«

»

Print this نوشته

نگاهی به سرگذشت «آیندگان» / نقل از: آیندگان / سال ۱۳ / شماره ۱

محیط فرهنگی ایران، تقریبا به طور کامل در سلطة چپ بود ـ از ۱۳۲۰ تا همین اواخر. آیندگان کوشش کرده بود دست کم یک سرمشق فکری غیرچپ ارائه بدهد. چپ احساس خطر می‌کرد که این موقعیت انحصاریش از بین خواهد رفت. بنابراین، به صورت از پیش تصمیم گرفته، با این روش آیندگان درافتاد.

‌*****

دلم می‌خواست روزنامه‌ای فارسی زبان منتشر کنم، با تعریف روزنامه. منتها برای محیط ایران و فارسی زبان‌ها. در نتیجه به فکر آیندگان افتادم.

ayandeh4

نگاهی به سرگذشت «آیندگان»

آیندگان / سال ۱۳ / شماره ۱ / پنجشنبه ۹ تا ۱۶ فروردین ۱۳۶۹

۲۵ آذر ۱۳۴۶، نخستین شماره «آیندگان» نخستین روزنامه سراسری صبح ایران روی پیشخوان روزنامه فروش‌ها قرار گرفت.

روزنامه‌ای کوچک و لاغر بود. اما از‌‌ همان ابتدا آشکار شد که به افق‌های دیگر می‌نگرد. با صفحات اندک، تیراژ محدود و شکل و محتوایی نا‌همخوان با پسند روزنامه‌خوان‌های متعارف آن روز و با روش روزنامه نویسی‌ای که در میان مطبوعات فارسی بی‌سابقه می‌نمود. «آیندگان» در برابر قول‌های مطبوعاتی ـ بویژه دو موسسة بزرگ، ناشر دو روزنامة بزرگ عصر ایران ـ قد راست کرده بود.

هرگز پرتیراژ‌ترین، پرخواننده‌ترین یا پولساز‌ترین روزنامه ایران نشد. اما با نفوذ‌ترین شاید. و بحث انگیز‌ترین، بی‌شک.

آیندگان، مخالف و موافق بسیار داشت. برایش پرونده‌سازی کردند. دستگاه‌های امنیتی مملکت به «آیندگان» با تردید و بدگمانی می‌نگریستند، و بازاریان و «چپ»‌های رنگارنگ در «صهیونیست»، «امپریالیست» و دست نشانده نامیدنش همصدا بودند. اما آنرا می‌خواندند. «آیندگان» در ظرف عمر نسبتاً کوتاه خود تنها روزنامه‌ای بود که از سویی ناشر و مدیرش به دستور مقامات امنیتی مدتی از ورود به موسسه خود ممنوع شد. سردبیرانش نیز، چهانگیر بهروز، غلامحسین صالحیار، حسین مهری، هوشنگ وزیری… بار‌ها برکنار یا ممنوع‌القلم شدند. چپ‌ها و «چریک»‌ها دوبار در اداره‌اش بمب گذاشتند. رژیم شاه سرکشی‌هایش را نمی‌پسندید، و چپی‌ها آن را «دست راستی افراطی» می‌خواندند. اما در ایام انقلاب و پس از آن،‌‌ همان چپی‌ها به حمایتش برخاستند. به خاطرش کتک خوردند، به زندان افتادند و شکنجه شدند.

سرانجام «آیندگان» نخستین و بزرگ‌ترین قربانی مطبوعاتی انقلاب شد. تنها روزنامه‌ای بود که خمینی گفت آنرا «نمی‌خواند». چاپخانه و اداره‌اش را مصادره کردند. بسیاری از نویسندگان و حتی کارمندانش را به زندان انداختند. حتی نام «آیندگان» را نیز تاب نیاوردند. در حالی که انتشار روزنامه‌های دیگر کشور به نام اصلی ادامه یافت، آیندگان نامش نیز برچیده شد.

اکنون که بار دیگر، «آیندگان» در خارج از کشور ظهور می‌کند و شاعرانه‌تر از خاکستر خود برمی‌آید، نگاهی به شناسنامه و پیشینه‌اش، آشنایان را خاطره‌انگیز است و ناآشنایانی را که شاید شمارشان بیشتر باشد، فرصتی که بدانند «آیندگان» از چه فراز و نشیب‌هایی گذشته است. سرگذشت آن را از زبان «آیندگانی‌ها» بشنویم.

