«

»

Print this نوشته

از «کورد» است که بر «کرد» است. / مصطفی نصیری

تا زمانی‌که کردزبانان در کشورهای چهارگانه، به‌جای تکیه بر مردمان کشورهای خود و مشارکت در دولت‌های مشترک متبوع، به اسلحه کلاشینکف خود متکی باشند و به‌عنوان سربازان پیاده در خدمت مطامع احزاب معامله‌گر کردی باشند، آلام آن‌ها کم نخواهد شد. مردمان کردزبان در کشورهای سه‌گانه، اگر نیک تأمل کنند، درخواهند یافت که مشارکت فعال در دولت‌ملت‌های متبوع و کسب اعتماد آنان از یکسو، و حفظ علقه‌هایِ فرهنگیِ تاریخیِ خود با ملت ایران ـ و نه تنها کردزبان‌های استان کردستان ـ در بستر ایران بزرگ فرهنگی، بزرگترین دکترین امنیتی برای آنان در شرایط بحرانی منطقه خواهد بود.

‌ ‌

photo_2019-10-15_19-43-19

آوارگان در مدارس شهرهای “حسکه” و “تل‌تمر” / عکس: خبرگزاری فرانسه

‌ ‌

دوست عزیزم دکتر جواد علوی در یک پاراگراف کوتاه، مطلبی اساسی در باره سرنوشت نگران کننده کردهای شمال سوریه نوشت که قابل تعمیم به همه کردها در کشورهای منطقه است و از این حیث ارزش هرگونه شرح و بسط را دارد. بنا بر نوشته ایشان؛ «کردها قربانی اشتباه محاسباتی احزاب‌شان هستند. عاقبت جدایی‌طلبی از ملت، آتش توپخانه بیگانگان است! گرچه کشور سوریه ملت دیرینه‌ای مانند ایران ندارد، اما اتحاد با سازمان دولتی سوریه، به‌رغم همه کاستی‌هایش، گره‌زدن سرنوشت قوم کرد سوری با سایر اقوام کشور سوریه است».

معروف است که کردها گوشت قربانی جنگ‌های کوچک و بزرگ منطقه در سده اخیر بوده‌اند و عده‌ای معامله‌گر سیاسی نیز تحت عنوان احزاب کردی، همواره کوشیده‌اند با ادعای نمایندگی آن‌چه‌که آن را «ملت کورد» می‌نامند، اسباب سیادت و سروری خود را فراهم کنند. براساس واقعیت‌های مسلم تاریخی، کردها هیچگاه «ملت» به‌حساب نیامده‌اند بلکه بخشی از «ملت ایران» بوده و هستند. برپایه این واقعیت تاریخی، کردهایی که امروزه در جغرافیای سیاسی ایران می‌زیند هم‌چنان بخشی تاریخی از ملت ایران هستند، اما کردهایی که در نتیجه تغییر در نقشه جغرافیایی ایران، داخل مرزهای سیاسی کشورهای کنونی عراق و ترکیه و سوریه قرار گرفته‌اند نیز از نظر ما هم‌چنان بخشی از «ایران بزرگ فرهنگی» هستند و از این حیث همه ما نسبت به سرنوشت آن‌ها نگران و در برابر آلام آن‌ها در کشورهای نامبرده مسؤلیت داریم.

