عمارت چهل ستون و عالی قاپی تا چندی قبل زبالهدان بود و فقط پس از تشکیل قشون جدید که اصفهان یکی از مراکز قشونی گردید صاحبمنصبان اهتمامی کردند و آنها را از ابتذال و نکبت بیرون آوردند.
خطابه / محمدعلی فروغی
در روز پنجشنبه ۲۸ اردیبهشت ماه ۱۳۰۶ مجلس کنفرانسی به دعوت انجمن آثار ملی در سالن معارف تشکیل شد و آقای میرزا محمدعلی خان فروغی و آقای دکتر پرفسر هرتسفلد هر یک خطابه قرائت نمودند. همچنین در روز پنجشنبه ۱۸ خرداد مسیو هانیپال در همان سالن معارف خطابهای ایراد کردند. انجمن آثار ملی این سه خطابه را در یک رساله برای استفاده عموم نشر میکند و چون مطالب علمی هیچگاه کهنه شدنی نیست اگر انتشار آن اندکی دیر شده است ضرری نخواهد داشت.
*****
در روزهای اول این سال برای بنده سفری در داخله مملکت پیش آمد که یک ماه طول کشید، و قسمتی از خاک وطن را که تاکنون دیدن آن برای من میسر نشده بود ـ اصفهان و فارس و خوزستان ـ را دیدم. در مراجعت آقایان محترم انجمن آثار ملی اظهار میل فرمودند که مشهودات بنده را درین مسافرت نسبت به آثار ملی استماع فرمایند ولیکن بنده از این جهت هم مثل سایر جهات تهی دست و خجلم. اقامتم در نقاط مختلفه که از آنجا عبور کردم کوتاه بود و نمیتوانستم سیاحت تفصیلی بکنم. آن نقاط را هم اکثر مردم دیده و سیاحت کردهاند و بنده کشفیات تازه ندارم فقط برای تبعیت از میل آقایان همکاران انجمن بعضی از تفکرات را که برای بنده دست داده به عرض میرسانم.
چیزهای مهمی که اینجانب درین سفر دیدم یکی ابنیه اصفهان بود دیگر خرابه تخت جمشید. ابنیه اصفهان را که از آثار سلاطین صفویه است چند قسم میتوان قرار داد:
یک قسمت مساجد و مدارس است، یکی عمارات و قصور، و دیگری پلهائی است که بر روی زاینده رود بسته شده است.
مساجد و مدارس دراصفهان البته بسیار است، اما آنچه بیشتر قابل توجه میباشد و بنده دیدم یکی مسجد شاه است، دیگری مسجد شیخ لطفالله و یکی هم مدرسه مادر شاه. مسجد شاه و مسجد شیخ لطفالله هر دو بنای شاه عباس بزرگ و در میدان زیبای معروف به میدان شاه یا میدان نقش جهان واقع است. مدرسه مادر شاه که بنای مادر شاه سلطان حسین است مدرسه چهارباغ هم گفته میشود چون در چهار باغ واقع است.
این هر سه بنا از نفایس دنیا محسوب میشود و هر کدام از آنها در عالم خود از هیچ یک از ابنیه معتبره سایر ممالک کم نیست؛ و مخصوصاً ذوق صنعتی که در آنها بکار رفته حیرت انگیز است و این کیفیت را دارد که صنعت اختصاصی ایرانی است. مدرسه چهارباغ بطوری از حیث صنعت ایرانی اعتبار و برجستگی دارد و طرف توجه خارجیان واقع شده که در سنه ۱۹۰۰ وقتی که در پاریس اکسپوزیسیون بزرگی برپا کردند و برای تمام دنیا در آنجا غرفهها ساخته شد و مقرر بود که غرفه هر مملکتی نمونهای از ابنیه و صنایع مملکت باشد غرفه ایران را به تقلید مدرسه چهارباغ ساختند؛ و در سال گذشته هم که در فیلادلفی آمریکا اکسپوزیسیون عمومی دایر شد باز غرفه ایران به شیوه مدرسه چهارباغ ساخته شده بود و شرح آن را روز یکشنبه گذشته جناب آقای تقیزاده در همینجا بیان، و اکثر آقایان حاضر استماع فرمودند.
