«

»

Print this نوشته

در آرزویِ پرواز در سپهرِ زمان

در آرزویِ پرواز در سپهرِ زمان

اگر میانِ ارزش‌ها، بلندگاهِ پیشداشت‌ها را از ‌آنِ “بودمندیِ ایران” بدانیم، بی‌شک و بی‌‌هیچ بزرگ‌نمایی‌‌ای داریوش همایون در پهنه‌یِ اندیشه و نگره، تا کنون کنشگرِ پیشتازِ گاهنامه‌یِ همروزگارِ ایران بوده ‌ست. ارزیابیِ کس‌ای چون او که ارجگزاریِ چه بسیار اندیشه‌پردازانِ ایران از رشته‌هایِ گوناگونِ علومِ انسانی‌ و هنر را بایسته گردانده ـ به‌ویژه که او خویش را آدم‌ای “نابه‌هنگام” همچون نیچه می‌‌داند و خود ارزیابنده‌ای ‌ست باریک و دور ـ بین ـ کم دشوار نیست. نخستین نگره‌پردازِ ملیت‌سازِ ایرانی‌ ـ که خود را سوسیالیست نیز می‌‌دانست ـ، در دامنه‌یِ راستِ ایران نگره‌پرداز‌ای منهایِ او نمی‌‌شناخت. شاهین فاطمی گفته‌ست در بافتارِ جستارهایِ ایران و نویسندگی از هیچکس به اندازه‌ای که از او نیاموخته. داریوش آشوری هیچکس را هماوردِ او در پیشرفت و گشایشِ زبانِ فارسی به‌رویِ فرایافت‌هایِ نو نشناخته‌‌ست. احسان یارشاطر زبانِ فارسی را به او بدهکار خوانده‌ست! همچنین پهلویِ سوم او را مردِ بی‌ جانشینِ گردآوریِ نیروها و جنبش‌هایِ آزادیخواهِ ایران در رسایِ همرایی‌ای ملی‌ دانسته‌‌ست.

مایه‌ای که در این آدمِ اندیشه‌ساز یافتم، در پی‌ِ آنچه دوست‌ای مرا پیشنهادیده بود، انگیختار‌ام گشت تا در کنش‌ای ناکارشناسانه(زیرا روزنامه‌نگار نیستم) به گفت‌و‌شنود‌ای یگانه با او که هماره استاد خوانده‌ام‌اش دست زنم. این تنها گفت‌و‌شنود‌ای‌ست که داریوش همایون به‌هدف و برایِ پس از بالزاد و سوزانده شدنِ خویش انجامیده و هیچ نمونه‌یِ همسان‌ای نه میانِ ایرانیان و نه جز ـ ایرانیان توانست یافت. همایون در اینجا نخستین و واپسین بار بود که با “پرسش ـ واژه” دست‌و‌پنجه نرمانید و پس از انجامِ آن، گیرای‌اش خواند. افزون بر این آنچه پیشِ روی دارید، آبشخور‌ای‌ست بس فشرده در کمک به شناخت‌ای روانشناسیک از بنیانگذارِ فلسفه‌یِ “بهبود خواهی‌” reformism در سیاستِ همروزگارِ ایران.

واپسین نسخه‌یِ ویرایشِ این گفت‌و‌شنود که خود انجامیده بودم را از نگاهِ نکته‌سنج‌شان گذراندم. گرچه نمی‌‌پنهانم که اگر پاپیجویی‌هایِ پر تب‌و‌تاب‌ام نمی‌‌بود، واژگان‌ای چند در نگارشِ این پرسش‌و‌پاسخ جا خوش می‌‌کردند. با این همه این پافشاری‌ها جاهای‌ای نیز نافرجام ماندند. این کارساخته‌یِ جاودانه با ۸۱ پرسش از فرهوش‌ای ۸۱ ساله که در یکم سپتامبرِ ۲۰۱۰ در شهرِ کلن،کنارِ رودِ راین انجامید را با پروانه‌یِ ملی‌ باور‌ای لیبرال که در آستانه‌گی‌ِ هزاره‌یِ سوم بی‌ هیچ پوزش خود را سرآمد‌باور elitist می‌‌نامید، می‌‌سپارم به روانِ پاکباختگان و پاسبانانِ ایران‌دیار از سپهرِ گاهنامه‌یِ باستانِ ایران تا آیندگان.

