«

»

Print this نوشته

مروجان مذهبی / آیندگان ۲۲ مرداد ۱۳۴۸ / داریوش همایون

‌در ایرانِ نو دین و تحولات اجتماعی همیشه سیر هماهنگی نداشته‌اند. به علت‌های پیچیده تاریخی و اجتماعی، دین در برابر هیئت سیاسی از یک سو و موج بالاگیرنده نوسازی جامعه از سوی دیگر همواره مناسب‌ترین عکس‌العمل‌ها را ابراز نداشته است. دین در مسیر خاص خود بوده است و دیگر شئون زندگی جامعه در مجاری خاص خود جریان یافته‌اند. از زمان آشنائی ایرانیان با غرب این پدیده “دو فرهنگ” هر روز نمایان‌تر شده است.

مروجان مذهبی

 

آیندگان ۲۲ مرداد ۱۳۴۸

 

داریوش همایون

به دستور شاهنشاه آریامهر سازمان اوقاف دست به کار اجرای طرحی شده است با نتایج دوررس، و شایسته آن که در صف مقدم برنامه‌های تربیت اجتماعی قرار گیرد. به موجب این طرح هر سال گروهی از روحانیان ار دهستان‌ها و شهرک‌ها برگزیده می‌شوند. در انتخاب آنان سابقه کار و مراتب دانش مذهبی و برخورداری ار اعتماد عمومی عوامل مؤثر است. این روحانیان که در سطح پیشنماز هستند دوره‌هائی فشرده می‌بینند، با جنبه‌‌های مختلف زندگی امروز آشنا می‌شوند و سپس به محل‌های خود برمی‌گردند، با تصوری روشن‌تر از نیازها و مسائل مردم و مملکت.

تا کنون یک گروه پنجاه نفری در سال گذشته و ۲۵۰ نفر در سال جاری از این مروجان مذهبی دوره‌هائی دیده‌اند و چنان که گزارشهای مربوط به گروه اول نشان داده اثر ارشادی آنان افزایش یافته است و عامل تازه‌ای بر عوامل توسعه مناطق نیمه شهری و نیمه روستائی کشور افزوده‌اند. با ارتباطی که این روحانیان با سازمان اوقاف حفظ می‌کنند حلقه رابطه تازه‌ای بین مرکز و مناطق پراکنده کشور بوجود آمده است.

با آن که طرح مروجان مذهبی در مراحل ابتدائی است امکانات وسیع آن را نمی‌توان نادیده گرفت. در ایرانِ نو دین و تحولات اجتماعی همیشه سیر هماهنگی نداشته‌اند. به علت‌های پیچیده تاریخی و اجتماعی، دین در برابر هیئت سیاسی از یک سو و موج بالاگیرنده نوسازی جامعه از سوی دیگر همواره مناسب‌ترین عکس‌العمل‌ها را ابراز نداشته است. دین در مسیر خاص خود بوده است و دیگر شئون زندگی جامعه در مجاری خاص خود جریان یافته‌اند. از زمان آشنائی ایرانیان با غرب این پدیده “دو فرهنگ” هر روز نمایان‌تر شده است.

هر اقدامی برای آشتی‌دادن این “دو فرهنگ” برای شرایط و نیازهای جامعه ایرانی مغتنم خواهد بود. برخی از کوشش‌های قبلی، از قبیل تأسیس دانشکده الهیات در دانشگاه تهران، به سبب محدودیت دید به نتیجه نرسیده است و نیاز به ارزیابی مجددی هم از جانب مقامات دانشگاهی و هم مقامات روحانی دارد. کار سازمان اوقاف با آن که در مقیاس کوچکی آغاز شده امید موفقیت بیشتر دارد، زیرا مسئله را به خوبی در ابعاد واقعی آن دیده‌اند.

روحانیان در دهستان‌ها و شهرک‌ها، در مراکز کوچکتر جمعیت پراکنده ایران محور زندگی اجتماعی‌اند در نقش معلم و راهنما و معتمد محل ارزش فوق‌العاده دارند. آنها می‌توانند حامل اصلی اندیشه مترقی باشند. اکثریت آنان مردان پاکدل و غمخوار مردم و مورد محبت آنان‌اند. اگر پایه معرفت آنان از قرن و جامعه‌ای که در آن بسر می‌برند گسترده‌تر شود، زندگی مردم محل‌های آنان مستقیماً بهبود خواهد یافت.

هدف سازمان اوقاف آنست که این مردان بردانش مذهبی خود چیزی از دانش عمومی نیز بی‌افزایند. آنگاه وقتی به دهستان و شهرک خود بازمی‌گردند مردم را به راه‌های نو در زندگی‌شان رهنمون شوند. این اثر تجربه تازه آنان بر مردم است. اما در خود آنان نیز آثاری پدید خواهد آمد آنها با فرهنگ دیگر جامعه، با فرهنگ غیر مذهبی، برخوردی هرچند مختصر خواهند یافت.

همان گونه که روشنفکران غیر روحانی، بدون آگاهی‌یافتن بر تعلیمات دین و ادراک روحیه مذهبی ناقص خواهند ماند، روشنفکران روحانی نیز باید هرچه بیشتر در فرهنگ غیرمذهبی تعمق کنند. در جامعه‌ای مانند ایران با سنت‌های مذهبی نیرومندش و با موج انقلابی نوگرائیش جدا افتادن دو فرهنگ و دو گروه روشنفکران از یکدیگر ناسالم است. ما هنوز در انتظار یک فرهنگ “سنتز” با “سنتز” فرهنگی هستیم.

اسلام، خاصه صورت شیعی و ایرانی آن، هیچ مقاومت اساسی در برابر تجدد عرضه نمی‌کند. در اصول عقاید تشیع اسلامی چیزی نمی‌توان یافت که با هیچ وجهه تجدد و نوگرائی تعارضی داشته باشد.

“دو فرهنگ” جامعه ایرانی بدین ترتیب از یکدیگر ذاتاً دور نیستند. مسئله تاکنون دریافتن شالوده‌های سازمانی لازم برای برخورد این دو فرهنگ بوده است.

به آن چه سازمان اوقاف انجام داده نباید بسنده کرد. نه تنها شبکه‌ای از مروجان مذهبی در سراسر ایران باید بوجود آید. کار معرفی فرهنگ غیرمذهبی به روحانیان و فرهنگ مذهبی به روشنفکران غیر روحانی باید به همه سطح‌ها گسترش یابد. از پیوستن این دو رود به یکدیگر دریای بزرگی پدید خواهد آمد. در تاریخ فرهنگی گذشته ما، نمونه‌های درخشانی از جمع این دو فرهنگ بوده‌اند. تکرار آنها در آینده غیرممکن نیست، در هر حال یک ملت نمی‌تواند سنت‌ها و گذشته خود را ندیده بگیرد و فرهنگ تازه‌ای بوجود آورد، همچنان که نمی‌تواند تنها بر روی سنت‌ها و گذشته خود آینده‌اش را بنا کند.