«

»

Print this نوشته

جامعه بهائی دخالت در سیاست به معنای تغییر رژیم به هر وسیله را قبول ندارد / سهراب نیکو صفت

‌بنیانگذار آئین بهائی ایرانی بوده و در ایران هزاران بابی و بهائی به خاطر اعتقاداتشان کشته شده و مدفون هستند. هیچ ایرانی از بهائیان بیشتر به فرهنگ و کشور ایران علاقه‌مند نیست. بهائیان در خارج از ایران هر ساله جلساتی در بزرگداشت فرهنگ ایران برپا می‌کنند. تهمت بی‌علاقه‌گی به ایران و فرهنگ ایرانی به بهائیان اتهامی است خالی از حقیقت.

img_18905

جامعه بهائی دخالت در سیاست به معنای تغییر رژیم به هر وسیله را قبول ندارد

سهراب نیکو صفت

در پاسخ آن عده از سیاسیونی که به بهائیان ایراد می گیرند چرا در سیاست دخالت نمی کنند، باید گفت، دخالت در سیاست جزو ضروریات زندگی جمعی و وظیفه همه افراد جامعه است. ما از دخالت در سیاست دو برداشت مختلف می‌شناسیم، یکی تغییر رژیم حاکم به هر وسیله‌ (هدف وسیله را توجیه می‌کند). و دیگری تغییر ذهنیت، باورها و فرهنگ جامعه از راه اصلاحات فرهنگی و پایه‌گذاری نهادهای مدنی.

 آنچه تاریخ به ما آموخته است استفاده روش اول در تاریخ جهان کارنامه درخشانی ندارد. ملت‌هائی که این راه را انتخاب کرده‌اند از چاله در آمده به چاه افتاده‌اند. جامعه بهائی دخالت در سیاست به روایت اول را نه قبول دارد ونه در آن دخالتی کرده ونه در آینده خواهد کرد. چنین دخالتی جز زیان برای بهائیان وغیر بهائیان نتیجه دیگری نداشته و ندارد.

در ابتدای پیدایش آئین بابی یک بار روحانیت موفق شد که دولت وبابیان را رو در رو قرار دهد وجنبش بابی را به خاک وخون بکشد. بهاالله در لوحی به ناصرالدین شاه حدود یک صد وپنجاه سال پیش نوشت که بهائیان نه قصد گرفتن حکومت را دارند ونه استفاده از زور را مجاز می‌دانند.

پس از شهریور ۱۳۲۰ و باز شدن نسبی فضای سیاسی در ایران احزاب سیاسی مختلفی در صحنه سیاسی کشور حضور پیدا کردند. حضور احزاب و روزنامه‌هائی که منتشر می‌شد در اندک زمانی جامعه شهری را نسبت به مسائل سیاسی علاقه‌مند کرد. شروع حکومت دکتر محمد مصدق و تب ملی کردن نفت هم به آن اضافه شد. در این دوران دو گروه بزرگ سیاسی یکی چپ به رهبری حزب توده ودیگری ملی به رهبری دکتر محمد مصدق پایه گذاری شد. البته دیر‌تر در این گروه‌ها انشعابات زیادی به وجود آمد وهمگی به شکلی زمین‌گیر شدند این دو گروه بزرگ وهمه گروه‌های انشعابی چه برنامه سیاسی داشتند و برای ایران چه می‌خواستند وآیا به اهدافی که داشتند رسیدند یا نه، از بحث ما خارج است. آنچه مسلم است جامعه بهائی در این زمینه دخالتی نداشته.

اما باید پرسید که آیا منظور از دخالت در سیاست براندازی حکومت و جایگزین کردن آن با هیئت حاکمه دیگری آن هم با استفاده از اسلحه و زور است؟، و یا برپائی نهادهای مدنی از راه روشنگری به هدف بهبود وضع جامعه با استفاده از راه‌های مسالمت آمیز؟ بهائیت با استفاده از روش دوم که ایجاد نهاد‌های مدنی و کشیدن فرش از زیر پای مستبدین است به جامعه ایران خدمات ذی قیمتی کرده است.

