‌خوردگی‌های هولناک گذشته ولی نه تنها در برابر شکست‌ها و نامرادی‌ها…. به زانو نیفتاده و روحیه نباخته است بلکه انرژیک با روحیه‌ائی خستگی‌ناپذیر، برای آنچه بدان باور دارد می‌کوشد و مبارزه می‌کند و گوئی در این مبارزه خستگی نمی‌شناسد. برداشت من از او که تا امروز هم همچنان پا‌برجاست این است که بعید است کسی با همایون بنشنیند و صحبت کند و در پایان از دیدارش، حداقل، با او ناخرسند باشد، نمی‌گویم مجذوب شخصیت او نشده باشد.

بهر روی از کم‌بضاعتی من بود یا پر مایگی داریوش همایون، آشنائی با او، مرا وادار کرد به آنچه، دانسته‌های خود می‌دانستم و این دانسته‌ها را تمام و کمال می‌پنداشتم از نو بیندیشم. بیندیشم که لیبرالیسم و راست و حتی سرمایه‌داری آن نبود که من در مکتب چپ آموخته بودم! ملاقات با داریوش همایون به من آموخت که لیبرالیسم را نه از جزوه‌های رونویس شده از شبه اکادمی‌های روسی بلکه باید از کلاسیک‌های آن ـ ولتر ، جان استوارت میل، جرمی بنتام و… بیاموزم. از داریوش همایون آموختم که ناسیونالیسم، نگتیو یا عکس برگردان انتر‌ناسیونالیسم سوسیالیستی یا پرولتاریائی نیست. ناسیونالیسم بسی فراتر از آن تصویر مغشوش زشتی است که، طی چند دهه در ذهن من و امثال من، ناشیانه و یا غرض‌ورزانه تصویر گردیده است.

داریوش همایون مرا تشویق کرد که به نوشتن بپردازم، که این کار را آغاز کردم و از او کمک گرفتم و نوشتن همین سطور را هم مدیون او هستم. لذا او به لحاظ شخصی، برای من، نه تنها، یک انسان شایسته و سزاوار احترام بود بلکه معلمی بود که سخاوتمندانه دانش وسیع ژورنالیستیک و سیاسی خود را با دیگران تقسیم می‌کرد.
برای تعیین جایگاه داریوش همایون در تاریخ میهن ما، باید گفت، همانند همه کشور‌های دیگر، میهن ما شاهد ظهور شخصیت‌هائی بوده است که از آنها بعنوان شخصیت تاریخی نام برده می‌شود. این عنوان معمولاً برای آن چهره‌هائی بکار برده می‌شود که نقش ویژه‌ائی در تاریخ سرزمین خود داشته‌اند. برخی از این شخصیت‌ها در دوران خود این عنوان را یافته‌اند و برخی پس از خود. در بسیاری موارد هم، شتابزدگی در قضاوت تاریخی و یا تاریخ‌نگاری هدفمندانه سیاسی، یا از چهره‌های خوب تاریخ ما دیو ساخته است و یا از دیوان و اهریمنان تاریخ‌مان فرشته!

امروز به جرعت می‌توان گفت که همایون یکی از شخصیت‌های تاریخی میهن ماست که نام، آثار و تولیدات فکری او به عنوان یک سیاستمدار مدرن راست و حتی تنها نماد راست مدرن ایران برای همیشه در تاریخ میهن ما ثبت خواهد شد. حال اگر این راست مدرن نفرین کرده تاریخ هم باشد باز تفاوتی در این گزاره ایجاد نمی‌کند.

بورژوازی مدرنی که در دو دهه‌ی پایان حکومت شاه جان گرفت و بدست ائتلاف نیروهای اسلامی، ملیون جهان سومی و چپ، طی انقلاب اسلامی، تقریباً، از صحنه میهن ما محو شد آثار و میراث تاریخی خود را در میهن ما به جای گذارد. بنظر من جان‌یابی و فراروئی چنان بورژوازی مدرنی از نو، از درون سرمایه‌داری برخاسته از بازار و اقشار و لایه‌های رانت خوار آن، که کرکس‌وار نه به ارزش‌آفرینی نوع بورژوازی بلکه به سرمایه‌ربائی و تالانگری مشغولند، در چند دهه آینده قابل تصور نیست. ولی بهر صورت اندیشه‌های سیاسی راست مدرن ایران که همایون بهترین نماد آنست جای خود را در درون جامعه سیاسی و روشنفکری ایران گشوده و مهر و نشان خود را، بر سیر تفکر سیاسی در میهن‌مان بجا‌گذاشته است.

شوربختی راست مدرن در عرصه سیاسی کشور ما در این است که بدیل چپ آن، نه شکل گرفته است تا زبان آنرا بفهمد و نه دور‌نمائی برای شکل‌گیری یک چپ و نیروی میانه مدرن در افق سیاسی میهن‌مان به چشم میخورد. این تصورکه از درون چپ سنتی ما چپ مدرن بروید جز یک توهم سیاسی بیش نیست.

اینکه پیام داریوش همایون به کنگره سازمان اکثریت در کنگره این سازمان خوانده نمی‌شود، خود بازتابی ازاین ناهمخوانی پارادایمیکالِ سیاسی و تاریخی میهن ماست.

ممکن است برخی مرا به خاطر این نوشته به قصیده سرایی متهم کنند ولی:
اگر که مفتی شهر، مرا به کفر فتواداد!
خود این نشانه‌ای ز ایمان و اعتقاد منست.

آنها که مرا می‌شناسند می‌دانند مرابا قصیده سرائی میانه‌ائی نیست. وجدان سیاسی به من حکم می‌کند قضاوت خود را در باره شخصی که شناخته‌ام، هم با معاصران و هم با آیندگان در میان بگذارم.

دو سال است که با آقای داریوش همایون ارتباطی ندارم ولی به لحاظ احساسی، عاطفی، سیاسی، اخلاقی وی را دوست و استاد خود می‌دانم و در پایان این نوشتار، بمناسبت هشتادمین سال تولدش به او تبریک می‌گویم و اگر باشم امیدوارم بتوانم در جشن صد سالگی او شرکت کنم.

حبیب تبریزیان
پنجم اکتبر دو هزار هشت

*****

توضیح اینکه، این نوشتار قبل از بیست و هفتم سپتامبر نگاشته شده بود ولی به دو علت، درچ آن به تأخیر افتاد. دلیل اول خرابی کامپیوتر بود و دلیل دوم که مزید برعلت شد، مسافرتی برنامه ریزی نشده! روی این اصل زمان بندی گرامری با زمان واقعی قدری ناخوانائی دارد که ترجیح دادم آنرا تغیر ندهم.

tabrizi 2از آقای مهدی فرمانی  نروژ