«

»

Print this نوشته

جبهۀ قدرتمند مشروطه‌خواهی نسل نو / فرخنده مدرّس

این نیرو، ــ هواداران سرسخت بازگشت به مشروطه ــ نهال‌های برومند برآمده از بذرهای افشاندۀ چهاردهه‌واندی بر زمین پیکار ملی، و تآلی «جنبش پایداری» و «جنبش بیداری» ایرانیانند. و در دفاع از ایران و در حفظ الویت‌های ملی و میهنیِ خود پیروی از مکتب «دفاع از ایران به مردی و نامردی» و رفتن تا «اندیشیدن به نیاندیشیدنی‌ها»، حتا تا مرزهای بیرون از تآب‌اوری خود را پیشۀ خویش ساخته‌اند. در این مکتبِ ماندگار، کشور و ملت ایران محور است. این محور باید بماند تا بر گرد آن پویش خوشبختی، دمکراسی، حقوق بشر، آزادی و هر امر نیک دیگر در امور انسانی، به گردونۀ تولید و بازتولید افتد.

‌ ‌

photo_2023-03-29_12-47-12

جبهۀ قدرتمند مشروطه‌خواهی نسل نو

فرخنده مدرّس

چند صباحی است که، تیرگی افق و آشفتگی در میدان پیکار ملی ایرانیان، پدید آمده. اما این وضعیت، کمتر از هر نیرویی، توانسته خرد ایراندوستان، و در کانون آنان هواداران بازگشت به مشروطه، را به آشوب و پریشانی بی‌افکند. و کمتر از همه، روان نیروهایی را ناآرام سازد که، در سخت‌ترین روزهای سراسر پیچیده در شب‌های تاریک انقلاب اسلامی و در ناامید کننده‌ترین انزوای مماس با تنهایی مطلق، احیا و بازسازی ایراندوستی خود را آغاز و در هر گام، با توان و امیدی تازه، زمین پیکار ملی را بذرافشانی و روح سربلند ملتی را به پایداری تاریخی و فرهنگی، به راه دفاع از تداوم هستی ملی و سرزمینی خود، فراخوانند.

امروز جبهه گستردۀ هواداران بازگشت به مشروطه بس نیرومندتر، نیرویش جوانتر، جانش سخت‌تر، قرارگاهش پرتجربه‌تر و نظرگاهش بلندتر، اهدافش روشن‌تر و قبول مسئولیت اخلاقی‌اش استوارتر از آن‌ست که با پیدا شدن چند لکۀ ناقابل و چند کنشِ روان‌تیرگان و پاره‌ای آشوب‌افکنی‌های پریشان‌فکران، از میدان بدر شود و تسلط خرد را، بر رزم‌آیش و آرایش نیروی خویش، از دست بدهد. این چند هفتۀ سراسر نمایش «قدرتِ» بی‌پشتوانه، «سرمایه‌گذاریِ» بیگانه و صحنه‌آرایی‌ صورتک‌های آماسیده از زشتیِ لبخندهای زهرآگین و گفتار و رفتار گستاخانه علیه ایران نیز خواهد گذشت. اما پیکار برای نگهداری ایران و برای آزادی ملت ادامه خواهد یافت. تنها با نگاه به پشت‌سر و به انبوه روان‌های تیرۀ انقلابیِ چهل‌واندی سال پیش، که علیه مشروطیت و دستاوردهایش قد عَلَم کرده بودند، در مقایسه‌ای با روشن‌رایی امروزِ سپاه عظیم جوانان جبهۀ پیکار ملی، که خواهان بازگشت به مشروطه و دستاوردهای دو پادشاه پهلوی‌‌اند، قیاسی‌ست که جای هیچ ناامیدی نمی‌گذارد. امتیازات و برتری جبهۀ هواداران بازگشت به مشروطه ریشه‌دارتر و درخشان‌تر از آن‌ست که برنامۀ دشمنان ایران و ترفندهایشان، در درخشش آن، رنگ نبازند، رسوا نشوند واز نظرها نیافتند. بر این امیتازها باید تکیه کرد، بنا نمود و پیش رفت.

