«سیرآفاقیِ» لاقید زمان و مکانِ روشنفکران تاریکاندیش
فرخنده مدرّس
مقدمه: وامداری مخالفان به دکترطباطبایی
پیش از این، به نشانۀ وامداری و ادای سپاس در برابر دکتر جواد طباطبایی، گفته بودیم که ایشان «سخن گفتن» را به ما آموخت. از آن زمان، هرچه گذشت، بیشتر دریافتیم که در میان این «ما» تعداد مخالفین نیز اندک نیست؛ کسانی که برای عرضۀ مکنونات «فکری» خود، البته به منظور «نقد و ردِ» نظرات دکتر طباطبایی، جز در پناه این نظرات، نه میتوانند جملهای به قلم بکشند و نه بیانی بر زبان جاری کنند، تا چه رسد به اینکه یک کار را به استقلال آغاز کرده و آن را نیز با موفقیت به پایان مستقلش رسانده باشند.
از جمله یکی از این وامداران مخالفِ دکتر طباطبایی، محمدرضا مرادی طادیست، که در «داوری انتقادی»، و در اصل مخالفت، با نظرات ایشان، قلم کم نزده است. اخیراً نیز نوشتهای را، ظاهراً بریده از میانۀ متن دیگر خود، که در تاریخ ۱۳۹۷ منتشر شده، برای انتشار مجدد، در اختیار «فصلنامۀ ایران بزرگ فرهنگی» شمارۀ پنجم ـ ویژهنامهای در بارۀ نظام پادشاهی ـ قرارداده که در ادامۀ مخالفتهایش با اندیشۀ دکتر طباطبایی تنظیم شده است. این نوشته به آسانی میتوانست بر گردِ هم موضوع ویژۀ این فصلنامه و هم بر محور عنوان خود یعنی «شاه در لایههای زمانی و تنشهای ساختاری سیاستنامه»، حتا با بهرهگیری از مفاهیم و به یاری مقولات و مضامین ارائه شده توسط دکتر طباطبایی، اما بطور مستقل از دیدگاه ایشان، تنظیم و در اختیار فصلنامه گذاشته شود. اما این امر، در نگاه محمدرضا مرادی طادی، ناممکن آمده است. دلیل هم روشن است؛ زیرا نمیشود هیچ موضوعی را، در بارۀ تاریخ ایران، به دلخواه بررسید و «روایتهای» خوشایندِ دل بر این تاریخ رواداشت، اما به سد سکندر اندیشۀ طباطبایی و نظریههای تاریخی ایشان در بارۀ ایران برنخورد. کم نیستند کسانی که تا کنون به سیاق گوناگون تلاش خود را کردهاند، اما خیلی زود به دیوار این سد سترگ برخورده و متلاشی شدهاند.
و اما محمدرضا مرادی طادی، برای انتشار مجدد این نوشته، «کلید شاه» در «سیاستنامه» را بهانهای قرارداده و امکان فراهمآمده در«فصلنامۀ ایران بزرگ فرهنگی» را غنیمتی دیده تا بخشی از کتاب خود را که، به قریب یقین، در کتابفروشیهای میهن در کنار «تلاشهای تاریخیِ ماندگارِ» دکتر فیرحی خاک میخورند، دوباره منتشر کند، تا بلکه بتواند «روش جدید» خود را، در «نقد و رد» نظریۀ جامع دکتر طباطبایی، حداقل، به رؤیت خوانندگان «فصلنامه»، برساند. روشی که تلاش میکند؛ از ستونهای این سد سکندر، چون «نظریۀ زوال اندیشه»، «نظریۀ شرایط امتناع تفکر»، «نظریۀ سنت»، «نظریۀ تداوم و گسست» و «نظریۀ دورهبندی ویژۀ تاریخ ایران» که، به دلیل بزرگی و تناوری، در نگاه طادی حالت «لانگ شاتی» یافته و به خیال او از دسترس «دور» و فهمشان «بعید» مینماید، تصاویر متعدد نزدیک و ریزی ـ «کلوزآپی» ـ تهیه کند. یعنی درواقع یک تصویر سراسری را شکسته و بر جزیی از آن تصویر خرد شده، منفک از اجزاء دیگر، تمرکز دهد و همان جزء را نیز با متراژ و در اندازههای «نانومتری» بررسد و نام آن را بگذارد «بررسیدن سخن طباطبایی». وی، البته در خیال خود، میخواهد، برپایۀ نسبتی که انتخاب کرده، یک خورشید را در یک فندق بگنجاند (نسبت نانومتر به متر تقریباً همان نسبت فندق به خورشید است.) آنگاه، بکوشد، به خوانندهای که تصور روشنی از خورشید یافته و توان پرتوافکنی آن به همۀ گوشههای تاریک تاریخ ایران را میشناسد، تلقین نماید، که همۀ خورشید همین فندق است، و چون همین فندق است، پس میتوان آن را به آسانی شکست و گوارید. گوشههای پراکندۀ آن تصویر خرد شده را ریز ریز جَوید و ناپدید کرد، و امیدوار ماند که آن سد فرو ریزد. خُب؛ این گوی و این میدان، گر اسباب مهیا باشد!
عشق و شباب و رندی مجموعۀ مراد است / چون جمع شد معانی گوی بیان توان زد