«

»

Print this نوشته

تفسیر پدیدارشناسی روح ـ جلسۀ ششم بخش پنجم

بار دیگر به تفسیر کوژو برمی گردم که گفت اینجا یعنی با پیروزی پرولتاریا، یا به تعبیربعدی مارکس، با پیروزی تاریخ بر ماقبل تاریخ پرونده بسته شده است و بعد از این دیگر پیکاری در میان نخواهد بود. گفتیم که هگل چنین چیزی را نمی گوید چون هگل اعتقاد نداشت که پیکار در حوزه مناسبات اجتماعی تمام شدنی است، در نظرهگل صورتهای پیکارعوض می شود ولی اصل پیکار سر جای خود هست. اما این که هگل این بحث را در بخش اول پدیدارشناسی روح آورده آیا به معنی ظهور تاریخ در پدیدارشناسی روح قبل از ظهورعینی خود تاریخ است؟

***

تفسیر پدیدارشناسی روح

جلسۀ ششم بخش پنجم

 

بار دیگر به تفسیر کوژو برمی گردم که گفت اینجا یعنی با پیروزی پرولتاریا، یا به تعبیربعدی مارکس، با پیروزی تاریخ بر ماقبل تاریخ پرونده بسته شده است و بعد از این دیگر پیکاری در میان نخواهد بود. گفتیم که هگل چنین چیزی را نمی گوید چون هگل اعتقاد نداشت که پیکار در حوزه مناسبات اجتماعی تمام شدنی است، در نظرهگل صورتهای پیکارعوض می شود ولی اصل پیکار سر جای خود هست. اما این که هگل این بحث را در بخش اول پدیدارشناسی روح آورده آیا به معنی ظهور تاریخ در پدیدارشناسی روح قبل از ظهورعینی خود تاریخ است؟ در جواب باید گفت این تلقی کوژو هم درست نیست، تفسیرهای جدید با توجه به منطقی که در تمام پدیدارشناسی روح جاری است گفته اند که مناسبات میان خدایگان و بنده و پیکارتا پای مرگ میان دو خودآگاهی در پدیدارشناسی روح ، تنها تمثیل هایی هستند که هگل برای نشان دادن تبدیل یک خودآگاهی به دو خودآگاهی در درون هر فرد آورده است ، نه صورتهای تاریخی که اینجا ظاهرمی شوند. تفسیری که امثال لبریر و دیگران در سال های اخیر ارائه کرده اند این است که این اصطلاحات تمثیل­هایی هستند که پیدا شدن فرد خودآگاه را توضیح و نشان می دهد قبل از این که فرد در تاریخ ظاهربشود و این پیکار در تاریخ جریان پیدا بکند ، دو خودآگاهی دو طبقه و یا دو فرد انسانی ــ که کوژو به کرات آورده است ــ نیستند، بلکه یک فرد است در خلجان روحی دائمی ، این فرد ، در گسیختگی که در درون او ایجاد شده ، در پیکاری مرگباربا خود وارد می شود تا به تثبیت خودآگاهی مستقل خود یا به تعبیرهگل خودآگاهی جوهری نایل شود. این جاست که هر فردی به عنوان خدایگان بر بنده ای که درون او وجود دارد پیروز می شود وهر بنده ای در درون ما خود را به مرحله خدایگانی می رساند و این جاست که فرد شکل می گیرد، در واقع انسان جدید این است .

آنچه ذکرشد البته نه ماقبل تاریخ و نه پایان تاریخ است بلکه آغاز یک مرحله دیگری از سیر تجربه آگاهی است که در مراحل و تجربه های بعدی یا گشتالتن های دیگری هم این آگاهی ظهور پیدا خواهد کرد تا به آگاهی بالاتر و برتر برسد. این جاست که هنوز فرد دارای آگاهی بنده بر خدایگان خود پیروزشده و معنای خود را پیدا کرده است ولی راه سیر تجربه آگاهی هم چنان ادامه دارد. در جلسات آینده به نقل از هگل خواهیم گفت که این مرحله آغاز راهی است که فرد خودآگاه بتواند از مراحل دیگر آگاهی بگذرد و در جایی اتفاقاً نشان خواهد داد که صورت های تاریخی آگاهی هم ظاهرشده اند، یعنی این اتفاقی که در فرد افتاده در تاریخ هم صورت گرفته است. بنابراین هگل از دو طبقه صحبت نمی کند که یک طبقه دیگری را از بین ببرد بلکه از دو خودآگاهی و به تعبیر بهتر، از دو صورت خودآگاهی صحبت می کند ونشان می دهد که این دو در تلاقی با یکدیگر و در یک پیکار تا حد مرگ ــ نه مرگ ــ باید پیش بروند و انسان جدید خودآگاه یا « فرد » این جاست که ظاهرمی شود، در واقع، این دیالکتیک پیچیده است که نشان می دهد انسان و فرد غربی به معنی اصالت فرد، در کجا پیدا شده است.

