«

»

Print this نوشته

شب همایون / محمود خوشنام

khoshnam1

شب همایون


*«داریوش همایون» پژوهشگر فرهیخته، در این روزها، پاى در دهه هشتاد عمر خود مى‌گذارد. به همین مناسب، شنبه گذشته، مجلس بزرگداشتى براى او از سوى کانون سیاسى ـ فرهنگى تلاش، در شهر کلن در آلمان برگزار شد که در آن شمارى از اهل اندیشه و قلم شرکت جسته بودند.

ـ ما پیش از این ـ حدود یکسال و نیم پیش ـ به مناسبت انتشار «صد سال کشاکش با تجدد» به تفصیل از «داریوش همایون» سـخن گفته‌ایم (نیمروز ۵۲۸). اینک پیش از آن که نگاه را در مجلس بزرگداشت او بگردانیم و حرف‌هاى دیگران را بازبتابانیم تکه‌هائى از آن مطالب را، به نیت یادآورى، به نقل مى‌آوریم:
ـ «در جبهه‌بندى هاى مرسوم سیاسى، مى‌توان جایگاه «همایون» را در «راست میانه» قرار داد. راستش را بخواهید، «راست»ها شانس بزرگى آورده‌اند که داریوش همایون در میان‌شان سر برآورده است. مفسر و تحلیلگرى که اهل منطق و تعقل است و حرف‌هایش پاى استدلالى دارد که چوبین هم نیست! «راست» بدون او همه‌اش گرفتار پریشان‌گوئى، جَزم پرورى و باستان پرستى است… تبیین رویدادها و توجیه نظرات به شیوه‌اى واقع‌بینانه و استدلالى بیشترین جاذبه را براى نوشته‌هاى او فراهم مى‌آورد…. همایون علاوه بر آن نثر شیوائى دارد که ویژه خود اوست و بیشترین نکته را بر واژگان فارسى دارد ـ و از این راه توانائى‌هاى بالقوه زبان را نیز باز مى‌نمایاند…. او واژه‌سازى نیز مى‌کند. نه تنها در برابر واژه‌هاى زمخت عربى جا افتاده در زبان، بلکه در برابر واژه‌هاى کاربردى اروپائى به ویژه در قلمرو علوم انسانى. بسیارى از برابر نهاده‌هاى او پذیرش همگانى یافته و در برگردان متن‌هاى علوم انسانى به کار مى‌رود….

ـ این ویژگى‌ها نه تنها پیروان مسلکى او را با او نگاه مى‌دارد، مخالفان بى‌دلیل و با‌دلیل او را نیز وامى‌دارد که با دقت و رغبت نوشته‌هایش را بخوانند. حتى گمان مى‌کنیم که همایون چه پیش و چه پس از انقلاب بیشترین شمار خوانندگان خود را در میان چپ‌هاى مخالف یافته باشد. چپ‌ها در برونمرز حتى در پانل‌هاى مشترک سیاسى، با او هم‌نشین مى‌شوند و نظرات او را مى‌شنوند البته غالباً، نمى‌پذیرند! او ولى شاید مى‌اندیشد که سرانجام حرف و گفتگو کار خود را مى‌کند و تأثیر خود را مى‌گذارد.»

 

شاخ شمشاد!


*مجلس بزرگداشت داریوش همایون، با سخنان مقدماتى «فرخنده مدرس»، مدیر نشریه تلاش گشوده شد. او از شیوه گزینش و دعوت میهمانان گفت و از جزئیات برنامه. پس از آن زندگینامه‌اى تصویرى از همایون و «فراز و نشیب»هائى که تجربه کرده است، بر روى پرده آمد تا نوبت به کار سخنرانان رسید.