***

با درود به شما آقایِ همایون. من پرسش‌های‌ای را دارم که شاید در رسمِ پرسندگان نگنجند و این چنین نپرسند، ولی‌ من می‌‌خواهم این‌چنین بپرسم! همیشه بی‌پرده پاسخ داده‌اید، می‌‌خواهم بی‌ پرده‌تر از همیشه این پاسخ‌ها را از شما داشته باشم.

  • ۱. در زندگی‌تان چه آرزو‌ ای دارید؟

ـ آرزوی‌ام این ‌ست که کره‌یِ زمین از جهتِ دست‌نخوردگی به پنج هزار سالِ پیش بازگردد و انسانیت از جهتِ فرگشت(تکامل) برود به هزار سالِ آینده!

  • ۲. بدترین اشتباهِ زندگی‌‌تان تا به کنون چه بوده ‌ست؟

ـ اشتباه‌های‌ام به میزان‌ای پرشمار بوده، که باید بجویم تا بدترین‌شان را بیابم. ولی‌ شاید بدترین‌شان این بود که پیش از هنگام دست به هر کار ای زدم. به هر کار‌ ای دست زدم “نابه‌هنگام”(زودتر از موقع) بود.

  • ۳. کدام کارِ شما بیش از سایرین، پیش از هنگام بود؟ و به چه زمان‌ای باز می‌‌گردد؟

ـ درونشد(ورود) به سیاست. در چهارده سالگی، که به هیچ روی هنگامِ (ـ درخورِ ـ) این کارها نیست.

  • ۴. الف. می‌ گویند مغزِ اندیشه‌پردازِ ناسیونال ـ دموکرات ها، داریوش همایون ‌ست. بی‌ فروتنی(تعارف)، آیا به‌راستی‌ هست؟

ـ من نمی‌‌دانم، ولی‌ کم‌کم درباره‌یِ “لیبرال‌دموکرات”‌ها نیز چنین سخنان‌ای می‌‌گویند. نمی‌‌دانم ولی‌ به‌هر‌روی من در هر دو زمینه بسیار کار کرده‌ام.

  • ب. آیا این “نمی‌ دانم” از رویِ فروتنی(تعارف) نیست؟

ـ نه، زیرا دامنه‌یِ این جویش‌ها و جستار‌ها بسیار گسترده ‌ست و بسیار‌ای در آنها انبازیده‌اند(شرکت کرده‌اند) ـ که من هم آگاهی‌ِ درست‌ای از آنها ندارم ـ بنا بر این بهتر ‌ست که به این گفته با شک بنگریم.

  • ۵. آشکار ‌ست که شمارِ نسک‌ها، نگارشنامه‌ها، کتاب‌های‌ای که شما خوانده‌اید بسیار ‌ست. آیا شما بیش از سایرین(مراد ام، اندیشه‌مندانِ ایرانی‌ِ هم‌پیشه‌یِ همایون ‌ست) نسک(کتاب) خوانده‌اید؟ [این پرسش از پاسخ‌ای که همایون سال‌ها پیش به پرسشگر‌ای که نگاهِ ایشان را در این‌باره که شمار ای او را کتاب‌خوانده‌ترین روشن‌اندیشِ سیاسیِ ایران می‌‌دانند، جویا شده بود، برآمد، که در آنجا همایون می‌‌گوید از آن هنگام که کتاب را شناخته کمتر از روز‌ ای سه یا چهار ساعت نخوانده ‌ست.]

ـ به‌هیچ‌روی چنین چیز‌ای نیست. من شاید دوره‌ای بیش از هم‌سالان‌ام می‌‌خواندم، ولی‌ پسین‌تر گرفتاری‌هایِ زندگی‌، مرا از خواندن ـ به آن میزان که می‌‌خواسته‌ام ـ بازداشت. تنها دوره‌ای که آن اندازه که در توانشِ چشمان و زمان‌ام بود خواندم، دوره‌ای بود که پس از انقلاب در ایران پنهان بودم.

