لیبی با کمتر از دو میلیون جمعیت، آن هم بیشتر از عشایر بدوی، بدون هیچ سنت و سابقهای که به کار ادارهی یک جامعه نوین بیاید، با درآمد افسانهای نفت که ناگهان برآن نازل گردید و هیچ حکومتی در لیبی نمیتوانست در طول تنها چند سال از عهدهی جذب و کنترل آن برآید، کشوری نیست که با تغییر رژیم تغییرات انقلابی در آن بتوان داد.
*****
افسرانی که رژیم پادشاهی لیبی را در کودتای روز یکشنبه سرنگون کردند، هدفهای خود را برقراری یک جمهوری دمکراتیک و وارد کردن لیبی در طریق ترقی و جبهه مبارزهی اعراب اعلام داشتهاند. تجربه کودتاها در دنیای عرب نشان میدهد که نخستین اعلامیههای کودتاکنندگان میتواند همه گونه معانی داشته باشد و حتی میتواند بکلی عاری از معنی خاص باشد.
لیبی با کمتر از دو میلیون جمعیت، آن هم بیشتر از عشایر بدوی، بدون هیچ سنت و سابقهای که به کار ادارهی یک جامعه نوین بیاید، با درآمد افسانهای نفت که ناگهان برآن نازل گردید و هیچ حکومتی در لیبی نمیتوانست در طول تنها چند سال از عهدهی جذب و کنترل آن برآید، کشوری نیست که با تغییر رژیم تغییرات انقلابی در آن بتوان داد.
مسئله لیبی مسئله درآوردن بدویان به صورت اتباع یک کشور نوین مرفه است و این مسئله را تنها با زمان میتوان حل کرد. درآمدهای نفت در کار تغییر این جامعه بودهاند و هستند، فرمانروایان هر که باشند. آن عنصر انقلابی که وارد زندگی مردم لیبی شد سرهنگ ابوشواریب و اعضای گروه افسران آزاد متحد نیستند آن عامل، سالی بیش از صدمیلیون تن نفت است که از زیر شنهای یکی از بدترین صحراهای جهان درمیآید و هر کس در لیبی بر سر کار باشد او را بر امواج خود میبرد.
بدین ترتیب از نظر مشکل اساسی کار لیبی ـ پرورش مردان و زنان تازه برای اداره یک اقتصاد و اجتماع تازه ـ به هیچ روی مسلم نیست که کودتا نقش قاطع داشته باشد. رژیم تازه در بهترین صورت خود به زحمت از عهدهی کارهای نمایانتری از رژیم کهن برخواهد آمد و در بدترین صورت خود نمایش فاجعهآمیز عراق را در آفریقای شمالی تکرار خواهد کرد. با مبارزه قدرت دائمی سرهنگها و کودتاهای پیاپی و چوبههای دار و جانشین کردن سیاست با جنون جمعی و برباد دادن ثروت ملی.
سرهنگ ابو شواریب و همکارانش به آسانی نخواهند توانست ثابت کنند که رژیم امیدبخشتری را به جای رژیم گذشته آوردهاند. عدم ثبات در لیبی ذاتی بود. ملک ادریس بیش از ۸۰ سال داشت و روزهای زندگیش معدود بود و برادرزاده و ولیعهدش در چشم افراد ملتش ارجی نداشت و همه ناظران نگران روزی بودند که پادشاه کهنسال ولی پدرسالار لیبی با حیثیت سیاسی ـ مذهبی خود که مبارزه دراز بر ضد اشغالگران ایتالیائی آن را تقویت کرده بود، از صحنه کنار رود. آن روز چندسالی زودتر آمده است و ملک ادریس با درخواست از دولت انگلستان امکان هر بازگشتی را هم از میان برده است.
اعطای پایگاه به دولتهای خارجی و تحمل آن در ۱۹ سال استقلال لیبی به اندازهی کافی بد و غیر قابل دفاع بود و ملک ادریس با دعوت از نیروهای بیگانه به مداخله در کشور خود آن را بدتر و غیرقابل دفاعتر کرد. او امیدوار بود نیروهای انگلیسی در لیبی به یاریش بشتابند و شورشیان را بر سر جایشان بنشانند. اما دیگر دوران نشستن بر سر نیزه خارجی سپری شده است.
اکنون بر سران کودتاست که با مشکلات نوساختن یک جامعه بدوی با سیل درآمد نفتی که از حوصله کمتر از دو میلیون جمعیت عقب افتاده لیبی خارج است، و با همسایگان آزمندی که چشم به ثروت بیتناسب آن دوختهاند چه کنند؛ مصر فقیر از ده سال پیش طرحهای وسیع برای شرکت در رفاه بیش از اندازه لیبی ریخته است. ملک ادریس با کمک مالی قابل ملاحظه خود به مصر از دو سال پیش کوشید استقلال خود را بخرد. ولی این گونه کمکها معمولاً اشتهای گیرندگان را تیزتر میکند.
اگر لیبیها نتوانند به تنهائی از گنج بادآورد خود بهرهبرداری کنند، دستهای بسیار از هر سو دراز خواهد بود و اگر بر لیبی همان گذرد که بیشتر ناظران انتظار دارند، مسئولیت بر عهدهی شرکت های نفتی خواهد بود که در سیاست کور سودجویانه خود هیچ به این اندیشه نیستند که صد میلیون دلار در سال برای دو میلیون تن چه درهائی از آشفتگی و شوربختی را میتواند بر روی قربانیان بیخبر باز کند.
وقتی سخنگویان ایران استدلال میکنند که در تولید نفت باید ملاحظات اجتماعی و سیاسی و جمعیتی نیز در نظر گرفته شود، و شرکتهای نفتی مسئولیتی بیش از کشیدن نفت از چاهها دارند، سرنوشت کشورهائی مانند لیبی را در پیش چشم دارند و امثال لیبی بسیاراند.