تفکر علمی و انتقادی و سنت آزادمنشی که گوهر فرهنگ نوین غربی است به آن توانائیهائی داده که فرهنگهای دیگر از آن، چنین بهرههائی نبردهاند.
یادداشتهای کوتاه: برگرفته از دست نوشتههای داریوش همایون
هنگامی که از نوسازی (مدرنیزاسیون) سخن میگوئیم برجستهترین نشانههای آن را کدام میدانیم؟ به نظر میرسد نوسازی دو نشانة برجسته دارد:
۱ ـ اینکه یک جامعه بتواند با نتیجة کار شهروندانش زندگی کند.
جامعه هائی که از فروش مواد کانی جانشین ناپذیر یا بهرهکشی استعماری از جامعههای دیگر روزگار میگذرانند، حتی اگر در سطح زندگی کویت امروز یا اسپانیای قرن هژدهم را داشته باشند، جامعههای نوین (مدرن) بشمار نمیآیند. قدرت آنها ناپایدار است زیرا از خود جامعه نیست. خونی است که از بیرون به رگهای آنها میریزد و دیر یا زود باز میایستد.
۲ ـ اینکه اکثریت هر چه بزرگتر افراد جامعه از آسایش و بهروزی در حد پذیرفتنی برخوردار باشند که برای زمان ما حد جهان پیشرفتة امروزی است.
منظور از آسایش و بهروزی فراهم بودن اسباب توسعه و تکامل جسمی و فکری افراد است تا جائی که ظرفیت آن را داشته باشند؛ و برکنار ماندن آنها از آسیبهائی است که علم و تکنولوژی هز رمان میتواند جلوی آنها را بگیرد یا تاثیرشان را به حداقل برساند؛ و نگهداری کسانی است که به دلایل گوناگون شخصی یا اجتماعی توانائی نگهداری خود را ندارند یا از دست میدهند.
***
دو دستاورد بزرگ نمونة غربی توسعه و تجدد توانائی پیشرفت خودزا و اصلاح خود است. پیوسته از درون خود نیرو میگیرد و میتواند هرچند عموما دیر و به بهای زیانهای شگرف، در خودش بنگرد و برکم و کاستیهایش چیره شود. تفکر علمی و انتقادی و سنت آزادمنشی که گوهر فرهنگ نوین غربی است به آن توانائیهائی داده که فرهنگهای دیگر از آن، چنین بهرههائی نبردهاند.