«

»

Print this نوشته

فتنه ۵۷، شورشی علیه تداوم «مشروطه خواهی» ملت ایران / پرویز خسروی

آخوند روح‌الله خمینی فرزند خلف فضل‌الله نوری بود. «فتنه» سال ۵۷، در نیمه دوم قرن بیستم در کشور کهن سال ایران آنچنان ننگین و فلاکت‌بار است که بدون تردید حتی تاریخ نویسان را برای ثبت آن دچار حیرت و شرمساری کرده و می‌کند.

Fois2

فتنه ۵۷، شورشی علیه تداوم «مشروطه خواهی» ملت ایران

پرویز خسروی

 فاجعه طاعون انقلاب پنجاه و هفت را می‌توان تا حد سقوط «ایران زمین» در قرن بیستم توضیح داد. حدود هفت دهه پیش‌تر شیخ فضل‌الله نوری کوشیده بود ایران را گرفتار نوعی از همین طاعون‌زدگی کند که به همت و تلاش «پدران مشروطیت» به کنترل درآمد. جنبش مشروطه‌خواهی ایرانیان، در پی حدود دو دهه پر مخاطره، پس از پیروزی آن، سرانجام با ظهور سردارسپه نجات یافت و سپس با رضاشاه بزرگ در دوره دو پهلوی تداوم و منجر به دگرگونی‌های ژرف و گسترده «نوآیین» در ایران شد.

 درپی همین پیروزی و دگرگونی‌ها بود که نسیم تجدد و روح زمانه برجان و جسم «کشور ـ ملت» ایران وزیدن گرفت.

ریشه این تحولات شگرف در یک سده پیش را نخست باید در پیروزی جنبش مشروطه‌خواهی ملت ایران ببینیم، یعنی دستآورد جنبشی که زمینه را فراهم آورد که در «ایران زمین» بنیادی بنا گردد برای گشودن جبهه‌ای مستحکم در نبردی سهمگین و اجتناب‌ناپذیر با «بساط کهنه» در همه عرصه‌های آن، رمز ماندگاری نام رضاشاه بزرگ در تاریخ دراز آهنگ ملت ایران در خدمات او، یک برای نجات ایران و دو برای بازگشایی سخت‌ترین بن‌بست‌های راه «نوآیین» ساختن ایران، نهفته است.

از همین‌رو شیخ فضل‌الله نوری به عنوان مدافع درجه یک «بساط کهنه»، بانیان مشروطه را “فرق جدیده و طبیعی مشرب‌ها”یی می‌دانست که “کم کم کلمات موهمه از ایشان شنیده شده” تا آن‌جا که “یکدرجه پرده از آن برداشتند و بنای انتخاب وکلا و مبعوثین و اعتماد بر اکثریت آرا گذاردند”. «شیخ شهید» جلال آل‌احمد، که «جلال اهل قلم» روشنفکران انقلابی بود، نخستین مجلس قانون‌گذاری در تاریخ ایران را “دستگاه”جعل بدعتی و احداث ضلالتی” می‌بیند که “رفته رفته بنای نظامنامه و قانون نویسی” بر پا کرده است.

شیخ فضل‌الله که در دشمنی با مشروطیت و تا حد به توپ بستن نخستین مجلس قانونگذاری ایران همکار وفادار محمدعلی شاه بود با اتکا به فقه شیعه و در مخالفت با دستآوردهای حقوقی مشروطیت در حوزه حقوق انسان، در نفی انسان بالغ و صاحب عقل و رای می نویسد: ” والا وکالت چه معنی دارد موکل کیست” و به تفاوت معنای “وکالت” و “ولایت” در زمان غیبت می‌پردازد و در رد کلمه یا بهتر بگوییم مفهوم حقوقی «وکالت» که کوشش می‌شود به جای «ولایت» بکار رود، می‌نویسد: “ولایت در زمان غیبت امام زمان عجل‌الله فرجه با فقها و مجتهدین است نه فلان بقال و بزاز و …”، و اشاره او به نمایندگان صنفی نخستین مجلس تاریخ دوران جدید ایران است.