خلاصه بنده منظورم درین جا شرح حسن و زیبائی آن ابنیه نیست زیرا که موجب طول کلام و تصدیع خاطر آقایان خواهد بود، بعلاوه بیان من از وصف آن عاجز است. مقصود چنانکه عرض کردم تفکراتی است که از مشاهده آنها برای بنده روی داده؛ ولیکن مناسب است که قبلاً ابنیه مهمه را هم اسم ببرم. یکی از مساجد معظم اصفهان هم مسجد جامع است که اصلاً از ابنیه بسیار قدیمه است و حیثیات مخصوص دارد و لیکن صفویه نیز در آن تصرفات کردهاند.
اما عمارات و قصور البته خاطر محترم آقایان مسبوق است که سلاطین صفوی در اصفهان قصور عدیده نفیسه بنا کرده بودند که امروز هیچ وجود ندارد و در ظرف چهل پنجاه سال اخیر در خراب کردن آنها اهتمام وافی بعمل آمده است. امروز چیزی که از آنها باقی است یکی عمارت معروف چهل ستون است و دیگری عمارت سردرعالی قاپی در میدان نقش جهان که بر حسب اتفاق روزگار مجال به مخربین نداده که عملیات مشعشع خود را در تخریب آن ابنیه به انتها برسانند. یک قسمت هم از عمارت معروف به تالار اشرف و تالار طویله از خرابی محفوظ مانده و این عمارات نیز با اینکه از دستبرد مصون نبوده و صدمات بسیار دیده از حیث بنا و ظرافت و معماری و تزیینات و نقوش و غیره هنوز مایه مسرت و مشاهده آنها اسباب حیرت و اعجاب میشود.
بالاخره پلهای مهم زاینده رود، یکی پل سی و سه چشمه است دیگری پل خواجو که از حیث عظمت و متانت و همچنین ظرافت و نفاست مقام مخصوص دارند؛ و از زینتهای بزرگ شهر اصفهان میباشند. اما از تفکراتی که از مشاهده این آثار دست میدهد گذشته از محبت و اعجابی که شخص نسبت به صفویه و همت و غیرت و ذوق و سلیقه آنها پیدا میکند نسبت بحالت حالیه آنها نمیتوانم به زبان بیآورم که چه حالی برای انسان دست میدهد و شایسته هم نیست که همه چیز در چنین محضری گفته شود. همین قدر عرض میکنم بدواً من مردد ماندم که عشق و شور و هنرمندی و علو همت مؤسسین و مباشرین و موجدین این آثار را بیشتر مایه حیرت بدانم یا پستی و بیهمتی و بیلیاقتی و بیحسی و شقاوت کسانی که این طور چنین نفایس را مورد بیاعتنائی و بیمبالاتی قرار داده یا راضی به تخریب آنها شدهاند و حقیقة این مسئله برای من معماست که ایرانی که دارای آن ذوق و حس است و این قسم آثار را ایجاد میکند چگونه است که این اندازه در قدردانی نسبت به آنها کوتاهی دارد، و در صورتی که این آثار یادگارهای عزیز پدران ما و مفاخر ملی ما و اسباب اعتبار و آبرومندی و شرافت ما در انظار مردم دنیاست چرا ما هیچ قدر و منزلتی برای آنها قائل نیستیم. این مساجدی که اسم بردم کاشیهای آنها که هر کدام جواهری است گرانبها یک یک میریزد و جای آن سفید میماند بطوری که شخص با حس آن را میبیند گوئی نیز به چشمش میخورد ولی کسانی که حفظ و سرپرستی این ابنیه وظیفه دینی و ملی آنهاست به هیچ وجه متأثر نیستند، و در کمال سرفرازی هر روز درین مساجد رفت و آمد میکنند. روی آن کاشیها بقدری گرد و خاک نشسته که آب ورنگ بسیاری از آنها دیده نمیشود. طاقها و دیوارهای آنها شکست میخورد و کسی غم ندارد! عمارت چهل ستون و عالی قاپی تا چندی قبل زبالهدان بود و فقط پس از تشکیل قشون جدید که اصفهان یکی از مراکز قشونی گردید صاحبمنصبان اهتمامی کردند و آنها را از ابتذال و نکبت بیرون آوردند.
