«

»

Print this نوشته

فصل شش ‏ / استراتژی پیکار

فصل شش ‏

استراتژی پیکار

‏جمهوری اسلامی با جهان‌بینی حوزه و آخوند و با قانون اساسی ناساز و استبدادی، و ساخت قدرت ‏مافیائی آن، برسر راه هر برنامه سیاسی است که هدف خود را رساندن ایران به جهان پیشرو قرار داده ‏باشد. پیکار با جمهوری اسلامی در تمامیت ایدئولوژیک و سیاسی‌اش، و قدرت‌بخشی به مردم تا سرنوشت ‏خود را در دست گیرند اولویت هر نیروی مخالفی است که از حدود سودها و ملاحظات شخصی فراتر می‌‏رود. ما خود را در این پیکار از هر نظر سهیم می‌دانیم ـ نه اینکه برای باز آوردن آب رفته به جوی تلاش ‏کنیم و در آرزوی بازگشت به گذشته باشیم، بلکه از آن رو که هدف پیکار با جمهوری اسلامی در اصل همان ‏پیکار مشروطه است یعنی جنگیدن با استبداد سیاسی و واپسماندگی فرهنگی که دست در دست هم ایران را ‏سده‌ها به سراشیب انداخته‌اند. ما در اصل همان مشروطه‌خواهانیم، منتها می‌کوشیم مشروطه‌خواهان ‏بیدارتر و بهتری باشیم و با زمان بیش بیائیم.‏

‏استراتژی پیکار ما را هدف ما تعیین می‌کند. از آنجا که میان هدف و وسیله پیوندی ارگانیک هست و ‏افراد و گروه‌ها را کارکردها و شیوه‌های عمل‌شان می‌سازد، هر شیوه پیکاری که نشان از استبداد ‏سیاسی و واپس‌ماندگی فرهنگی داشته باشد در واقع تقویت جهان‌بینی و نظام حکومتی است که با آن در ‏پیکاریم. با این ترتیب از همان آغاز دو شیوه یا ره‌یافت aproach مبارزه کنار گذاشته می‌شود که درگذشته، ‏بویژه ده پانزده ساله نخستین پس از انقلاب، رواج تمام داشته است. نخست، استفاده از باورها یا نمادهای ‏مذهبی؛ و دوم دست زدن به خشونت یا اسلحه در پیکار سیاسی. این برنامه و اعلامیه و سخنرانی نیست که ‏ماهیت افراد و سازمان‌ها را نشان می‌دهد و تعیین می‌کند. کردار آنهاست که هر روز به آن‌ها شکل می‌دهد ‏و سرشت آنها می‌شود. آنها ممکن است صمیمانه به آنچه می‌گویند باور داشته باشند ولی تناقضی که ‏هر روز در میان گفتار و کردارشان هست به بی‌اعتقادی و دوروئی می‌انجامد و سرانجام چیزی از ‏باورهای اصلی نمی‌گذارد. هیچ نمونه پیکار مسلحانه یا خشونت‌آمیز را ــ که اساسا به معنی حق زندگی ‏یک گروه یا ایدئولوژی به زیان همه دیگران است ــ نمی‌توان نشان داد که به مردم‌سالاری و چندگرائی ‏انجامیده باشد. تجربه کشورهای بی‌شمار نشان می‌دهد که شیوه پیکار با فرا آمد (نتیجه) آن پیوند مستقیم ‏دارد. هدف وسیله را توجیه نمی‌کند بلکه رنگ وسیله را می‌گیرد و در خدمت آن در می‌آید.‏

‏اگر گروهی می‌خواهد مردم‌سالاری و چندگرائی (پلورالیسم) به ایران بیاورد با سنگ و چوب و ‏عربده‌جوئی با مخالفان خود روبرو نمی‌شود. حق دفاع در برابر خشونت البته برای همه هست. ولی نمی‌‏توان به این بهانه که در جای دیگر و زمان دیگری خشونتی شده است به تلافی از شیوه‌های غیر دمکراتیک در مبارزه ‏هواداری کرد. پیکار سیاسی مردمی نیازی به شیوه‌های فاشیستی یا حزب‌اللهی ندارد. بهمین ترتیب اگر ‏کسانی می‌خواهند با حربه اسلام و کربلا به جنگ آخوندها بروند، یا حقیقتا به این امور در کار سیاست و ‏کشورداری معتقدند و تنها می‌خواهند به قول خودشان “اسلام خود را پیاده کنند” که تفاوتی با حکومت ‏اسلامی ندارند و ناگزیر رفتارشان با مردم و مذهب بر همین مجاری خواهد افتاد؛ و یا ریا می‌کنند و ‏مردم را فریب می‌دهند که می‌باید از آنها بیشتر برحذر بود زیرا حکومت اسلامی دست‌کم همان را که ‏می‌خواهد می‌گوید.‏