داریوش همایون، بنیانگذار و ناشر آیندگان دیروز و امروز است. او در سال ۱۳۴۶ به فکر انتشار روزنامه‌ای افتاد که در سال بعد «آیندگان» نام گرفت، می‌گوید:

«مهم‌ترین علتی که مرا به فکر انداخت آیندگان را منتشر کنم، آن بود که روزنامه‌نویس بودم، اما روزنامه‌ای نبود که برایش بنویسم. قبلاً در روزنامة اطلاعات کار می‌کردم، اما بر سر سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات، با موسسة اطلاعات اختلاف پیدا کردم و بیرون آمدم. به کیهان هم راهی نداشتم، چون آن‌ها با همدیگر کار می‌کردند. دلم می‌خواست روزنامه‌ای فارسی زبان منتشر کنم، با تعریف روزنامه. منتها برای محیط ایران و فارسی زبان‌ها. در نتیجه به فکر آیندگان افتادم.»

«در آن وقت، من تازه از یک دورة یکساله درس خواندن در دانشگاه هاروارد به ایران برگشته بودم. در هاروارد که بودم، سمیناری در مورد مسائل ایران برگذار شد. من در آنجا رساله‌ای عرضه کردم که خبر و متنش به ایران رسید. به دلیل همین رساله، وقتی برگشتم، آقای علم که وزیر دربار بود و اقای هویدا که نخست وزیر بود، اظهار علاقه کردند مرا ببینند و با من صحبت کنند. هیچکدام از آن‌ها را نمی‌شناختم. بهرحال، با آن‌ها آشنا شدم و گفتگو کردم. به آن‌ها گفتم روزنامه‌ای لازم است با یک روحیه متفاوت، با یک دید تازه، روزنامه‌ای که مسائل مملکت را مطرح کند و بشکافد. در زمینة سیاسی، چیزی شبیه به «مخالف وفادار» که در همه کشورهای دمکراتیک هست. و ما همیشه امیدوار بودیم که ایران به سوی دمکراسی برود و یک روزنامه بتواند در این مسیر خیلی کمک کند.»

اما کار اسان نبود: «شرایط بسیار سختی برای دادن امتیاز روزنامه گذاشتند. اعتمادی به راه و روش سیاسی من نداشتند. دادن امتیاز را موکول به این کردند که اکثریت سرمایة شرکت ناشر روزنامه از آن دولت باشد که دو نفر را نماینده سهام خود کرد.»

داریوش همایون می‌خواست آیندگان را صبح منتشر کند: «برای اینکه صبح وقتی است که انسان روزنامه لازم دارد. و دقیقاً برای‌‌ همان وقت در ایران روزنامه نبود. آنچه روزنامه صبح بود، از‌‌ همان فرمول‌های ایرانی قضیه بود که بهرحال من آن‌ها را نمی‌پسندیدم.»

‌‌

‌ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مهم‌ترین علتی که مرا به فکر انداخت آیندگان را منتشر کنم، آن بود که روزنامه‌نویس بودم، اما روزنامه‌ای نبود که برایش بنویسم. قبلاً در روزنامة اطلاعات کار می‌کردم، اما بر سر سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات، با موسسة اطلاعات اختلاف پیدا کردم و بیرون آمدم. به کیهان هم راهی نداشتم، چون آن‌ها با همدیگر کار می‌کردند.

‌‌ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اما همین تفاوت ساعت انتشار آیندگان با روزنامه‌های بزرگ سراسری هم دردسر شد. همایون می‌گوید: «ساواک ـ یا بیشتر رئیس آن تیمسار نصیری ـ نمی‌خواست آیندگان صبح‌ها منتشر شود. با موسسة اطلاعات دشمنی طولانی آشتی‌ناپذیری داشت (مثل همه دشمنی‌هایش) ـ او مردی آشتی‌ناپذیر بود. گمان می‌کنم این دشمنی از زمان ریاست شهربانی او آغاز شده بود و گمان نمی‌کنم او هیچوقت آنرا فراوموش کرده باشد. بهرحال نصیری اصرار می‌کرد که آیندگان باید عصر‌ها در بیاید که با اطلاعات مبارزه کند. من مقاومت می‌کردم، چون نمی‌خواستم روزنامه عصر منتشر کنم. یادم است یک بار هویدا و نصیری و من جلسه‌ای در دفتر هویدا داشتیم. نصیری خیلی سعی کرد مرا متقاعد کند که آیندگان را عصر‌ها در بیاوریم. اما من هویدا را متقاعد کردم که باید صبح منتشر بشود. این مقاومت من در برابر خواست نصیری، در روابط آینده سازمان امنیت و من بی‌تأثیر نماند.»