- نخستین سخنران «مهدى خان بابا تهرانى» است که در بیان آشنائى‌هاى دیر و دور با همایون از جمله مى‌گوید: «زمانى که او در حزب سومکا بود ما عضو سازمان جوانان حزب توده بودیم و طبعاً با او مخالف بودیم. خیلى هم شر و شور داشتیم. سر چهارراه پهلوى تجمع مى‌کردیم و بحث‌هاى دانشجوئى همیشه همان جا بود… آقاى همایون هم گهگاه سایه‌اش از روى سر ما رد مى‌شد! اگر هم گاهى مکثى مى‌کرد و در بحث‌ها شرکت مى‌کرد براى ما غنیمت بود چون با حرف‌هاى خودش کمک مى‌کرد به جریان بحث‌ها». تهرانى مى‌افزاید که این حرف‌ها را از آن جهت مى‌گوید که دیده است هر وقت با دوستان چپ خود صحبت عضویت همایون در سومکا پیش مى‌آید، خیلى از آنها فکر مى‌کنند همایون آدمى بوده که مى‌خواسته از طریق زور بازو حرف‌هاى خود را پیش ببرد!

تهرانى مى‌گوید که چنین نبوده است و او حاضر است شهادت تاریخى بدهد: «حتى ما چپى‌ها براى او اسم مستعارى گذاشته بودیم و وقتى مى آمد، مى‌گفتیم: «شاخ شمشاد» آمد…»!

به گفته تهرانى که سال‌هاى سال در جبهه چپ پیکار کرده، وجود «همایون» براى او همیشه به عنوان «یک روشنفکر فرزانه دست راستى»، محترم و مغتنم بوده است.

 

نگران حادثه


*سخنران بعدى «مسعود بهنود» است که نخست از آغاز آشنائى و همکارى خود با همایون- در روزنامه آیندگان- صحبت مى‌کند. به باور او آیندگان، به همت همایون تنها یک روزنامه معمولى باقى نماند و تبدیل به «مکتبى» شد پایدار. این مکتب سرنوشت دیگرى پیدا کرد و به سرنوشت اطلاعات و کیهان، دچار نشد و به مسیر دیگرى رفت. وقتى هم که دیگر همایون نبود و به زندان افتاده بود «مکتب» کار خودش را ادامه مى‌داد. «هیچ روزنامه‌اى مثل آیندگان ـ در آن روزگار ـ نه با مردم دمساز بود و نه روى مردم اثر مى‌گذاشت.» بهنود سپس از شماره‌اى از آیندگان یاد مى‌کند که در یک میلیون نسخه منتشر شده است «در حالى که تیراژ روزنامه‌هاى دیگر بین سى تا چهل هزار نسخه بود» (حتماً منظور سخنران از روزنامه‌هاى دیگر، کیهان و اطلاعات نیست که به گفته دست اندرکارانش تیراژ پانصد هزارى داشتند.)

و سرانجام «بچه‌هاى مکتب آیندگان» کار را به جائى رسانیدند که رهبر انقلاب بگوید: «من آیندگان را نمى‌خوانم»!… به گفته سخنران بعد هم وقتى آیندگان توقیف شد «کل پیکره سیاسى ایران»- از چپ و راست- به اعتراض برخاست.» با رفتن آیندگان «کل جان» از بدن مطبوعات ایران رفت ولى مکتب آیندگان پنهان و آشکار باقى ماند و به مرور در چهره‌هاى مختلف خود را نشان داد. اول «بچه‌ها امکان این را پیدا کردند که مجله مد یا مجله بهداشت و زیبائى درست کنند. «همه بچه‌هاى ما، یعنى همه مکتبى‌هاى آیندگان سُریدند در این بسترهاى تازه» و پس از تحولات دوم خرداد در نشریات دیگر مثل آدینه به کار ادامه دادند.

به گفته بهنود، اگر سر مقاله‌هاى داریوش همایون را، در آن روزها نگاه کنیم، مى‌بینیم «تفکر»ى در آنها وجود دارد که نگران آینده کشور است. نگران حادثه‌اى است که دارد نزدیک مى‌شود. این سلامت اندیشه‌اى که در ذهنیت همایون بود خود را در ذهن رروزنامه‌نگاران جوان امروز پراکنده است. آنها بیشتر از ما موضوع را درک کرده‌اند.