آیا دخالت در سیاست را تنها با عضویت در حزبی و یا جانب داری از این حزب و مخالفت با حزب دیگری می‌دانیم؟ آیا شناخت مشکلات جامعه و فعالیت در پیدا کردن راه‌حل مشکلاتی را که جامعه با آن دست به گریبان است یک اقدام سیاسی نمی‌دانیم؟ جوامعی که از راه ایجاد نهاد‌های مدنی و مسالمت‌جویانه موفق به تغییر حکومت‌ها شده‌اند در رسیدن به هدف موفق بوده‌اند. کشور هند، آفریقای جنوبی و سیاهان در آمریکا نمونه‌های زنده این ادعا هستند.

بنیانگذار آئین بهائی از ابتداء دخالت دین درسیاست را مضر به حال دین وسیاست هردو می‌دانسته چون دخالت دین در سیاست از طرفی موجب بی‌اعتباری دین و از طرف دیگر موجب ضررهای جبران ناپذیری به جامعه می‌شود. قداست دین در یک حکومت سکولار حفظ می‌شود، اما بر عکس در هر کشوری که دین حکومت کرده موجب بی‌اعتباری دین شده است. و نیز در هر گوشه‌ای از جهان که دین در سیاست دخالت کرده کارنامه خوبی از خود به یادگار نگذاشته. دخالت کشیشان مسیحی در جوامع اروپائی و ضررهایی که به جامعه اروپا زده ثبت در تاریخ است. در طول تاریخ ایران هم هرگاه روحانیون در سیاست دخالت کرده‌اند چیزی جز این نبوده است.

اکنون که همه گروه‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که دین باید از دولت و سیاست جدا باشد آیا عاقلانه است که عده‌ای از بهائیت بخواهند در سیاست دخالت کند؟

باب از‌‌ همان روز اول اظهار ادعای خود مبنی بر باب امام غایب بودن فرش را از زیر پای روحانیونی که تا آن زمان خود را نایب امام غایب و حکومت را حق خود می‌دانستند کشید و یکی از دو پایه استبداد را نشانه گرفت. این بزرگ‌ترین اقدام سیاسی در جامعه ایران بوده. مخالفت با استبدادی که مشروعیت خود را از آسمان‌ها و از نیروی ماوراء ماده می‌گیرد به مراتب مشکل‌تر از مبارزه با استبداد سیاسی است که مشروعیت خود را از نیروهای زمینی می‌گیرد. بابیان بهای این مخالفت را با هزاران کشته، مصادره اموال، جدائی زنان از شوهر پرداخته‌اند. در زمان ناصرالدین شاه هر مخالفتی با استبداد را به بابیان نسبت داده و به شدت سرکوب می‌کردند. حتی در انقلاب مشروطه محمدعلی شاه در نامه‌ای که به روحانیون نجف نوشت دلیل به توپ بستن مجلس و سرکوب مشروطه خواهان را دخالت بهائیان در سیاست نامیده وبه روحانیون نجف چنین نوشته «انجمن بابیه تشکیل داده و گفتگوی آزادی این طایفه را به میان آوردند دیدم نزدیک است در اساس شرع مقدس نبوی رخنه انداخته‌اند…»

بهائیان با درس‌آموزی از تاریخ، برای تغییرات بنیادی در جامعه راه فرهنگی را برگزیدند، و راه رسیدن به آزادی، برابری و برادری و همدردی اجتماعی را نه مبارزه مسلحانه بلکه نهادینه کردن تفکر آزادی در جامعه و ایجاد نهادهای مدنی می دانند.

اگر بهائیان در سیاست به روایت شما دخالت می‌کردند چه سرنوشتی داشتند؟ آیا باید بهائیان هزاران نفر بیش از اینکه کشته داده‌اند کشته می‌دادند بدون اینکه کوچک‌ترین موفقیتی به دست بیاورند؟ بهائیان را به جرم ناکرده دخالت در سیاست کشته و اموال آن‌ها را مصادره کرده‌اند. جوانان بهائی که پس از زلزله آذربایجان برای کمک رفته بودند به بهانه اینکه آن‌ها قصد تبلیغ داشته‌اند زندان کرده‌اند، جوانان بهائی در شیراز که برای سواد آموزی به کودکان بی‌سواد به دهات رفته بودند دچار همین سرنوشت شدند.