با وجود این روزنامه آیندگان از‌‌ همان ابتدا ناچار به مصالحه شد. گرچه این مصالحه بسیار کمتر از روزنامه‌های دیگر بود. مصالحه، آیا میان روزنامه و دولت بود؟ همایون می‌گوید: «نه. مصالحه بیشتر بین اصول و ضرورت‌ها بود. ما نتوانستیم به کلی از مصالحه بر کنار بمانیم. همه کارهای اجتماعی و کار سیاست مصالحه است. البته ما کمتر از دیگران مصالحه کردیم، اما بیشتر از آنچه من آرزویش را داشتم. در این زمینه زیاد موفق نشدیم. اما آنچه موفق شدیم، انتشار یک روزنامه متنفذ بود. آیندگان روزنامه‌ای شد که در دستگاه حکومتی خیلی تأثیر داشت، بیش از هر روزنامه دیگری، بیش از مجموع روزنامه‌های دیگر. زیرا بسیاری از مسائلی که ما مطرح می‌کردیم و بحث‌هایی که آغاز می‌کردیم، تبدیل به سیاست می‌شد و اغلب در جریان سیاست‌گذاری تأثیر می‌نهاد.»

اما مشکلات نیز بلافاصله رخ نمودند. همایون می‌افزاید: «آن نقشه‌هایی که برای آزاد بودن و بحث موشکافانه در مسائل مملکت داشتیم، به موانع سانسور رایج آن روز‌ها برخورد. به طوری که دیگران ما را متهم می‌کردند جواز مخصوصی داریم، چراغ سبز برایمان روشن شده. حال آنکه مطلقاً چنین نبود. ما هم مثل بقیه سعی می‌کردیم حد ممکن را بشناسیم. گاهی هم اشتباه می‌کردیم. یا من یا سردبیر روزنامه ممنوع‌القلم می‌شدیم. خود من پنج هفته از رفتن به روزنامه منع شدم. چون شاه از یک مقاله‌ام خوشش نیامده بود. همه سردبیران روزنامه هم دچار این سرنوشت شدند، و نویسندگان روزنامه بسیاریشان. البته در همه روزنامه‌ها این اتفاق می‌افتاد و در هیچکدام هم جنبه همیشگی نداشت. بعد از مدتی هویدا ـ که مرد ملایمی بود ـ می‌رفت، و پادرمیانی می‌کرد و شاه می‌بخشید. اصولا روزنامه‌ها با شاه طرف بودند. وزارت اطلاعات و ساواک و نخست‌وزیر و وزیراطلاعات مجری بودند. بیشتر عصبانیت‌ها از شخص شاه ناشی می‌شد. او خواننده فوق‌العاده علاقمند روزنامه‌ها بود، و به نظر من بیش از حد علاقمند که به سود روزنامه‌ها باشد!»

به این ترتیب دوران کودکی آیندگان آسان نگذشت. گرفتاری‌ها زیاد‌تر شدند. «سیروس آموزگار» به قول خودش در آن روز‌ها رفیق گرمابه و گلستان داریوش همایون بود: «شب و روزمان با هم می‌گذشت» او به محض تاسیس آیندگان، به روزنامه پیوست. سیروس آموزگار به یاد می‌آورد، «از کسانی که همایون می‌خواست در آیندگان باشند، من هم بودم. بنابراین رفتم به هیات تحریریه. البته من هیچ تجربه روزنامه‌نویسی نداشتم، و فقط در مجله‌ها کار کرده بودم. مدتی کار کردم و بعد برای دیدن یک دوره دو سه ماهه کارآموزی به فرانسه آمدم و در نشریه «فیگارو ـ لیترر» مشغول شدم. قرار بود که برگردم و با استفاده از آنچه آموخته بودم، آیندگان ادبی و آیندگان جوانان را منتشر کنیم. اما وقتی برگشتم، دیدم در سه ماهی که نبودم، روزنامه خیلی تغییر کرده است. از جمله آنکه هرچه داشتند خرج کرده بودند و پول تقریبا تمام شده بود! همایون هم بسیار ناراحت بود.»

