«

»

Print this نوشته

به او که سرهنگ نیست! / سپیده جدیری

Jodori‌‌

‌‌خوشحالم که در آن سرزمین تعداد شاعران از سرهنگ‌ها بیشتر است و امیدوارم به احساساتِ این شاعران که زایندهٔ شعر و شعور بوده و است… و حالا، با این شوری که این بار برای شما در کوی و برزنِ آن سرزمین بر پا شده است، می‌دانم که می‌توانم با افتخار در این طرف آب‌ها هم فریاد بزنم که دیارِ من که دیارِ شاعران است، به یک حقوقدان رأی می‌دهد، نه به یک سرهنگ.

‌‌

به او که سرهنگ نیست!

سپیده جدیری*

واژهٔ «سرهنگ» از کودکی در ذهن من و شاید بسیاری دیگر، تداعی‌گر چند ستاره بود و یک کُلت. یک کُلتِ کمری که خواه ناخواه، از پتانسیلِ صاحب‌اش برای دست زدن به خشونت حکایت می‌کرد. این روز‌ها که در سرزمین مادری‌، «سردار‌ها» به سابقه‌های درخشان خود در سرکوبِ مردم می‌نازند؛ دو تصویر دیگر را هم باید به آن دو قبلی افزود: «چماق» و «موتور۱۰۰۰″…
چهار سال پیش که تک مصرعِ «ادبِ مرد به ز دولتِ اوست» به عنوان شعاری انتخاباتی بر سر درِ خانه‌ها، مغازه‌ها و حتی ساختمان‌های اداری نقش بسته بود، شادمانه احساس کردم که این مردم یک گام بزرگ از خشونت‌خواهی فاصله گرفته‌اند.

هم‌اکنون چند سالی می‌شود که از آن دیارِ عزیز دور مانده‌ام اما می‌توانم ببینم که یک جمله، یک جملهٔ به ظاهر ساده، سرتی‌تر بسیاری از وب‌سایت‌ها و وبلاگ‌های ایرانی قرار گرفته و فیس‌بوک را هم می‌شود گفت که از جا کنده است: «من سرهنگ نیستم، حقوقدانم».

معتقدم که این لحظه‌ها درخششِ آن را دارد که در تاریخِ فرهنگِ یک ملت ثبت شود؛ فرهنگی که نَه گفتن به «سرهنگ» – که در اینجا می‌تواند نمادی از خشونت باشد – را به شعاری انتخاباتی تبدیل می‌کند. فرهنگی که شجاعت را در نَه گفتن به خشونت می‌داند، نه در خشونت‌طلبی.

آقای روحانی، آقای حقوقدانِ عزیز،

این نامه را برای شما می‌نویسم. این نامه را که احساساتی به نظر می‌رسد و من به داشتنِ این احساسات به جای منطقی خشک که به دگماتیسم و در بهترین حالت، به یأس و سردرگمی می‌انجامد، افتخار می‌کنم. به این‌که شاعرم و سرهنگ نیستم افتخار می‌کنم، و به این‌که شما حقوقدان‌اید، به این‌که می‌خواهم به یک حقوقدان رأی بدهم نه به یک سرهنگ، افتخار می‌کنم…

آقای روحانی، آقای حقوقدانِ عزیز،

ایمان دارم که آن‌چه در سخنرانی‌هایتان گفتید از «آزادی زندانیان سیاسی» و «برابری حقوق شهروندی برای زن و مرد»، از باورتان نشأت گرفته است. شجاعتی که در دم زدن از آرمان‌هایی وجود دارد که خواه ناخواه در آن سرزمین به خط قرمز تبدیل شده‌اند، این فرض را که فقط با وعده‌هایی تبلیغاتی روبه‌روییم باطل می‌کند، چرا که اگر جز این بود، نظیر چنین وعده‌هایی را باید از دهان دیگر نامزدهای ریاست‌جمهوریِ این دوره نیز می‌شنیدیم، که نشنیدیم.

آقای روحانی، آقای حقوقدانِ عزیز،

خوشحالم که در آن سرزمین تعداد شاعران از سرهنگ‌ها بیشتر است و امیدوارم به احساساتِ این شاعران که زایندهٔ شعر و شعور بوده و است… و حالا، با این شوری که این بار برای شما در کوی و برزنِ آن سرزمین بر پا شده است، می‌دانم که می‌توانم با افتخار در این طرف آب‌ها هم فریاد بزنم که دیارِ من که دیارِ شاعران است، به یک حقوقدان رأی می‌دهد، نه به یک سرهنگ.

*  شاعر و بنیان‌گذار جایزهٔ شعر زنان ایران (خورشید)

برگرفته از: آفتاب صبح امید