سرنوشت همه گروه‌ها و احزاب سیاسی، ملی و مذهبی که راه براندازی سیستم را بعد از شهریور ۱۳۲۰ در پیش گرفتند به خوبی می‌شناسیم. کدام موفقیتی را در کارنامه خود می‌توانند ارائه بدهند؟ آیا همه نیروهای سیاسی هم صدا با مرتجع‌ترین گروه‌ها نشدند و به خود و به جامعه آسیب‌های جبران ناپذیری نزدند؟ نیروهائی که در کارنامه سیاسی‌شان کار مثبتی ثبت نشده چگونه می توانند به بهایئان به دلیل عدم دخالتشان در سیاست ایراد بگیرد و بهائیان را به باد انتقاد گیرند که چرا آنها در این عمل «خیر» به نفع جامعه شرکت نکردند. آنهائی که خود و جامعه را دچار فاجعه کردند نباید از بقیه هم بخواهند که با آن‌ها همان راه رفته را تکرار کنند. در اینجا قصد این را ندارم که به اشتباهات سایرین بپردازم فقط می‌خواهم بگویم که اگر بهائیان هم مانند شما عمل می‌کردند دسته گلی به سر ملت نمی‌زدند همانطور که شما نزدید.

اما برخلاف بسیاری از نیروی‌های سیاسی، بهائیان در سیاست به معنی تغییرات بنیادی فکری و اجتماعی در جامعه ایران بسیار سیاسی عمل کرده‌اند، زیرا:

۱-  بابیان و بهائیان ۱۷۰ سال است که طرفدار جدی و خستگی ناپذیر جدائی دین از دولت هستند. این بزرگ‌ترین خدمتی بوده که بهائیان می‌توانسته‌اند به آزادی و آزادی دگراندیشان در ایران بکنند. باب با اظهار ادعای خود به نایب امام بودن خط بطلان و بر ادعای روحانیون که خودرا نایب امام غایب و حکومت را حق خود می‌دانستند کشید.

۲-  بابیان و سپس بهائیان طرفدار جدی آزادی زنان برای شرکت در فعالیت‌های اجتماعی، برابری حقوق زن و مرد در برابر قوانین مدنی، حق تحصیل برای دختران و حق رأی و شرکت در انتخابات را خواستار بوده‌اند.

۳-  بهائیان برخلاف عقاید مرسوم در جامعه خواهان رفت و آمد، دوستی و همکاری با همه مردم ایران بدون در نظر گرفتن دین وآئین وقومیت آنها بوده‌اند. هیچ فرد و یا گروهی را نجس ننامیدند و تماس با آن‌ها را ممنوع ندانستند.

۴-  طرفدار جدی آزادی عقیده، دین و مذهب در جامعه‌ برای همه مردم ایران هستند.

 ۵-  بهائیان در زمانی که ایجاد مدارس ممنوع و خلاف شرع بوده برای اعتلای فرهنگ جامعه و سوادآموزی حدود ۵۰ مدرسه دخترانه و پسرانه در سرتاسر ایران افتتاح کردند. چون سوادآموزی را برای جامعه لازم می‌دانستند. در ایران آن روز هرکس که به مدرسه می‌رفت چکمه می‌پوشید، روزنامه می‌خواند، و با غیرمسلمان دوستی می‌کرد بابی از دین برگشته ومهدورالدم نامیده می‌شد.

۶-  در زمانی که زن‌ها هیچ حقی در جامعه نداشتند بهائیان انجمن‌های «ترقی نسوان» در همه دهات وشهر‌های ایران دایر کردند و زنان را به حقوقشان آگاه کردند.

۷-  زمانی که زنان حق شرکت در اجتماعات را نداشتند بهائیان جلسات مشورتی با شرکت زنان و مردان تشکیل می‌دادند و راجع به اداره جامعه خودشان با همدیگر مشورت می‌کردند.