وضعیت اقوام کرد در کشورهای ترکیه و عراق و سوریه و حتی ایران، مسؤل و مقصری بزرگ‌تر از احزاب کردی ندارد. نگاهی به کارنامه این احزاب در چند دهه اخیر که مردم کرد با مفهوم «پارتی ـ حزب» آشنا شدند، نشان می‌دهد که سران احزاب کردی هیچ شناختی از شرایط منطقه و جهان از یکسو، و موقعیت و مقدورات خود از سوی دیگر نداشته و هم‌چنان ندارند. مورد همه‌پرسی استقلال سران اقلیم کردستان عراق در سال ۱۳۹۶، گویاترین نمونه از خشک‌مغزی این‌گونه رهبران است که تمام راهبری‌های آنان گام‌هایی در تاریکی بوده است. این احزاب با دامن زدن به تعصب مردم کرد نسبت به برخی عناصر فرهنگی‌شان مثل زبان و لباس و …، و سپس با سوءاستفاده از آن، اجازه ندادند مردم کرد به بخشی از نظام‌های سیاسی یا دولت‌ملت‌های جدیدی که اقلیم‌شان در قلمرو آن‌ها قرار گرفته بود درآیند. تنها در ایران است که وضعیت مردم کرد از حیث احساس تعلق به ملیت ایرانی متفاوت است، زیرا علقه‌های فرهنگی میان اقوام ساکن در ایران، از حیث تاریخی آن‌چنان ریشه‌دار و قوی است که رخنه در «خارای ملیت ایرانی» را تاکنون ناممکن نکرده است. ولی به‌خلاف ناکامی احزاب کردی در سست کردن احساس تعلق مردم کرد به ملیت ایرانی، نباید از این واقعیت غفلت کنیم که این احزاب ـ به‌دلایلی که این‌جا مجالی برای طرح آن‌ها نیست ـ تا حدودی در فاصله‌گذاری میان مردم کرد و دولت ایرانی، موفقیت‌هایی کسب کرده‌اند ولی چنان‌چه عرض شد علقه‌های ملی میان اقوام ایرانی آنقدر استوار است که این‌گونه فاصله‌ها، باعزل نظر از پیامدهای سیاسی، به گسل‌های فرهنگی تبدیل نشود. اما وضعیت در بقیه کشورها همانند ایران نیست. در سه کشور یاد شده، ملت به‌معنایی که در ایران وجود دارد، وجود ندارد. به‌بیانی دیگر، مفهوم ملت در کشورهایی مانند ترکیه و عراق و سوریه، «جعل»ی جدید و ترجمه‌ای است و همانند ملیت ایران پدیده‌ای قدیم و تاریخی نیست. «جعل»ی بودن مفهوم ملت در کشورهای یاد شده از یکسو، خیانت و مبارزه مسلحانه احزاب کردی با دولت‌های کشورهای یاد شده، که آن‌ها نیز دولت‌های غیرتاریخی و درواقع جعل جامعه‌شناسانه‌اند از سوی دیگر، وضعیت بی‌تعلّقی امروزی را برای این کردها رقم زده است. کردها در ترکیه و عراق و سوریه، نه بخشی از ملت‌های ـ ولو نیم‌بند ـ این کشورها هستند و نه به شهروندی دولت‌های آن‌ها درآمده‌اند تا در چنین مواقعی به دیگر هموطنان ـ ولو قراردادی ـ خود تکیه کنند. در منفعت‌جویی احزاب کردی که برای باج‌خواهی از دولت‌های صاحب مناطق کردنشین، لولویی به‌نام «ملت بزرگ کورد» ساخته‌اند، همین بس که رهبران کردهای عراقی که اینک از رهگذر اداره اقلیم خودمختار کردستان عراق، دستی در قاچاق و … دارند، دیگر انگیزه‌ای برای حمایت از همزبانان سوری خود ندارند تا مبادا شریان‌های درامدهای نامشروع آنان قطع شود.

تا زمانی‌که کردزبانان در کشورهای چهارگانه، به‌جای تکیه بر مردمان کشورهای خود و مشارکت در دولت‌های مشترک متبوع، به اسلحه کلاشینکف خود متکی باشند و به‌عنوان سربازان پیاده در خدمت مطامع احزاب معامله‌گر کردی باشند، آلام آن‌ها کم نخواهد شد. مردمان کردزبان در کشورهای سه‌گانه، اگر نیک تأمل کنند، درخواهند یافت که مشارکت فعال در دولت‌ملت‌های متبوع و کسب اعتماد آنان از یکسو، و حفظ علقه‌هایِ فرهنگیِ تاریخیِ خود با ملت ایران ـ و نه تنها کردزبان‌های استان کردستان ـ در بستر ایران بزرگ فرهنگی، بزرگترین دکترین امنیتی برای آنان در شرایط بحرانی منطقه خواهد بود.