  • ۶. کوته‌پندِ شما به نسلِ جوانِ ایران چه ست؟

ـ که در ذهن و اندیشه جوان بمانند.

  • ۷. کدام فیلسوف بیشترین کارسازی(تاثیر) در زندگی‌ِ شما را داشته ‌ست؟ چرایِ چند‌واژه‌ای‌اش را نیز بفرمایید؟

ـ دیوید هیوم. زیرا مرا از این پنداشت که «”خردِ آدم” تنها راهنمایِ کنش و رفتارِ اوست»، به‌در‌آورد. هیوم انسانیت را سراسری(در تمامیت‌اش) نگریست و مرا پذیر‌اند که آنچه انگلیسی‌ ها،”عقلِ سلیم” common sense می‌‌نامند، بهترین راهنمایِ کنش و اندیشه‌گریِ سیاسی ‌ست.

  • ۸. چه کس‌ای الهام‌بخشِ زندگی‌ تان بوده ‌ست؟

ـ الهام‌بخشِ زندگی‌‌ام چرچیل بود و لینکلن.

  • ۹. زیباترین سخن‌ای که شنیدید،چه بوده ‌ست؟

بیشترین خوشبختی‌ برایِ بیشترین مردمان.

[از جرمی بنتام ‌ست]

  • ۱۰. زیباترین پیشکش‌ای که گرفته‌اید، چه چیز‌ ای بوده؟

یک دوره کتابِ «تاریخِ جهان» در دوازده سالگی.

  • ۱۱. اگر هم‌اکنون می‌بایست برایِ همیشه در بندِ یاخته‌ای زندانی می‌‌بودید و تنها می‌‌توانستید یک کتاب را با خود به‌همراه برید، آن کدام می‌‌بود؟

ـ دانشنامه‌یِ بریتانیا

  • ۱۲. الف.آیا به آنچه مردمان به “خدا” می‌‌شناسند، باور دارید؟

ـ خدا همان آفرینش ‌ست. آفرینش، خدا ‌ست. این دو از هم جدا نیستند.

  • ب. آیا “شما” به آنچه مردمان به “خداوند” می‌‌شناسند، باور‌مند اید؟

ـ گفتم،خداوند همان آفرینش ‌ست. مسلما به “آفرینش” باور دارم، ولی‌ خدا جدا از آفرینش انگاشتنی(قابل تصور) نیست.

  • ۱۳. چه رنگ‌ای را دوست دارید؟

ـ در فارسی می‌‌گویند “زبرجد”، کبود.

  • ۱۴.کدام دیسه(شکل)هایِ هندسه‌ای را بیشتر دوست می‌‌دارید؟ چنبر(دایره)، چهارگوش(مربع)، سه‌گوش(مثلث)، چارگوش‌دراز (مستطیل)؟

ـ دایره، که زیباترین و کامل‌ترین شکلِ هندسه‌ای ‌ست.

  • ۱۵. بزرگ‌ترین غمِ زندگی‌ تان چه بوده ‌ست؟

ـ از دست دادنِ مادر

  • ۱۶.چه شماره‌ای را دوست می‌‌دارید؟

ـ همه‌یِ شماره‌ها یکسان‌اند. ارزش‌شان بسته به بار‌ ای ‌ست که با نامیده شدن (اطلاق شدن) به چیز‌ ای پیدا می‌‌کنند، ولی‌ به خودیِ خود شماره‌ها یکسان‌اند.

  • ۱۷. در زندگی‌ دریغش و افسوسِ چه چیز را داشته‌اید؟

ـ افسوسِ زندگی‌ِ باختری، در همسنجی با زندگی‌ِ ایرانی‌.

  • ۱۸. الف.”برگِ بازنده”یِ همایون چه ‌ست؟

ـ پیش از هنگام به دنیا آمدن.

  • ب. همایون “برگِ برنده” داشته؟

ـ پیش از هنگام به دنیا آمدن.