داریوش همایون به سیروس آموزگار پیشنهاد کرد که مدیریت آیندگان را برعهده بگیرد. تقریباً یک سال از انتشار آیندگان می‌گذشت. آموزگار پیشنهاد همایون را به یک شرط پذیرفت: «گفتم به یک شرط قبول می‌کنم که تو بروی به سفر، و من در غیابت هرکار صلاح می‌دانم بکنم. او هم به من کارت سفید داد و رفت. خوب، کارهای آیندگان مقدار زیادی آشفته بود. البته هر موسسه‌ای که تازه بوجود می‌آید گرفتار این مسائل می‌شود. » آموزگار، آغاز به روبراه کردن کار‌ها کرد. همایون که بازگشت همه چیز مرتب بود. آیندگان از لحاظ مالی جان گرفت، و به همراهش بلند پروازی‌ها نیز… آموزگار می‌گوید: «وقتی من آیندگان را تحویل گرفتم، حدود ۷ هزار تومان پول داشت و نزدیک به ۲۸۰ هزار تومان قرض. اما از تیرماه به بعد، دخل خرج متوازن شد. البته مقدار زیادی کمک گرفتیم. رفقای بازرگان خود من پول زیادی دادند، که البته بعد‌ها همه را پس دادیم. در تیرماه سال بعد، وضع به قدری خوب شد که جاه‌طلبی پیدا کردن یک چاپخانه متعلق به خودمان در ما پیدا شد.»

روزنامه کیهان، چاپخانه کهنه خود را می‌فروخت. برای چاپ آیندگان کافی بود، و قیمتش هم مناسب. قرار شد چند نفر پول رویهم بگذارند و در خرید چاپخانه شریک شوند. اما این بار هم دست آخر کسی در میدان نماند. حتی مذاکراتی با دولت شدکه پول خرید چاپخانه را به ایندگان وام بدهند و بعد، از محل چاپ آگهی‌های دولتی بازپس بگیرند. اما در ‌‌نهایت از این هم نتیجه حاصل نشد. بالاخره، باز سیروس آموزگار دست به کار شد:

«آن فرصت طلایی داشت از دست می‌رفت. در نتیجه من خانه‌ام را نزد بانک عمران گرو گذاشتم، وام گرفتیم و چاپخانه را خریدیم. دکتر مصباح‌زاده مدیر کیهان ‌‌نهایت کمک را به ما کرد و چاپخانه را به قیمت خیلی مناسبی به ما فروخت.»

«آیندگان» در فضای روزنامه‌نویسی ایران، نوآوری‌های بسیار کرد. صفحات داخلی آیندگان، بخش مستقلی بود و ویراستار خود را داشت. در این بخش گزارش‌ها، مطالب فرهنگی و هنری، و مقالات و تفسیرهای خارجی چاپ می‌شد. این بخش مستقل داخلی، که ابتکار تازه در ایران بود، طرفداران و خوانندگان بسیار یافت. صفحه فرهنگی آیندگان تأثیری بی‌سابقه در ادب و هنر زمان خود گذاشت. نقد ادبی و هنری، گرچه در ایران بی‌سابقه نبود، ولی هرگز به صورت مستمر در یک روزنامه جایی پیدا نکرده بود.

نقد کتاب برای اولین بار به صورت یک بخش جدی در ایندگان مطرح شد. پیش از آن، بیشتر در باره کتاب‌ها «تفریظ» می‌نوشتند، و به قول ظریفی، بیشتر «تفریض» (نان قرض دادن). آیندگان برای نخستین‌بار در تاریخ مطبوعات ایران یک ضمیمه ادبی هفتگی نیز به نام «آیندگان ادبی» منتشر کرد که هوشنگ وزیری آن را اداره می‌کرد و سر و صدای بسیار به پا کرد و به زودی جای مهمی در فضای روشنفکری ایران یافت. از چپ‌های افراطی تا دست راستی‌های سرسخت در آن می‌نوشتند، و همه دستگاه‌های دولتی ـ از ساواک گرفته تا وزارت اطلاعات ـ حساسیت فراوان در برابرش نشان می‌دادند. از مهم‌ترین و با نفوذ‌ترین مطالب صفحات داخلی آیندگان سرمقاله‌هایش بود. آن‌ها را بیشتر داریوش همایون می‌نوشت. سرمقاله‌ها از صورت رفع تکلیف صرف بیرون آمد. سرمقاله‌های آیندگان اثر می‌گذاشت، راهنمایی می‌کرد، و اغلب جامعه را به اندیشه و نشان دادن واکنش وامی‌داشت.