‏استراتژی ما پیکار سیاسی مردمی است، یعنی تنها به نیروی مردم پشتگرم است و در کنار مردم می‌تواند به هدف برسد. خود پیداست که وقتی پای توده‌های بزرگ انسانی در میان باشد نخستین شرط ‏کامیابی، جلب اعتماد مردم است. این اعتماد از عوامل اخلاقی و سیاسی ترکیب می‌شود و همه آنها لازم ‏است. درستکاری و گفتن حقیقت و گذاشتن همه چیز روی میز یک عامل است؛ متقاعد کردن مردم به ‏شایستگی و درست بودن سخنان و روش‌ها و برنامه‌ها یک عامل دیگر است؛ باز‌تاباندن خواست مردم و ‏همراهی با جنبش آنان عاملی دیگر است ـ اما در اینجا هم می‌باید برتری را به درستکاری داد. موارد ‏معدودی پیش می‌آید که اکثریتی از مردم به کژراهه پا می‌گذارند. اگر کسی یا گروهی که دعوی خدمت ‏به مردم را دارد، به درستی و از روی آگاهی، خواست آنان را به مصلحت خودشان و کشور نداند با دفاع ‏از نظرات خود بیشتر اعتماد عموم را بر می‌انگیزد تا با ریاکاری یا چشم پوشی از اصول. می‌باید ‏شهامت آن را داشت که در برابر “مد”‌ها و محبوبیت‌های گذرا نیز ایستاد. بویژه در شرایط تاریخی که ‏نیاز به بسیج همه نیروی مردم و فداکاری برای خیر عمومی است، مانند امروز ایران، اگر همه حقیقت به ‏مردم گفته شود بیشتر آماده مبارزه و فداکاری خواهند بود.‏

‏برنامه سیاسی و مواضعی که یک حزب یا سازمان یا فرد می‌گیرد می‌باید بهترین و عملی‌ترین ‏پاسخ‌ها را به مشکلات مردم و کشور بدهد. ادعاهای دور و دراز و وعده‌های رایگان، و سخنان کلی و ‏تکرار کلیشه‌ها وگذاشتن همه تاکید بر تحریک احساسات عمومی، زمانهائی در جامعه ایرانی کارساز بود. ‏ولی مردم ما پخته‌تر شده‌اند و تفاوت گفتار کردار مسئولانه را با عوامفریبی یا سخنان بی‌پایه در‌می‌‏یابند.

ما می‌کوشیم در برنامه سیاسی و در اقدامات مبارزاتی و سخنان خود و مواضعی که می‌گیریم ‏مسئولانه رفتارکنیم و این مستلزم رفتن به ژرفای مسائل و حرکت کردن همراه تحولات سیاسی و فکری ‏زمان است. تلاش ما بوجود آوردن مجموعه بهم‌پیوسته‌ای است که همه گوشه‌هایش با هم بخواند. به این ‏دلیل وارد مسابقه زیبائی با دیگران نمی‌شویم و چوب حراج بر سر مبارزه سیاسی نمی‌زنیم که هرکه ‏چیزی گفت بالا‌ترش را بگوئیم و هرکه وعده‌ای داد بالاترش را بدهیم. هیچ‌کس نمی‌تواند از خمینی ‏بیشتر برود که وعده داد هر ماهه سهم ایرانیان را از درآمد نفت به آن‌ها خواهد داد. ما پیشاپیش به مردم می‌گوئیم که رسیدن به هدف‌ها و اجرای برنامه سیاسی ما نیاز به ازخودگذشتگی همگانی دارد و نه تنها در ‏پایان یک پیکار سخت و طولانی و پر از ناکامی خواهد آمد بلکه تا سال‌ها پس از پیروزی بر جمهوری ‏اسلامی برای برطرف کردن ویرانگری‌های رژیم، همه ما می‌باید بیش از حد کار کنیم و کمتر از آنچه ‏سزاواریم بگیریم.‏

‏در پیکار سیاسی مردمی، آنچه اهمیت دارد بسیج مردم برای تحلیل بردن و درهم شکستن رژیم با ‏استفاده از تحولات داخل و خارج است. پایه‌های نظری این استراتژی را اعتقاد به یک آینده دمکراتیک ‏برای ایران، آسیب‌پذیری روزافزون رژیم اسلامی، و ناکافی بودن سرکوبگری برای نگهداری حکومت‌های ‏فاسد واستبدادی تشکیل می‌دهد. جامعه ایرانی امروز هیچ ارتباطی به بیست سال و چهل سال گذشته ندارد ‏و دگرگونی‌های ژرف جامعه‌شناختی و آموزش سیاسی بی‌سابقه توده‌های بزرگ مردم، در کار آن است که ‏ضعف سیاسی تاریخی جامعه ایرانی را به مقدار قابل ملاحظه برطرف کند. پیروزی مردم بر رژیم ‏آخوندی، اجتناب‌ناپذیر و تنها مسئله زمان است.