آخرین حرف مسعود بهنود این است که اگر بخواهد از سوى اعضاى مکتب آیندگان تنها یک جمله به آقاى همایون بگوید چیزى جز این نخواهد بود که: «شما کار خود را کرده‌اید!».

 

نگاه جوان


*نوبت سخن به «علیرضا نورى‌زاده» مى‌رسد که خود را باشتاب از منبرى دیگر در ینگه دنیا به این مجلس بزرگداشت رسانیده است. او پس از ارائه سه چهره از داریوش همایون در سال‌هاى پیش از انقلاب به رفتار و کردار سیاسى او پس از انقلاب اشاره مى‌کند و او را در میان انبوه گریختگان از وطن، تنها کسى قلمداد مى‌کند که «شهامت آن را داشت که بگوید چه اشتباهاتى کرده‌ایم و چه باید بکنیم.»تنها داریوش همایون بود که حاضر شد با «چپ و راست و میانه و سوسیالیست و کمونیست و فدائى به گفتگو بنشیند….».

«نورى‌زاده» سپس از توانائى هاى ذهنى همایون مى‌گوید که وقتى در ۷۹ سالگى مقاله مى‌نویسد مثل این است که یک جوان سى‌ساله است. اینگونه جوان به دنیا نگاه مى‌کند: «لغت، جوان، ترکیب، جوان»…

نورى‌زاده، شیوه برخورد همایون را به ویژه با مقوله «اسلام» ستایش مى‌کند. او مثل کسانى نیست که از طریق تلویزیون‌هاى خصوصى روز و شب به اسلام و اسلامیون فحش مى‌دهند. با اسلام ناب محمدى که در داخل و خارج از کشور اینگونه در روان‌ها ریشه دوانیده، این جورى نمى‌شود طرف شود… نفوذ اسلام ناب تا آنجاست که در لندن خانم‌ها سفره ابوالفضل مى‌اندازند که در کازینو برنده بشوند! «حتى آخوندى در لندن هست که روضه طاغوتى مى‌خواند… در سان دیه گو برادران قزاونه (قزوینى‌ها) در افطار پرزیدنت بوش به عنوان نمایندگان شیعه مترقى»! شرکت مى‌کنند… بارى همایون به این مذهب است که نزدیک شده ولى به قدرى استادانه با قضیه برخورد مى‌کند که آخوند او را نمى‌تواند تکفیر کند…

 

اندیشه به فردا


*«مهرداد پاینده» سخنران بعدى در واقع نسل جوانى را نمایندگى مى‌کند که نظریه‌هاى سیاسى ـ فرهنگى داریوش همایون را مى‌پسندد و تحقق آنها را مى‌طلبد. پاینده، دکتراى خود را در رشته اقتصاد عمومى در دانشگاه‌هاى آلمان گذرانده و بعد در همان دانشگاه‌ها به تدریس و تحقیق پرداخته است. در معرفى او از جمله در شیفتگى‌اش به نظریات همایون گفته مى‌شود که مطلبى انتشار یافته از او نیست که نخوانده باشد.

ـ پاینده در آغاز مى‌گوید که با همایون آشنائى نزدیک نداشته است ولى حرف‌ها و خاطرات خود او و دوستانش به نسل من امکان کشف شخصیتى را مى‌دهد که «در فرایند زندگى، تبلور ضرورت گذار فرهنگى جامعه ما از جهان واپس ماندگان است…

جهانى که نسل من با دفاع روزانه از ارزش‌هاى مدرنیته با اتکاى به نفس ولى آرام و بدون جنجال و هیاهوى نسل‌هاى پیشین، در حال گذار از آن است. نسل من آماده است که این واپس‌ماندگى را پشت سر بگذارد.

پاینده در ادامه سخنان خود به اندیشیدن به فردا به جاى گذشته، مى‌رسد:
«ما دیگر نمى‌خواهیم زندانى گذشته‌اى باشیم که دیگران رقم زده‌اند. بلکه مى‌خواهیم فتح کنندگان فردائى باشیم که خودمان رقم مى‌زنیم… و این همایون است که در برآمد این نسل، نه تنها تهدیدى نمى‌بیند بلکه در این نسل خودش را بازمى‌یابد.