به عنوان نکته آخر برمی گردم به آن مسئله ای که مسئله خود ماست و آن این که فرد در فنا ظاهرشدنی نیست، در پارادایم عرفانی ـ اخلاقی و شرعی ما ، انسان موجودی است که خود را در غیر نفی می کند ولی این فردی که هگل از او صحبت می کند در اثبات خود و از طریق اثبات خود ظاهر شده است و عنصر اصلی تشکیل دهنده فلسفه و اندیشه سیاسی جدید و بیشتر از آن اندیشه اقتصادی جدید همین فرد است که دارای خواست­هایی است و اصلا این فرد جز خواست­هایش نیست . ناگفته نماند که عنایت Desire انگلیسی را این جا آرزو ترجمه کرده بود که درست نیست بلکه خواست درست­تر است. از نظرهگل به صورت خاص و از نظراندیشه جدید به صورت عام ، شخصی که فانی شده اصلا شخص و فرد نیست چون فاقد اصلی­ترین چیزی است که انسان و فرد جدید دارد و آن مسئله « خواست » است. از زمانی که فرد به این معنا که دارای « خواست » است ظاهرمی شود و این خواست هم از طریق کارش تبلور پیدا می کند و خواست و کارش هم در جای خود به معنی نفی بلاواسطه بودن عالم خارج و تغییر آن است، از این جا به بعد است که بسیاری از علوم جدید بر پایه همین خواست شکل می گیرد که یکی از نخستین آنها اندیشه سیاسی جدید است که از قرن شانزده به بعد شکل گرفته است یعنی از زمانی که انسان دیگر با فضیلت­هایش تعریف نمی شود بلکه با خواست­هایش تعریف می شود، اندیشه سیاسی قدیم، اندیشه فضیلت­هاست ولی اندیشه سیاسی جدید، اندیشه مبتنی بر«خواست»هاست که هابز یکی از مهم ترین نظریه پردازان این است. اتفاقا اندیشه اقتصادی جدید هم این جا در دل اندیشه سیاسی جدید ظاهرمی شود برای این که اگر شما خصلت اصلی انسان را خواست های او بدانید ، این خصلت در درجه اول در حوزه سیاست ظاهرمی شود چون هر کسی به شکوه و جلال بیشتر از مال اهمیت می دهد. به همین دلیل است که آغاز رنسانس با اندیشه سیاسی و با ماکیاوللی است یعنی به دست آوردن و حفظ قدرت است ، وقتی این اتفاق افتاد جنبه های دیگر انسان هم ظاهرمی شود که یکی از اولین جنبه ها اقتصاد و منافع است و این جاست که اندیشه اقتصادی جدید هم تدوین می شود که این اتفاق بیشتر در حوزه روشنگری اسکاتلند رخ داد. منظور این است که این مباحث هم پیچیده و هم بسیارانتزاعی در خاستگاه اساسی­ترین اتفاقاتی قرار دارد که در غرب افتاد ولی در جای دیگری تاکنون تکرار نشده است.

معنی این سخن این نیست که این اتفاق ها قبل از هگل اتفاق نیفتاده و یا فهمیده نشده است بلکه هگل با پدیدارشناسی روح، منطق یا خاستگاه تجدد را به ما توضیح می دهد. در واقع منطقی را که پشت این تحولات بود توضیح می دهد و از سوی دیگرتوضیح می دهد که « فرد » در کجا و در چه مقطع تاریخی ظاهر می شود و بیشتر از آن از چه منطقی تبعیت می کند و بعد هگل بویژه در پدیدارشناسی روح نشان خواهد داد که این منطق در همه جا جاری است و همه جا تکرار می شود. در جلسات قبل گفتم که در جایی که ما وارد آن قصرشدیم آهنگی در حال نواخته شدن بود که مثل قطعه بولرو تکرار یک تم است اشاره به همین است که در واقع یک چیز بیشتر گفته نمی شود و آن منطق تجدد است، منطق ظهور انسان جدید است که دنیای جدید را ایجاد خواهد کرد. هگل نشان می دهد که این منطق در همه جا از سیاست گرفته تا دین و اقتصاد جاری است. اگر فرصت اجازه می داد می توانستم به شما نشان بدهم که تنها کسی که توانسته توضیح بدهد که دیانت ما عین سیاست ماست هگل است – البته به شرطی که بفهمیم که چه گفته است. گفتن صرف یک جمله یک چیز است ولی بسط چگونگی آن چیز دیگری است، هگل تنها کسی است که توانسته این موضوع را توضیح بدهد. این خود داستان دیگری است که در فرصت دیگری توضیح خواهم داد.