‌ ‌

 بازگشت به مشروطه، در امتداد تاریخ پیروزی

از مهمترین امتیازهای جبهه قدرتمند هواداران بازگشت به مشروطه، در قلبِ پیکارملی، که موجب امیدواری بسیار نیز هست، همانا گسترده‌تر شدن این هواداری‌ و ارادۀ ایستادن بر این تجربۀ تاریخی پیروزمند ملت ایران است. امروز ایرانیانِ بسیاری از بازگشت به مشروطه یعنی بازگشت به دستاوردهای انقلابی دفاع می‌کنند که، علاوه بر داشتن یک‌سده پشتوانۀ جنبش فکری و سیاسی تجددخواهانه کم‌نظیر و پیش از پیروزی، یک «جنبش بیداری ملی» نیز بود. جنبشی که باید آن را از سنخ همان «جنبش پایداری فرهنگی» نخست ایرانیان و در پیوند مضمونی با آن دانست، در پیوند با «جنبش پایداری فرهنگی» که به احیای ایران پس از تهاجم عرب‌های اسلامی انجامید. توجه به هم‌سنخی و هم‌پیوندی تاریخیِ این دو جنبش «بیداری» و «پایداری» از این نظر اهمیت دارد که هر دو جنبش، ملت ایران را، که می‌رفت نابود شود، از برهه‌ای دشوار از تاریخ، پیروزمندانه، عبور دادند و به همین دلیل نیز، به سربلندی در حافظۀ تاریخی ملت ایران، جای گرفتند. جنبش مشروطه‌خواهی و انقلاب پیروزمند آن، اما در پیروزی خود، همچنین وظیفه‌ای را که قرنها معوق مانده بود به سرانجام کامیاب آن رساند، یعنی «روح همیشه حاضر ملت ایران در تاریخ» را در قالب نوآیین آن ریخت و آن را در جهان جدید، برای همیشه تثبیت نمود. حال نسل مشروطه‌خواهان جدید، با تکیه بر ضرورت بازگشت به مشروطه، در تعهد به بقای سرزمین و ملت ایران، هم‌سنخ با آن دو جنبش «بیداری» و «پایداری»، ریشه‌های خود را در عمق تاریخ ایران با آن دو جنبش پیروزمند گره زده و از سرچشمه‌های تاریخ آن دو سیراب می‌شود و ریشه‌های خود را هرچه بیشتر در خاکِ ایران می‌گستراند.

علاوه براین، بازگشت به مشروطه، متصل کردن یک جریان ملی به تجربه‌ای‌ست به آزمون رسیده، تحقق‌یافته، با نهادهای نوآیین و دستاوردهای مادی و معنوی مهم در ایران، که برآمده از آرمان‌ها، پیکارها و دستاوردهای چندین نسل از پیشینیان موجبِ افتخارِ همین ملت است. برخلاف نیروهای بی‌ریشه و دچار توهمات و اسیر شعارهای فریبنده و در بند ذهنیت‌گرایی‌های معلق در لامکان‌ها و ناکجاآبادها، که با افکار تند کودکانه یا ناشی از طرح‌های بیگانه، می‌توانند بسترساز آسیب‌های بیشتری به ایران، در آینده شوند، اما بازگشت به مشروطه‌ و نهادهای آن، آفرینندۀ احساس امنیت، اعتماد نسبت به آینده‌ و لنگر ثباتی‌ خواهد بود، در لحظۀ طوفان‌های دگرگشت سیاسیِ آینده. حضور قدرتمند مشروطه‌خواهان نسل نو با تکیه به تجربه‌های پیروزمند تاریخی ایران، رفته رفته در میان ایرانیان، به تضمین بقای آن حس امنیت و اطمینان نسبت به آیندۀ ایران و مولد اعتماد به سرنوشت پیکار ملی بدل می‌گردد.