  • پ. برگ‌هایِ برنده و بازنده تان یکی‌اند؟

ـ بله، زیرا برگِ بازنده‌ام را به برگِ برنده دگر گرداندم.

  • ۱۹. آیا کارتون دوست داشته اید؟

ـ نه،چندان دوست نداشته‌ام.

**

آقایِ همایون، من واژگان‌ای را برای‌تان می‌‌خوانم. کوتاه در یک یا چند واژه نخستین چیز‌ای را که دم‌ای پس از شنیدنِ هریک به ذهن‌تان خواهد آمد و یا چم‌ای که در شما یاداورانده خواهد شد را بفرمایید.

  • ۲۰. درخت؟

ـ زندگی‌.

  • ۲۱. جمهوریخواه؟

ـ اگر ایرانی‌ باشد،گمراه.

  • ۲۲. قلم؟

ـ ابزارِ از مًد افتاده‌یِ نوشتن.

  • ۲۳. پست ـ مدرنیسم؟

ـ ارتجاعِ عصرِ نو.

  • ۲۴. کورشِ هخامنشی؟

ـ نخستین جهانگرایِ جهان.

  • ۲۵. فریدریش ویلهلم نیچه؟

ـ فیلسوفِ انقلابی، ویرانگر در دستِ دیوانگان.

  • ۲۶. آخوند؟

ـ بهتر ‌ست به حجره و مسجد مرزمند گردد.

  • ۲۷. شاهین؟

ـ پرواز همیشه آرزویِ من بوده ‌ست.

  • ۲۸. پدر؟

ـ هر چه زودتر باید از زیرِ نفوذ‌اش به‌در آمد.

  • ۲۹. تنها؟

ـ بی‌ باکی(جرات)ِ بسیار می‌‌خواهد.

  • ۳۰. همسر؟

ـ بهترین راه‌حلِ زندگی‌.

  • ۳۱. دیوانِ حافظ؟

ـ گاه‌گاه‌ای باید خواند.

  • ۳۲. لامپ؟

ـ با لامپِ بیولوژیک جانشین می‌‌شود.

  • ۳۳. رایانه؟

ـ بدونِ آن زندگی‌ نمی‌‌توان کرد.

  • ۳۴. مرگ؟

ـ بسیار چیزِ بایسته‌ای ‌ست.

  • ۳۵. گاهنامه؛ تاریخ ؟

ـ بدونِ تاریخ انسانیت وجود ندارد. همه‌چیز تاریخ ‌ست.

  • ۳۶. زن؛ بانو؟

ـ بدونِ او هم نمی‌‌شود زندگی‌ کرد.

[مرادِ همایون از "هم"،"رایانه" ‌ست که گفت بدون‌اش نمی‌‌توان زیست.]

  • ۳۷. سیاست؟

ـ همه‌یِ زندگی‌.

  • ۳۸. سیاست برایِ همایون؟

ـ همه‌یِ زندگی‌.

  • ۳۹. ابر؟

ـ باید از آن گذشت. بر بالایِ آن جا گرفت.

  • ۴۰. کراوات؟

ـ تنها ابزار ای که مردها با آن کوشیدند به زنان همانند گردند.

  • ۴۱. نگارشنامه؛ نسک؛ کتاب؟

ـ چکیده‌یِ زندگی‌ِ خودِ من، چه در خواندن و چه در نوشتن‌اش پرداخته شد.

  • ۴۲. بهترین دوست؟

ـ چندین تن‌.

  • ۴۳. دموکراسی‌ِ لیبرال؟

ـ آینده‌یِ ایران.

  • ۴۴. شاهنامه؟

ـ به یک معنی‌، شناسنامه‌یِ ملی‌ِ ما.

  • ۴۵.کارل مارکس؟

ـ آموزگارِ بزرگترین اشتباهِ بشریت.

  • ۴۶. جنون؟

ـ جنون، گاه به “عقلِ پیش از هنگام” نامیده می‌‌شود و گاه‌ای به‌راستی‌ بار ای بد دارد.

  • ۴۷. نیک‌؟

ـ بی‌ بد وجود ندارد.