تاکتیک‌های استراتژی پیکار سیاسی مردمی را به ترتیب زیر می‌توان آورد:‏

۱ ـ برجسته کردن نقاط ضعف و ناکامی‌ها و تبهکاری‌های رژیم بویژه در زمینه تروریسم و حقوق بشر ‏که از نظر بسیج افکار عمومی جهانیان برای فشار آوردن بر جمهوری اسلامی و وابستن گسترش مناسبات ‏به پیشرفت حقوق بشر اهمیت دارد.‏

۲ ـ برجسته کردن فعالیت‌های مخالفان آزادی‌خواه و ترقی‌خواه آن در هر جا.

۳ ـ پشتیبانی از جنبش مردم ایران به رهبری روشنفکران و بهره‌گیری از تضادهای درونی گروه ‏حاکم؛ تمرکز حملات بر سران مافیای سیاسی ـ مالی و عوامل سرکوبگر در رژیم؛ و در نظر گرفتن ‏گرایش‌های گوناگونی که چه در جامعه ایرانی و چه در حکومت اسلامی پدید آمده است و آن را بکلی از ‏حالت یک ساختار بهم پیوسته بدرآورده است. این تحولی است که از سوی بسیاری در ایران شناخته و عملا ‏به حساب آورده می‌شود.‏

۴ ـ گسترش زمینه همکاری و اقدامات مشترک گروه‌ها و سازمان‌های دگراندیش برای دفاع از حقوق ‏بشر و مردم‌سالاری در یک ایران یکپارچه و مستقل.‏

۵ ـ افزایش گفت‌و‌شنود غیر‌مستقیم با نیروهای آزادی و ترقی در درون ایران و پیشبرد پیکار آنان در ‏زمینه‌های عملی و نظری با استفاده از آزادی عمل بیشر ما در بیرون.‏

‏ما از هر تحولی در جمهوری اسلامی که به سود مردم و قدرت‌بخشی به آن‌ها باشد استقبال می‌کنیم. ‏تفاوت جناح‌های رژیم از نظر عملی بدین معنی است که جناح سرکوبگر، یعنی مافیای سران حزب‌الله، ‏هر منظوری دارند به حال مردم زیان‌آور است؛ ولی پاره‌ای منظورهای جناح اصلاحگر را می‌توان به ‏سود مردم شمرد. با این‌همه میان مبارزه در بیرون و درون یک تفاوت بنیادی هست. ما در بیرون ناگزیر ‏نیستیم از قواعد بازی در جمهوری اسلامی پیروی کنیم. ما می‌توانیم آن درجه از مخالفت را که بیشتر ‏مردم با رژیم دارند ولی ابراز نمی‌شود اظهار کنیم؛ و به هیچ‌روی نمی‌باید در سیاست‌های روزانه ‏جمهوری اسلامی و مبارزات جناحی درگیر شویم چون اعتبار مخالفت و مبارزه را از میان خواهد برد. ‏اکنون با برآمدن نیروی سومی که از هردو جناح دوری می‌جوید پیکار آزادی‌خواهی در ایران به مرحله تازه‌‏ای پا می‌نهد که آینده دمکراسی بسته بدان است.‏

‏با آنکه بازگشت به ایران و شرکت در پیکار مردمی از نزدیک، آرزوی هر نیروی مخالفی است ما تنها ‏با شرایط خود به ایران باز‌خواهیم گشت؛ یعنی هنگامی که دستگاه‌های سرکوبگری در جریان مبارزه ‏از کار بیفتد و مردم بتوانند از آزادی و امنیت خود دفاع کنند و ما بتوانیم با همه گرایش‌های دیگر در شرایط ‏آزاد و برابر، پیکار سیاسی کنیم.‏

‏تلاش ما بر آن است که سرنگونی رژیم آخوندی بی خونریزی و هرج و مرج و در یک فرایند گام به ‏گام صورت گیرد؛ ولی نیروهای مخالف به تنهائی نمی‌توانند فرایند سرنگونی را که هم‌اکنون آغاز شده ‏است به حال مسالمت‌آمیز نگهدارند. اگر حزب‌الله همچنان درپی نگهداری پایگاه‌های قدرت و منافع خود ‏بهر بها باشد و خشم و سرخوردگی مردم را به انفجار برساند هیچ‌کس نخواهد توانست دربرابر آن بایستد. ‏ما با همه پرهیز از خشونت، از حق مردم برای دفاع از خود در برابر تجاوزات حزب‌الله پشتیبانی می‌‏کنیم.‏

***

این استراتژی به دو دهه پیش بر‌می‌گردد و پیکاری که آن روز‌ها تصور می‌شد در خواهد گرفت پیش چشمان ما دارد با همان عناصر روی می‌دهد. جنبش سبز بهترین صورت پیکار سیاسی مردمی است که با یک همرائی consensus ملی بر سر دمکراسی لیبرال کامل‌تر شده است. مردم و رژیم هر دو با همه نیرو به میدان آمده‌اند. نیروی رژیم دستگاه سرکوبگری با هزینه‌های مالی میلیاردی آن است؛ نیروی مردم وزنه ده‌ها میلیون مردمان آگاه و به جان‌آمده است که هیچ چیز جز پایان دادن به رژیم اسلامی آرام‌شان نخواهد کرد.