پاینده در برابر این پرسش که چرا همایون از هر کس دیگرى به جامعه جوان نزدیکتر است؟ مى‌گوید: چون او «بیرون آمدن از سه جهانى» را که در آن گرفتار شده‌ایم مطرح مى‌کند:
- «بیرون آمدن از یک گنداب واقعى فرهنگى و سیاسى خاورمیانه‌اى، جهان سومى و اسلامى که یک جامعه جوان به اجبار در آن مانده است و مى‌خواهد از آن به درآید…»

پاینده مى‌افزاید که همایون «تنها به نفى آن چه نباید باشد» اکتفاء نمى‌کند. «بلکه بایدهاى آینده بهتر را نیز به صراحت و روشنى مطرح مى‌کند: «ما مى‌باید اروپائى و جهان اولى بشویم! زیرا در اصل چیزى از آنها کم نداریم. ایرانى هر جا باشد، به محض آن که به ابزارهاى فرهنگى غرب دست پیدا مى‌کند، خود را به غربیان مى‌رساند. ما از جهان سومى‌هاى دیگر سبکبارتریم!»

پاینده در تائید ستایش‌آمیز این نظر مى‌گوید: نسل ما در این میان شاید حتى سبکبارتر و واقع بین‌تر از نسل پیشین مشتاق گریز از این سه جهان بیگانه با ما و رسیدن به جهان اولى باشد با همه ایرادها و نواقصش ـ که این روزها مى‌بینیم، ـ بیشتر برازنده ماست»!

ـ به گفته پاینده، «همایون به دنبال دگرگونى فرهنگى جامعه، به عنوان تنها ضمانت براى توسعه پایدار بود.» نسل من به این امر بدیهى، که همایون براى دیروزمان مى‌خواست، امروز رسیده است. چنین است که ما هر کدام به گونه‌اى فرزندان و شاگردان همایون هستیم…»

ـ پاینده سپس به ناسیونالیسم مدرن و مثبت همایون گریز مى‌زند. با این ناسیونالیسم، توسعه و پیشرفت و اندیشه آزادى و ترقى مشروطه، به جاى مرکزى خود بازگشته است. این ایرانى‌گرائى مثبت «از فضاى تاریخى مظلوم‌نمائى و ضرورت تعریف خود از مرزبندى با آنچه غیر ایرانى است، آزاد مى‌شود، پتانسیل آمیزش و ادغام در جهان مدرن را که ضرورتاً ایرانى نیست، به دست مى‌آورد و بار مثبت و سازنده پیدا مى‌کند….»

 

کودتاى اندونزى!


*آخرین سخنران مجلس بزرگداشت سیروس آموزگار است که از نوجوانى با داریوش همایون دوستى تنگاتنگ داشته است. حرف‌ها و خاطره‌هاى او سراسر به طنزى سرزنده آمیخته است و خستگى حاضران را از شنیدن سخنرانى‌هاى پى در پى، به کلى برطرف مى‌کند.

آموزگار مى‌گوید که «همایون برخلاف ظاهر خشکش، حرف زدن تند و محکمش و گاهى حمله کردن‌هایش حتى به نزدیکترین دوستان، حتى به خود من، خیلى آدم انسانى است. این اصلى‌ترین حرفى است که من مى‌توانم درباره او بگویم.». آموزگار سپس خاطراتى را در رابطه با ذات انسانى همایون بیان مى‌کند و بعد از شایعاتى که در ایران براى او ساخته‌اند مى‌گوید:
ـ «اخیراً کتابى در ایران منتشر شده با عنوان «داریوش همایون و یادداشت هاى ساواک».

