«

»

Print this نوشته

اداره‌ی دانشگاه‌ها / آیندگان ۱۸ اردیبهشت ۱۳۴۸ / داریوش همایون

‌نظام آموزشی عالی ایران از کم و کاستی‌های بسیار رنج می‌برد: بوروکراسی سنگین و دست و پا گیر؛ کمبود استادان با زمان همراه آمده؛ روشن نبودن هدف‌های آموزشی و بر کناری دانشگاه‌ها از جریان زندگی اقتصادی و اجتماعی کشور؛ تسلط محافظه‌کاران و روحیه محافظه‌کاری…

نظام آموزشی عالی ایران از کم و کاستی‌های بسیار رنج می‌برد: بوروکراسی سنگین و دست و پا گیر؛ کمبود استادان با زمان همراه آمده؛ روشن نبودن هدف‌های آموزشی و بر کناری دانشگاه‌ها از جریان زندگی اقتصادی و اجتماعی کشور؛ تسلط محافظه‌کاران و روحیه محافظه‌کاری…

اما یک عیب اصلی در کار دانشگاه‌ها عموماً هست که در چاره‌ی آن می‌توان برطرف کردن اغلب کم و کاستی‌های یاد شده در بالا را جستجو کرد ـ دانشگاه‌های ایران غیر دمکراتیک هستند. اداره‌ی غیردمکراتیک این مؤسسات بلندپایه از بیشتر آنها چنان دستگاه‌های زنگ زده‌ای ساخته بود که سال گذشته تشکیل کنفرانس انقلاب آموزشی رامسر را ناگزیر ساخت و امسال نیز کنفرانس ارزیابی نتایج انقلاب آموزشی را.

اختیارات وسیع رؤسای دانشگاه‌ها و دانشکده‌ها و گروه‌های تعلیماتی در آنچه به ذات کار آموزشی مربوط می‌شود همراه با بسته بودن دست‌هایشان در همه امور کم اهمیت‌تر اداری، ترکیب غریبی از استبداد و عدم کفایت بوجود آورده بود. آنها برای تأمین نیازمندی‌های جزئی آزمایشگاه‌های خود ناچار بودند از هفت‌خوان مناقصه‌ها و تشریفات قانونی بگذرند. ولی در عین حال می‌توانستند ـ حتی پس از تشکیل کنفرانس رامسر و شروع انقلاب آموزشی ـ آزمایشگاه‌های کامل چند میلیونی را بیهوده بگذارند و استادیارانی را که جرات کرده و انتقاد خود را به گوش مقامات بالاتر رسانده بودند تک تک و دسته‌جمعی از مؤسسات زیر فرمان خود تبعید و اخراج کنند و بجای تحقیق پرونده بسازند.

قدرت بی‌چون آنها در مسائل آموزشی و ناتوانی‌شان در امور اداری غالباً به بوروکراتیک شدن دانشگاه‌ها و تسلط بیش از اندازه کارکنان اداری بر امور آموزشی می‌انجامید. اشتغال عمده‌ی رؤسا احاطه کردن خود با دست‌نشاندگان و اشخاص طرف اطمینان‌شان می‌شد و کیفیت کادر آموزشی پائین می‌رفت.

در چنان نظامی شخصیت یک رئیس اهمیت تمام و کمال می‌یافت. اگر خوب بود ـ مانند معدودی انتخابات سال گذشته ـ دانشگاه ها بیش از همه انتظارات پیش می‌رفتند. اگر خوب نبود ـ مانند معدودی انتصابات سال گذشته ـ دانشگاه‌ها چیزی نداشت که به کنفرانس ارزیابی انقلاب آموزشی نشان دهد.

در اصلاح دانشگاه‌ها ـ که هدف قابل حصول‌تری از انقلاب آموزشی است ـ قصد باید جلوگیری از تمرکز فاسدکننده قدرت در دست‌های یک نفر یا گروه معدود باشد. شرکت دادن عناصر مختلف ذینفع یک دانشگاه در اداره آن به بیهوده سرلوحه همه اصلاحات دانشگاهی اروپا نبوده است. شرکت در اداره دانشگاه‌ها از احساس بیگانگی عناصر جوان و تحصیل کرده‌ای که روح واقعی مؤسسه آموزشی هستند جلوگیری می‌کند و بر کارائی آن مؤسسات می‌افزاید.

“گفتگو” و “مشارکت” که دارد مایه بسیاری از سیاست‌های اجتماعی و اقتصادی ایران می‌شود پیش از هر جا باید در مؤسسات عالی تجربه شود. در آنجا که با پرورش قشرهای رهبری آینده کشور سروکار دارد، تسلط محض یک مقام و روابط صرفاً آمرانه زمینه تربیتی نامناسبی خواهد بود و این جوانانی که به قصد خدمت کار آموزشی را برای زندگی خود برمی‌گزینند، در این مقابله سخت نسل‌ها با یکدیگر، در این مبارزه‌ای که برای جانشینی مفاهیم و شیوه‌های کهن با شیوه‌های و مفاهیم نو در هر جا درگرفته است، به یک پشتیبانی مداوم نیاز دارند که جز با تغییرات سازمانی میسر نخواهد بود.