صفحات خبری آیندگان نیز در خور توجه بود. نخست به دلیل آنکه صبح‌ها منتشر می‌شد، ۲۴ ساعت فاصلة خبری میان زمان انتشار در روزنامه پیاپی خبری عصر را پر می‌کرد.

روش نگارش «خبر ـ تفسیر» را که در مطبوعات غرب بسیار شایع است، آیندگان در ایران مرسوم کرد، و برای تهیه گزارش‌های اختصاصی از رویدادهای داخلی و خارجی هم ـ با آنکه از لحاظ مالی بار سنگینی بر دوشش می‌گذاشت ـ اهمیت بسیار قائل شد. صفا حائری از گزارشگران پر کار آیندگان بود. رپرتاژهای او از کارخانه ذوب آهن اصفهان گرفته تا مذاکرات صلح ویتنام در پاریس را در برمی گرفت. حائری به یاد می‌آورد: «در مذاکرات صلح ویتنام در پاریس آنقدر خبرنگار و عکاس و فیلمبردار آمده بودند که واقعا نزدیک شدن و تهیه عکس و خبر از مذاکره کنندگان اصلی ـ کیسینجر و له دوک تو ـ دشوار بود. در آخرین جلسه، وقتی دیدم غیرممکن است بتوانم صف خبرنگاران را بشکافم، تنها چاره را در آن دیدم که روی کله‌های آن‌ها بخوابم و میکروفنم را به طرف سخنرانان دراز کنم. خبرگزاری‌های بین المللی، عکسی از من در آن حال مضحک مخابره کردند که بعداً وقتی دیدم خنده‌ام گرفت. درست مثل کسی که روی تخت راحتی خوابیده باشد، روی سرهای بهم فشرده خبرنگار‌ها و عکاسان دراز کشیده بودم!»

به این ویژگی‌های حرفه‌ای و فنی روزنامه‌نویسی یک عامل دیگر نیز افزوده می‌شد: زبان و نثر آیندگان.

آیندگان نثر روزنامه‌نویسی ایران را دگرگون کرد، پس از انتشار آیندگان، روزنامه‌نویسی در ایران دیگر آن نبود که قبلا وجود داشت. این زبان جدید نوشتاری چگونه بوجود آمد و چرا؟

داریوش همایون می‌گوید: «به کار بردن این شیوه نگارش تصمیمی بود که در طول سال‌ها نویسندگان روزنامه گرفته بودند. اصلاً بسیاری از همکاران ما به همین دلیل جذب آیندگان می‌شدند. یعنی کسانی می‌آمدند سراغ آیندگان که این سلیقه را داشتند. در هرحال ما فکر می‌کردیم که زبان فارسی را باید پیش برد. در این مورد هم نظرمان این نبود که روزنامه محکوم به تبعیت است. می‌گفتیم روزنامه باید پیش بیفتد، پیشنهاد بدهد، راه نشان دهد. ممکن است اشتباه هم بکند، ولی کارش این است.

ویژگی اصلی شیوه نگارش آیندگان، بی‌پروایی در ساختن واژه‌های تازه، بکار بردن واژه‌هایی بود که ساخته یا پیشنهاد شده بود.

این نوآوری منحصر به نثر و زبان نبود. آیندگان از لحاظ برخورد با مسائل سیاسی و اجتماعی نیز استقلال و شخصیت ویژه‌ای از خود نشان داد. مثلاً در برابر روشنفکران ایرانی که در بست اسیر اندیشه‌های چپ‌گرایانه بودند، یک موضع مستقل و ملی گرفت ـ و این سنتی شد در آیندگان.