 شیخ فضل‌الله به عیان آشکار می‌سازد که نگرانی او از آن‌جا ناشی می‌شود که بنیاد فقه شیعه و سایر وجوه «بساط کهنه» در معرض خطر قرارگرفته است آن‌گاه که او می‌نویسد: “اعتبار باکثریت ( به اکثریت) آرا بمذهب امامیه غلط است و قانون نویسی چه معنی دارد قانون ما مسلمانان همان اسلام است” که “بحمدالله تعالی” صاحبان بصیرت در نقل “اخبار” و حدیث “متحمل حفظ و ترتیب آن شدند”.

شیخ فضل‌الله نوری نخستین قانون اساسی ایران را که در زمان خود «نظامنامه اساسی» نامیده شد، “ضلالت‌نامه” خواند چرا که در آن نخستین کتاب قانون بر مبنای تفسیری از حقوق جدید و نه احکام فقهی ایرانیان به عنوان “افراد مملکت متساوی الحقوق” و به معنای امروزی شهروند برابرحقوق نامیده شده بودند. این نبرد در یک سده پیش نبردی سخت سنگین بود چرا که در چشم‌انداز، هست و نیست ملاها را به خطر انداخته بود که با عقب‌نشینی در نسخه بعد زیر فشار سنگین ملاها با تغییراتی نوشته شد: “اهالی مملکت ایران در مقابل قانون دولتی متساوی‌الحقوق” هستند. شیخ فضل‌الله با بر شمردن طومار بلند بالایی از تبعیض و نابرابری میان افراد مطابق احکام اسلامی به صراحت می‌گوید : “ای برادر(!) دینی اسلامی که اینقدر تفاوت گذارد” چگونه می‌تواند در احکام آن “مساوات” به کار گرفته شود “جز آن که خیال این باشد که دکانی در مقابل شرع باز کند و احکام جدیدی تاسیس کند”. شیخ شهید با انداختن آخرین پرده خطاب به نخستین قانونگذاران مجلس شورای ملی ایران و مدافعین آنان نوشت: “ای بی‌شرف ای بی‌غیرت ببین صاحب شرع مقرر فرمود و امتیاز داد تو را و تو خودت از خودت سلب امتیاز میکنی و میگویی من باید با مجوس و ارمنی و یهودی برادر و برابر باشیم”.

دهه‌ها پس از اعدام شیخ فضل‌الله نوری، مجتهد بزرگ زمان، در«میدان توپخانه» تهران به جرم دست داشتن در قتل ایرانیان در دوران مشروطیت، آخوند روح‌الله خمینی در ستایش شیخ فضل‌الله و در توضیح خویشاوندی فکری و شباهت و یکسانی اهداف خود با او گفت:

«مرحوم شیخ فضل‌الله ایستاد که مشروطه باید مشروعه باشد، قوانین باید قوانین اسلام باشد … کاری کردند در ایران که شیخ فضل‌الله مجاهد مجتهد دارای مقامات عالیه را، یک دادگاه درست کردند و … شیخ فضل‌الله را در حضور جمعیت به دار کشیدند»

این اشارات اجمالی مستند و برگرفته از «رسایل، اعلامیه‌ها، مکتوبات، …» شیخ شهید فضل‌الله نوری را از این‌رو در این جا می آوریم تا که نشان دهیم آخوند روح‌الله خمینی فرزند خلف فضل‌الله نوری بود. «فتنه» سال ۵۷، در نیمه دوم قرن بیستم در کشور کهن سال ایران آنچنان ننگین و فلاکت‌بار است که بدون تردید حتی تاریخ نویسان را برای ثبت آن دچار حیرت و شرمساری کرده و می‌کند.

شرم‌آور آنست که روشنفکران دینی و غیردینی و چپ، آن شورش ویرانگر به سرکردگی مشتی ملا را «انقلاب شکوهمند» نامیدند، و با چاشنی «ضد سلطنتی»، وجدان نا بیدار خود را آرام ساختند. انقلابیان کوشیدند این اصطلاح ایدیولوژیک ساختگی «ضد سلطنتی» را معادل نوعی «روشن»‌بینی و «روشنفکری» جا بیندازند و معنی کنند.

حیرت‌انگیز آن است که بقایای انقلابیان دینی و غیردینی ۵۷ در پافشاری خود در ستیز با تاریخ مشروطه‌خواهی پس از چهاردهه تجربه دهشتناک هم‌چنان بر پیکر کشور و مردم زهر می‌پاشند و بر «جهل» خود به عنوان «دلیل» پای می‌فشارند.

#ننگ_بر_فتنه_۵۷