این عمارات چنان که عرض کردم همه مزین به نقوش و تصاویر بوده ولی در دورههای سابق مثل اینکه آنها را ننگ و عار دانسته باشند روی آنها را گچ کشیده بودند که اخیراً متصدیان حکومت و قشون وقتی که در صدد احیای آنها برآمدهاند با زحمت زیاد آن گچها را از روی تصاویر برداشتهاند ولی البته از آب و رنگ و جلوه آنها بسیار کاسته شده و بعضی از آنها هم بکلی ضایع بوده که اصلاح و استخلاص آنها ممکن نشده است. عمارات و قصور متعدد دیگر که از صفویه به یادگار بوده باید شرح و تفصیل آنها را در سیاحتنامههای اروپائیان که سابقاً به اصفهان رفته و آن ابنیه را دیدهاند خواند (۱) و تصاویر آنها را دید زیرا که آن ابنیه را چنان منهدم کرده و برانداختهاند که جای آنها مثل کف دست صاف است.
مسجد جامع که به آن اشاره کردم و جامع خصایص قدمت و کهنگی و مزایای صنعتی میباشد چنان خراب شده که عن قریب به جای اینکه محل عبادت و قیام به وظائف دینی باشد مسکن و مأوای جغد و بوم خواهد بود. در همین حال شخص چون از زاینده رود عبور میکند و به جلفا میرود البته خاطر آقایان مستحضر است که جلفا مسکن ارامنه اصفهان است همان سلاطین صفویه که اصفهان را پایتخت قرار دادهاند جلفا را برای سکنی و آسایش ارامنه که به آنجا مهاجرت کرده بودند بنا کردهاند و همان شاه عباس بزرگ که مسجد شاه را برای مسلمین تأسیس کرده کلیسائی هم در جلفا برای ارامنه ساخته و آن کلیسا نیز یکی از شاهکارهای صنعت ایرانی است؛ ولی تفاوتی که این بنا با ابنیه اصفهان دارد این است که چون شخص وارد آن میشود اگر مسبوق نباشد تصور میکند تازه از زیر دست استاد و معمار بیرون آمده است. ازین گذشته در جنب معبد آن کلیسا موزه کوچکی ترتیب دادهاند که بعضی نسخ قدیم و ظریف از انجیل و توراة و کتب ادعیه و اشیاء نفیسه دیگر در آن ضبط است. منجمله چیزهائی که آنجا دیدم چند پارچه کوچک از گچکاریهای منقش و مزین متعلق به عمارات اصفهان بود که در موقعی که آن عمارات را خراب میکردهاند ارامنه توانستهاند آنها را در ببرند و نگذارند به زیر چکش و تیشه خراب شود و به این موزه آورده محفوظ داشتهاند.
یقین دارم حس لطیف آقایان حاضر را از این اظهارات دلخراش خود متأذی کردم در صورتی که از ذکر بسیاری مطالب و توضیح بسی از مسائل خودداری نمودم؛ معهذا معذرت میخواهم. اما این حرفها را باید شنید و متوجه شد که اگر ما دعوی سربلندی داریم به لوازم آن عمل کنیم و یکی از لوازم آن احترام آثار گذشتگان است. حفظ این آثار تنها محض تفنن و تفرج نیست اسباب آبروی ماست. معرف عظمت و لیاقت ملت است. بعلاوه میتواند برای ما مایه انتفاع مادی شود امروز که بحمدالله در مملکت امنیت برقرار و راهها هم ساخته شده، مسافرت در مملکت ما سهل میشود، و هر سال چندین هزار نفر از خارجیان به ایران بگردش خواهند آمد و بسیاحت این ابنیه و آثار خواهند رفت هرگاه آنها را درست نگاه بداریم در نزد ملل دنیا اسباب سرفرازی ما خواهد بود. ملت و مملکت ما در انظار آنها قدر و منزلت خواهد داشت. وجود آثار سیاحان و اهل تفنن و تفرج را به ایران جلب خواهد نمود؛ میآیند و پولها خرج میکنند و اگر ما بدانیم چه بکنیم انواع و اقسام فواید مادی و معنوی میتوانیم از این راه ببریم چنان که سایر ملل از آثار قدیمه خود میبرند. از این گذشته این ابنیه و نقوش و تزیینات آنها برای اهل ذوق و صنعت همواره باید سرمشق و مصدر باشد ایرانیها باید صنایع قدیمه خود را احیا کنند. و حفظ نمایند، و دوباره مثل پدران خود هنرمند شوند. البته اخذ کمالات و مخصوصاً علوم مغرب زمینی بسیار خوب و لازم است، اما آن اندازه هم نباید مفتون صنایع اروپائی بشویم که هنرهای ملی خودمان را بکلی فراموش کنیم. خلاصه حفظ آثار ملی متوقف بر اینست که مردم حس و ذوق این کار را داشته باشند و بیدار کردن این حس یکی از وظائفی است که انجمن آثار ملی بر عهده دارد و از این راه امیدوار است به مقصود برسد همه چیز را نباید از دولت متوقع بود، مردم خود باید همت داشته باشند.