هوشنگ وزیری می‌گوید آیندگان این دلیری را کرده بود که در فضای روشنفکرانه‌ای که اصلاً چپ بودن در آن مساوی بود با پیشرفته بودن، درست فکر کردن و جهت تحولات را درست دیدن، آیندگان برای نخستین‌بار ـ دست‌کم به صورت سازمان یافته ـ آگاهانه یک رویارویی ایدئولوژیک با چپ را آغاز کرد.

«محیط فرهنگی ایران، تقریبا به طور کامل در سلطة چپ بود ـ از ۱۳۲۰ تا همین اواخر. آیندگان کوشش کرده بود دست کم یک سرمشق فکری غیرچپ ارائه بدهد. چپ احساس خطر می‌کرد که این موقعیت انحصاریش از بین خواهد رفت. بنابراین، به صورت از پیش تصمیم گرفته، با این روش آیندگان درافتاد. البته روزنامه ما موضع ضد چپ نگرفته بود، بلکه کوشیده بود راه‌های فکری غیرچپ هم که در تمام دنیا وجود داشت و در ایران متاسفانه به عناوین مختلف سرکوب می‌شد ـ و حتی خود دستگاه حکومتی هم در مقابلش احساس فقر و کمبود و عقده می‌کرد، نشان دهد. آیندگان این عقده را نداشت. ما قصد منکوب کردن چپ را نداشتیم. چپ هم یک مقدار حرف حساب داشت. بعضی از ما‌ها اصلاً از جبهه چپ آمده بودیم، و با سنت‌های خوب و بد آن‌ها اشنا بودیم. اما مساله‌‌ همان بود که گفتم، یعنی چپ ایرانی بیم داشت که موقعیت انحصاریش را از دست بدهد. به همین علت در برابر آیندگان صف‌بندی کرده بود، شایعات می‌پراکند و دشنام‌ها می‌داد. و حتی در دفتر آیندگان که به هرحال نزدیک‌تر بود به گروه‌های مستقل و دمکرات جامعه بمب می‌گذاشت.»

همین شایعات و دشمنی‌ها بود که از همانی ابتدای انتشار، آیندگان را روزنامه‌ای وابسته به «صهیونیسم» معرفی کرد. در حالی که هیچکس نمی‌توانست دلیلی برای اثبات این ادعا ارائه کند. آیندگان تنها این شهامت را به خرج داده بود که «فلسطینی» نباشد. داریوش همایون سرچشمه این تهمت را فاش می‌کند:

«جنگ اعراب و اسرائیل در ژوئن ۱۹۶۷ روی داد. در آن زمان هنوز آیندگان منتشر نشده بود. ولی در ژوئن ۱۹۶۷ تلویزیون ملی ایران با من چند مصاحبه به عمل آورد. در یکی از آن مصاحبه‌ها که تقریبا ده روز پیش از آغاز جنگ اسرائیل و اعراب بود، من پیش‌بینی کردم که احتمال وقوع این جنگ خیلی زیاد است و اعراب در آن شکست خواهند خورد. اتفاقاً این پیش‌بینی درست از آب درآمد. پیش‌بینی‌های من تنها براساس نگاه کردن به اوضاع بود. وقتی مصر تنگة «تیران» را ببندد، اسرائیل واکنشی نشان خواهد داد. و با توجه به آشنایی که با وضع کشورهای عربی داشتم (چون وضع ایران را خیلی خوب می‌شناختم و وضع کشورهای عربی هم خیلی متفاوت نبود) می‌دانستم در چنان جنگی آن روحیه، آن جهان‌بینی، آن سازمان و آن برداشت‌ها مسلما در مقابل یک برداشت غربی، حرفه‌ای و کارآمد شکست خواهد خورد. بهرحال، پس از آنکه نتیجه جنگ معلوم شد، دوستان چپ و غیرچپ، شایعه‌های خیلی عجیب راه انداختند و معلوم شد که من این جنگ را راه انداخته و رهبری کرده‌ام! این داستان از آنجا شروع شد. بعد، وقتی روزنامه را منتشر کردم تمام این‌ها منتقل شد و به میراث رسید. به آیندگان. از این گذشته ما اصولا موضع غیرفلسطینی (و نه ضد فلسطینی) داشتیم و خودمان را به هیچ وجه متعهد به حمایت از مواضع فلسطینی‌ها نمی‌دیدیم، چنان که حالا هم نمی‌بینیم. به ما مربوط نیست که فلسطینی‌ها چکار می‌کنند. ما خودمان به اندازة کافی گرفتاری داریم…»