‌ ‌

پیکار ملی برای ایران

برتری دیگر مشروطه‌خواهی در هواداری از بازگشت به مشروطه، داشتن ذهنیتی روشن در بارۀ علت مبارزه و سرشت پیکارملی‌ست، که در عین حال مرز و تفکیکی‌ست میان مبارزه‌ای که در پیوند با ایران و امر ملی‌ قرار دارد و مبارزه‌‌ای که در فضای خالی و در لامکان صورت می‌گیرد و ربط و نسبتی با ایرانی بودن مبارزه نمی‌یابد. به این معنا که: درست است که مشروطه‌خواهان، مانند جریان‌های دیگر، مخالف رژیم اسلامی‌اند. اما برای آنان نظام اسلامی، تنها، رژیمی نیست که نمی‌توانند آن را تحمل کنند و یا چون رژیمی فاسد و دیکتاتور است و سرشتش بر تبعیض بنا شده، با آن مبارزه می‌کنند. طبیعی‌ست که علیه فساد در سیاست و علیه دیکتاتوری در قدرت و علیه تبعیض در حقوق انسانی، به نسبت‌های گوناگون، در همه جای دیگر جهان، حتا در جایی که ایران هم حضور نداشته باشد، می‌توان دست به مبارزه زد؛ مبارزه برای پیشبرد حقوق بشر، آزادی و دمکراسی در جهان، امروز اینجا و فردا آنجا. این‌همه نهادها و ارگان‌های غیروابسته و خیریه در راه مبارزه برای محیط زیست، برای کاهش گرسنگی، برای تحصیل دختران، علیه تجاوز به حقوق زنان و برای انسانیت در کل جهان وجود دارند.

برای شرکت در چنین مبارزاتی، الزاماً نیازی به ایران و ایرانی بودن نیست. اما احاد ایراندوستِ ملت ایران و در مرکز آنان مشروطه‌خواهان، با رژیم اسلامی مخالفند و علیه آن پیکار می‌کنند، زیرا این رژیم نه تنها ایران ــ میهن و کشور آنان ــ را به لب پرتگاه نابودی سوق داده است، بلکه این فرقۀ تبه‌کار بیشترین همّ خود را صرف این کرده تا «ایرانی را از ایرانیت و انسان را از انسانیت خود تهی سازد.» طبیعی‌ست دلبستگان به ایران تاب چنین رژیمی را نیاورند. اما در صف پیکار با رژیم اسلامی، می‌بینیم، ناکسانی هستند که از تکیه بر شأن ایرانی و غرور ملی ایرانیان می‌گریزند و از آن اکراه دارند و آن را انکار می‌کنند. عده‌ای دیگر نیز به این ناکسان، به نام مبارزه برای «دمکراسی» و «حقوق بشر» و «حقوق زن وکودک» روی خوش نشان می‌دهند و اصرار دارند، در راه اهداف نامبارک و ضد ایرانی آنان و در کنارشان به نام «اتحاد» به نام مبارزه با رژیم اسلامی بمانند و گام بردارند، بی‌اعتنا به این‌که؛ آنچه آنها از آن می‌گریزند یا با آن می‌ستیزند، به دست رژیم اسلامی نیز زخم خورده است. حقا که همسویی و هم‌سنخی‌ با رژیم ضدایرانی، بر این کسان و ناکسان «مبارک باد!»

 اما، برخلاف آن کسان و ناکسان هم‌سرشتِ رژیم اسلامی ضد ایران، مشروطه‌خواهان، در تداوم حس میهن‌دوستی و ملت‌دوستیِ تبار مشروطه‌خواه خود، علیه رژیم اسلامی می‌رزمند، تا دست رژیم حرامی را بر سرنوشت کشور قطع و مسیر نابودی ایران را سد کنند، تا موانع بازگرداندن فَر و کیان ایرانی به ایرانی و بازآوردن شأن انسانی به انسان ایرانی و سربلندی به ملت را از سر راه بردارند. این اهداف پیکار مشروطه‌خواهان ظرفیت تسخیر جان و روان همۀ ایرانیان را دارد و می‌تواند قدرت لایزال غرور زخم‌خوردۀ این ملت را به نیروی ذخیرۀ رزم مشروطه‌خواهان نسل نو، در پیکار علیه رژیم اسلامی و همۀ دشمنان ایران بدل نماید.

