«

»

Print this نوشته

… / لیلا فرجامی

GetAttachmentCA1H6DSX

لیلا فرجامی

 ‌

بخوان:

 «خانه سیاه است»

 پنجره­های روشن

هر روز

هر روز

هر روز

به جزام­های تاریک

تجزیه می­شوند.

امروز خورشید  به تنهایی

بهانۀ زندگی­کردن نیست

وقتی که دو پای تو را از شرقی­ترین کوچۀ دنیا

به طناب ترسشان می­آویزند و آخرین چراغ خانه­ات را

غروب می­کنند

بخوان:

افسوس

آنها از خودمان بوده­اند

آنها که می­کُشند

آنها که کشته می­شوند

آن گلوله­ها که شعاع میدان را می­درند

و آن گلوها

آن گلوها

آن پرندگان سبز

که به لحظه­ای از قفس­هایشان

در  نفس­های بی اجازۀ صبح

 بال­می­زنند

و سرخ

می­میرند.