بهرحال این کمک کرد به اینکه ما بیشتر مورد حمله گروه‌های چپ قرار بگیریم. موارد دیگر هم بود: تیم فوتبال اسرائیل به ایران آمده بود. مسابقه‌ای دادند و باختند. اما چنان فضای پرتنشی در تهران بوجود آمده بود که ممکن بود بریزند خانة یهودی‌ها را آتش بزنند یا آن‌ها را بکشند. تحریکات در این حد بود. یهودی‌های ایران با شکست تیم اسرائیل نجات پیدا کردند، والا عاقبتشان تلخ می‌بود. ما در آیندگان مقاله‌ای نوشتیم که این حرکات یعنی چه؟ یا تیم فوتبال اسرائیل را دعوت نکنید. یا اگر کردید دیگر این بساط چیست؟ یک تیم ورزشی است دیگر، با آن مسابقه بدهید. این دعوا‌ها و تحریکات معنا ندارد. آن مقاله هم اثر خیلی بدی در بازار و آن جور جا‌ها کرد. ولی آیندگان هیچ‌وقت از واکنشی که در برابر نوشته‌هایش نشان می‌دادند واهمه نداشت. و به نظر من این برای یک روزنامه روش درستی است. اگر قرار شود روزنامه دائماً آئینه انعکاس‌ها باشد درست نیست. مثل خود انسان. انسان نمی‌تواند دائماً نظر آزمایی کند و ببیند نظر مردم چیست، بعد نظرش و رفتارش را با آن تنظیم کند. روزنامه باید یک جاهایی، بر سر یک مواضعی بایستد. ما اینطور فکر می‌کردیم، و خوب، می‌ایستادیم…»

این بی‌باکی، بخشی بود از آنچه که باید «آزاداندمنشی» آیندگان نامید. آیندگان تا مرز ممکنات می‌رفت. در هیأت تحریریه، اغلب این بحث جریان داشت که تا کجا می‌شود پیش رفت ـ چه در برخورد با نظم مستقر و دستگاه حکومت، و چه در برابر افکار عمومی و گروه‌های فشار. مطالبی را که چاپشان بی‌دردسر و حتی بی‌خطر نبود، هر بار چاپ می‌کرد تا ببیند چه می‌شود و چه واکنشی بوجود می‌آید. این روحیه در روزنامه‌های دیگر تا این حد وجود نداشت. این مجموعه، سنتی ایجاد کرده بود که در آیندگان پایدار باقی ماند.

هوشنگ وزیری می‌گوید: «در آیندگان، یک نسل روزنامه نویس بارآمد، نسل جالبی بود. نسلی که از فضای موجود حداکثر استفاده را برای آزادی بیان خویش می‌کرد، و خطر‌هایش را هم به جان می‌خرید. این روحیه، گمان نمی‌کنم در جاهای دیگر، دست کم به این اندازه پیدا می‌شد. روزنامه‌های دیگر بوسیلة مؤسسات تنومند، فربه و جاافتاده‌ای انتشار می‌یافتند که محافظه کار شده بودند. ما هنوز آنقدر فربه نشده بودیم که محافظه کار شویم، بنابراین، با آگاهی از ریسک‌هایی که وجود داشت، می‌رفتیم بدنبال بدست آوردن حداکثر آزادی. همین سنت بود که به نظر من حتی در دوران پس از انقلاب، آیندگان را تبدیل به روزنامه‌ای کرد که بهترین نبرد مطبوعاتی را با دستگاه آخوند‌ها به راه انداخت. ما دیگر در آیندگان نبودیم، ولی بهرحال آن سنت، و آن نسل روزنامه‌نویسی که در آنجا بار آمده بود این کار را بر عهده گرفت و خوب هم انجام داد. همین الان هم دو سه نشریه خوبی که در ایران منتشر می‌شود، بوسیلة بچه‌های آیندگان تهیه می‌شود و رد پای آیندگان را در آن‌ها می‌شود دید، این، تأثیر ماندگار و دیرپایی بود. من فکر می‌کنم این سنت را ما، در اینجا هم به گونه‌ای دیگر ادامه خواهیم داد.»

این شاید بزرگ‌ترین سرمایة «آیندگانی» باشد که امروز، بار دیگر انتشارش آغاز می‌شود…