  • ۴۸. هنر؟

ـ بالابرد(اعتلای)ِ انسان در زندگی‌ِ روزانه.

  • ۴۹. تلاش؟

ـ ویژگی‌ِ موجودِ زنده.

  • ۵۰. دنیا؟

ـ همه‌یِ آن چیز‌ای که داریم، دیگر‌ اش افسانه ‌ست.

  • ۵۱. حزبِ مشروطه ایران؟

ـ یک‌ای از سنگ‌هایِ بنایِ همبودمان(جامعه)ِ آینده‌یِ ایرانی‌.

  • ۵۲. حزب مشروطه ایران(لیبرال دموکرات)؟

ـ گامه(مرحله)یِ تکاملی‌اش.

  • ۵۳. نگاه از بیرون؟

ـ برایِ همه بایسته ‌ست.

  • ۵۴. شاهزاده رضا پهلوی؟

ـ”نقش”ای دارد.

  • ۵۵. من و روزگار ام؟

ـ نگاه به یک زندگی‌ در یک بطنِ تاریخی‌.

  • ۵۶. محمد؟

ـ یک‌ای از پیروزمندترین سیاست‌پیشگانِ جهان.

  • ۵۷. محمدرضا پهلوی؟

ـ بیش از استعداد‌های‌اش می‌‌خواست.

  • ۵۸. زبانِ عربی‌؟

ـ تنها سهم‌گذاریِ مثبتِ عرب‌ها.

  • ۵۹. سایه؟

ـ بی‌ نور وجود ندارد.

  • ۶۰. مشروته‌یِ نوین؟

ـ نوساخته‌(اختراعِ)یِ ما.

  • ۶۱. هزار واژه؟

ـ تنها، گرد‌آمده‌یِ نوشتارها.

  • ۶۲. مادر؟

ـ آغازِ زندگی‌ و پی‌ریزیِ انسان.

  • ۶۳.حزبِ رستاخیز؟

ـاشتباه‌ای که می‌‌توانست اشتباه نباشد.

  • ۶۴. موسیقی‌؟

ـ بهترین سرگرمی و آموزگارِ انسان.

  • ۶۵. پول؟

ـ نداشتن‌اش بسیار بدتر ‌ست.

  • ۶۶. آسمان؟

ـ برایِ رسیدن.

  • ۶۷. کودک؟

ـ زیباترین هستنده‌ی(موجود) بشری.

  • ۶۸. عینک؟

ـ از دارندگانِ چشمانِ کم‌توان بپرسید.

  • ۶۹. گل ؟

ـ پای‌تان را بیرون بکشید.

  • ۷۰. غربت؟

ـ غربت وجود ندارد.

  • ۷۱. گذار از تاریخ؟

ـ نماندن و اراده‌یِ پیش رفتن.

  • ۷۲. بیست و هشتِ امرداد ؟

ـ افسانه‌ای که ملت‌ای را به کژراهه کشاند.

  • ۷۳. انتلکتوئلِ هاولی؟

ـ سرنمونه‌ی(سرمشق)ِ هر انتلکتوئل.

  • ۷۴. مدرنیته؟

ـ هیچ‌گاه کهنه نخواهد شد.

  • ۷۵. زرتشت؟

ـ یک‌ای از فرجود(معجزه)هایِ بشری.

  • ۷۶. خواب؟

ـ هر چه زیشمار(سنّ)ِ انسان بالا می‌‌رود، کمتر می‌‌شود.

  • ۷۷. زندان؟

ـ جایِ خوب‌ای برایِ خواندن.

  • ۷۸. درست‌پیمانی؛ وفاداری؟

ـ نسبی‌ ‌ست.

  • ۷۹. هورمزد؟

ـ پاسخ‌ای که ایرانیان برایِ وجودِ نیکی‌ و بدی یافتند.

  • ۸۰. باران؟

ـ که در لطافتِ طبع‌اش خلاف نیست.

[از سعدی ‌ست]

  • ۸۱. ایران؟

ـ برایِ ما، تنها چیز‌ای که داریم، همه‌یِ آن چیزهای‌ای که داریم.

با سپاس از شما.

بردیا پارس.

196