آثار و یادگارهای قدیم ایران منحصر به اصفهان نیست؛ بقدری زیاد است که هیچ دولتی بتنهائی از عهده نگاهداری آنها برنمیآید. البته دولت در صدد هست و اقدامات برای این مقصود خواهد کرد اما این کار اداره مخصوص لازم دارد. وزارت معارف مقدمات آن را شروع کرده ولیکن باید وسعت پیدا کند؛ توسعه آن خرج دارد و باید مجلس شورای ملی مساعدت کند و افکار مردم پشتیبان این امر باشد. از همه لازمتر اینکه افراد مردم باید خود حافظ این آثار باشند. بخاطر دارم که در نقاط عدیده در اروپا باغ عمومی یا موزه و امثال آن دیدم که هیچ مستحفظ نداشت، فقط لوحهای آنجا نصب و روی آن نوشته بود این محل برای استفاده عموم است و باید عموم حافظ آن باشند. و فیالحقیقة عموم حافظ آن بودند. در مملکت ما مردم خافظ نیستند سهل است مخربند چنان که نسبت به تخت جمشید کردهاند.
از تخت جمشید و احوال اسفناک آن شرح و بسط نمیدهم. همه آقایان آن را دیده یا شنیدهاند. آنچه نباید از خرابی و تضییع بسر این بنای معظم بیاید آمده؛ تقریباً تمام نقوش و صور آن ضایع و محو شده معذالک آنچه از آن باقی مانده با حالت حالیه از عجایب آثار روزگار و حفظ آن واجب است. خاکها و کثافتهائی که زیر و رو و اطراف آن را گرفته و پر کرده باید پاک کرد؛ خرده ریزهای آن را باید جمعآوری نمود. برای محافظت آن از دستبرد، باید حصاری از مفتول یا میله آهنی یا چوبی کشید و دروازه برای آن قرار داد. اشخاصی چند برای حفاظت آن باید گماشت، و برای آنها در جنب آن آثار خانه باید ساخت، و عبور و ورود آنجا را باید تحت نظم آورد. اما این جمله مخارج گزاف دارد و نمیدانم چه وقت میسر خواهد بود.
هوا گرم است و جایز نیست زیاد خاطر آقایان را تصدیع دهم؛ بهتر آنست که سخن را کوتاه کنم و نوبت را به آقای پرفسر هرتسفلد بدهم که از بیانات عالمانه خود ما را مستفید نمایند. یقین دارم همه آقایان جناب پرفسر را بخوبی میشناسند. انجمن آثار ملی از وجود ایشان بسیار استفاده نموده. سابقاً هم مکرر ما را از بیانات خود محظوظ ساختهاند بعضی از کنفرانسهای ایشان نیز که سابقاً به زبان فرانسه دادهاند به فارسی ترجمه شده و انجمن ما آنها را به طبع رسانیده است؛ ولیکن چون ایشان عشق مفرط به آثار ایران دارند و زبان فارسی هم میدانند این دفعه خواستهاند مسرت ما را کاملتر کرده بیانات خود را شخصاً به فارسی بفرمایند بنابراین آقایان محترم را به استماع کلام آقای پرفسر هرتسفلد دعوت میکنم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(۱) تاریخ و جغرافیا و شرح ابنیه و خصائص اصفهان را مرحوم آقا محمد مهدی جد اینجانب در کتاب معتبری موسوم به نصف جهان شرح داده لیکن آن کتاب هنوز به طبع نرسیده است.
منبع: مقالات فروغی