لااقل ۶۰ صفحه از این کتاب درباره «نقش همایون در کودتاى اندونزى است! هیچ احمقى توى آن ساواک از خودش نپرسید که آخر همایون براى چه باید برود اندونزى و کودتا کند؟!… سفیر جدید اندونزى که مى‌رود استوار نامه‌اش را به شاه تقدیم کند، علم به او مى‌گوید پیش از معرفى شدن لطفاً به من بگوئید این ماجراى داریوش همایون و کودتاى اندونزى چیست؟!….»

آموزگار سپس با ستایش از حرف‌هاى مهرداد پاینده یاد مى‌کند و مى‌گوید که او وقتى براى نخستین بار داریوش همایون را دیده سنش از پاینده هم کمتر بوده و درست مثل ایشان از همان لحظه اول شیفته او شده است: «خیلى ازش خوشم آمد. این قدر وسیع دنیا را مى‌دید و این قدر خوب، دور را مى‌دید. ـ که من حس مى‌کردم آدم دیگرى است. اهل ایران نیست. ما توى ایران فکر دو ماه بعد را هم نمى‌کنیم…. براى ما آینده وجود ندارد. وقتى روزهاى آینده پیش آمد، به ترتیب برایش برنامه مى‌ریزیم…… حرف‌هاى آقاى پاینده مرا به یاد آن روزها انداخت. کسى نبود که همایون را به من معرفى کند که بدانم چه جور آدمى است. الان آقاى پاینده و هم‌نسلان او از نسل همایون نیستند. از دور نگاه مى‌کنند. قضاوت آنها روى گفته‌ها و نوشته‌هاى اوست…. همایون برایشان به عنوان یک «متفکر راست» وجود دارد. آموزگار به طنز شیرین خود بازمى‌گردد و به پاینده توصیه مى‌کند که «هیچوقت در حضور نفر سوم با همایون بحث نکنید! همایون در یک بحث دو نفرى آدمى است فوق‌العاده منصف و منطقى کافى است یک نفر دیگر در آنجا حضور داشته باشد و این هر دو تا صفت عالى را از او بگیرد!».

آموزگار در پایان مى‌افزاید: «همایون وجودش را بر سیاست زمان ما تحمیل کرده است. ما نسلى هستیم که بزرگترین حوادث تاریخ ایران را تجربه کرده‌ایم او در این حوادث نقش داشته، حالا هم نقش دارد و در آینده هم نقش خواهد داشت. شما مى‌توانید با آن چه او مى‌گوید موافق یا مخالف باشید. مى‌توانید مثل من با بعضى از حرف‌هایش موافق و با بعضى دیگر مخالف باشید، ولى یک چیز مسلم است و آن این است که داریوش همایون را نمى‌توان فراموش کرد.»

 

پایانه


*در پایان برنامه بزرگداشت، نوبت به خود داریوش همـایون مى‌رسد که در آغاز اشـاراتى به نکتـه‌هائى در سخنرانى‌هاى مجلس مى‌کند و بعد به توضیح و تشریح گذراى برخى از نظرات خود مى‌پردازد. ما بسیارى از این نظرات را همانگونه که اشاره شد در نیمروز ۹۲۸ آورده‌ایم و خوانندگان بازتاب را به خواندن آن فرامى خوانیم. در اینجا به عنوان پایانه، تکه‌اى از سخنان او را در رابطه با خطابه مهرداد پاینده مى‌آوریم؛ با آرزوى سلامت و توفیق و شادکامى براى داریوش همایون:
ـ «آقاى دکتر پاینده حلقه‌اى هستند، رشته‌اى هستند که امیدوارم مرا به آینده بپیوندند. من احساس مى‌کردم که زمان این حرف‌ها خواهد رسید. حالا در حرف‌هاى ایشان تجسم این موضوع را دیدم زمانش رسیده است. مهم نیست که «من این حرف‌ها را زده‌ام. مهم این است که این سخنان پذیرفته بشود. من فراموش خواهم شد، ولى سخنان و راه ادامه پیدا خواهد کرد… این که نسل آقاى پاینده دنبال این سخنان را بگیرد، براى من کافى است…»

khoshnam2khoshnam3