‌ ‌

سنت مشروطه‌خواهی، پیکاری ملی برای آزادی قانونمند

بازگشت به مشروطه، بازگشت به نظام ارزشی آزادی و دمکراسی و بسط آن در ایران نیز هست که باید، همچون سنت مشروطه‌خواهی، بر پایۀ نظمی نهادمند و قانونی‌ پی گرفته ‌شود. بازگشت به مشروطه، بازگشت به حکومت قانون، و در گام نخست، بازگشت به قانون اساسی مشروطه نیز هست. آن قانون سرآغاز راه گسترش نظام آزادی و نظام حقوقی جدید در ایران و برای ایرانیان بود. نقشۀ راهی پر نظم و نسق بود در مسیر گسترش آزادی و حقوق برابر ایرانی. راهی بود که رویکرد به ایران و حفاظت از مصالح کشور و منافع ملت در جای جای آن تعبیه شده بود. آن راه با انقلاب اسلامی، به معیت ایدئولوژی‌های ویرانگر، منقطع، تعطیل و متروکه گردید. بنابراین بازگشت به مشروطه، با هدف احیا و بازسازی و تداوم آن راه، در عین حال عطف بیانی،‌ نه تنها علیه رژیم اسلامی بلکه علیه جمیع ایدئولوژی‌های سازندۀ گفتمان ضد ملی، ضد آزادی و ضددمکراسی انقلاب ۵۷ و پاک کردن حساب ملت ایران با آن‌ست، که در شرایط «ناگزیر» ایران ۵۷، یعنی شرایط غفلت همگانی، فساد فکری و سقوط اخلاقی روشنفکری، رژیم متحجران و حرامیان دینی را از خود بیرون داد و به ایران تحمیل نمود.

هیچ اغراقی در کار نخواهد بود اگر بگوییم هیچ نیرویی بیش از مشروطه‌خواهان نسل نو، عزم به شکست دادن گفتمان ۵۷، ندارد. و همین یک دلیل، همچون برهان قاطعی، در روا بودن این عزم و اراده کافی‌ست که آن گفتمان و این رژیم، آیندۀ نسل‌ها و زمین بود ـ و ـ باش سرفرازانۀ آنان را به تباهی کشاند. در چشم این نسل نو، هیچ امری بدیهی‌تر و روشن‌تر از این نیست که؛ این پرانتز تباهی میان دو دورۀ مشروطه‌خواهی که قطع‌الطریق پویش خوشبختی ایرانیان بود، باید بسته شود. اما، از دیدگاه بلندِ نسل نو همه چیز با بسته شدن آن پرانتز نحس خاتمه نمی‌یابد. زیرا، بر پایۀ تجربه‌آموختگی تاریخی این نیرو، در هر چرخش بزرگ سیاسی، به قول حجت کلاشی؛ «نیروهای مخرب نیز آزاد می‌شوند.» کیست که بتواند از همین امروز، بر آماده شدن مخرب‌ترین نیروها، یعنی تجزیه‌طلبانِ مزدورِ مسلح، «کاسب‌کاران» سیاسی‌کار و شبکه‌ساز، مشتی لعبتک‌های صحنه‌گردان، «دکتر»های ابله و ساده‌اندیشانی که الویت‌های ملی را وارونه می‌کنند، چشم اغماض بندد؟ شگفتا که کُد رمز اتصال همۀ این نیروهایِ مخرب، «دمکراسی» و «حقوق بشر» است، البته با مقدمۀ انکار ملت یک‌پارچۀ ایران، همراه با گزینۀ مسلسل و تفنگ و خشاب‌های پر، بر روی میز «ائتلاف» برای «دمکراسی» و «آزادی»!

اما نیروهای مخرب سرِ خود در برف می‌کنند و نمی‌بینند؛ در جبهه پیکار ملی، روشن‌رایی در تدارک آیندۀ امن ایرانِ پس از رژیم اسلامی، آمادگی در حفظ یکپارچگی ملت و پاسداری از تمامیت ارضی، در مسیر نضج‌گیری، قوام و ایستادگیِ استوار افتاده است. و در متن و بطن این پیکار، هواداران سرسخت بازگشت به مشروطه، ایستاده‌اند‌ و رفته رفته به زبان و بیان آن قوام و دوام و ایستادگی بدل می‌شوند. این نیرو نهال‌های برومند برآمده از بذرهای افشاندۀ چهاردهه‌واندی بر زمین پیکارِ ملی، و تآلی «جنبش پایداری» و «جنبش بیداری» ایرانیانند. و در دفاع از ایران و در حفظ الویت‌های ملی و میهنی خود پیروی از مکتب «دفاع از ایران به مردی و نامردی» و رفتن تا «اندیشیدن به نیاندیشیدنی‌ها»، حتا تا مرزهای بیرون از تآب‌اوریِ خود را پیشۀ خویش ساخته‌اند. در این مکتبِ ماندگار، کشور و ملت ایران محور است. این محور باید بماند تا بر گرد آن پویش خوشبختی، دمکراسی، حقوق بشر، آزادی و هر امر نیک دیگر در امور انسانی، به گردونۀ تولید و بازتولید افتد.