۸-  زمانی که در روزهای بارانی یهودیان، زردشتیان و ارامنه حق بیرون آمدن از خانه‌های خودرا نداشتند، در جمع بهائیان یهودیان، زردشتیان و ارامنه و بی‌دینانی که بهائی شده بودند همه با هم دوستانه و برادرانه معاشرت می‌کردند.

۹-  زمانی که تنها خزینه حمام‌ها که معدن کثافت و ترویج انواع بیماری‌ها بود مجوز شرعی داشت، بهائیان مبادرت به ساختن حمام‌های دوش کردند. چه مخالفت‌هائی که با حمام‌های دوش نکردند چون در آن‌ها امکان غسل نبوده.

۱۰-  یک معلم بهائی در یزد بیش از صد سال قبل اولین شرکت تعاونی را بنیاد نهاد که تا انقلاب ۱۳۵۷ در ایران فعال بود. این شرکت چون متعلق به بهائیان بود مصادره شد. اما جالب است که حتا یک مورد تخلف هم ازآن پیدانکردند.

۱۱ – بهائیان همه گونه ظلمی را تحمل کردند و مقابله به مثل نکردند به امید اینکه جامعه به صلح و دوستی برسد.

۱۲ – بهائیان تقلید را ممنوع و تحقیق در اموررا برای جامعه لازم می‌دانستند.

۱۳-  جامعه‌ای که از نظر اخلاقی سقوط کرده بود، صیغه، عقد موقت و گدائی در آن رواج داشت بهائیان این گونه اعمال را خلاف کرامت انسان نامید و ممنوع کرد.

۱۴ – بهائیان در جامعه‌ای که تقیه وتوریه دروغ گوئی و ریا جزء عادات بوده، راست گوئی و پرهیز از تقیه را پیشه خود ساختند.. بهائیان از جان خود گذشتند اما دروغ نگفتند و تقیه نکردند.

بهائیان به دلیل عقاید اصلاح‌طلبانه در میان مردم به مهم‌ترین تحول اجتماعی و فرهنگی ایران کمک کردند. آیا همه این اقدامات در جهت اصلاح جامعه ونوعی دخالت در سیاست نبوده؟

حال بسیاری ازآقایان فعال سیاسی در گروه‌های چپ، ملی و مذهبی چه خدمت ارزنده‌ای به جامعه ایران کرده‌اند؟. آیا در برابر سرکوب دگراندیشان اعتراضی کردند؟ زمانی که مغازه‌های یهودیان و ارامنه را در ماه‌های محرم به بهانه عزاداری غارت کردند، کدام یک از گروه‌های سیاسی اعتراض کردند؟ به کشتار بهائیان کجا اعتراض کردند؟ احمد کسروی را در دادگاه کشتند کدام گروه اعتراضی درخور از خود نشان داد ؟ معابد بهائیان را خراب کردند آیا اعتراض شد؟ صد‌ها بهائی را در سال ۱۳۳۴ از ادارات دولتی یک روزه اخراج کردند گروهی اعتراضی کرد؟ فدائیان اسلام عده‌ای را ترور کردند کدام گروه اعتراض کرد؟ بهائیان را از حق تحصیل دانشگاهی از ۳۵ سال قبل محروم کرده‌اند کدام گروه سیاسی به این حداقل حقوق انسانی اعتراض کرد؟. تازه چند سالی است آن هم به همت ابتدا یک نفر ودیر‌تر عده‌ای دیگر اینجا وآنجا اعتراضاتی به تجاوزاتی که به حقوق شهروندی بهائیان می‌شود اعتراض می‌کنند.

بنیانگذار آئین بهائی ایرانی بوده و در ایران هزاران بابی و بهائی به خاطر اعتقاداتشان کشته شده و مدفون هستند. هیچ ایرانی از بهائیان بیشتر به فرهنگ و کشور ایران علاقه‌مند نیست. بهائیان در خارج از ایران هر ساله جلساتی در بزرگداشت فرهنگ ایران برپا می‌کنند. تهمت بی‌علاقه‌گی به ایران و فرهنگ ایرانی به بهائیان اتهامی است خالی از حقیقت.

شهریور ۱۳۹۳ آگوست ۲۰۱۴