«

»

Print this نوشته

درختی که تلخ است وی را سرشت / مسعود دباغی

‌ ‌

اراده‌ی ملّی اراده‌ی ملّت ایران است، چه‌آن‌ها که آن را بپذیرند، چه نپذیرند، چه به شاهزاده باور داشته باشند یا نه. این اراده تفکیک‌ناپذیر است، درست عین تمامیّت ارضی. اراده‌ی ملّی، اراده‌ی ناسیونالیست‌ها یا هوادادان شاهزاده نیست. البته که اراده‌ی مخالفان هم نیست. آن را نمی‌توان به شعبات مختلف تقسیم کرد و بعد بابت اشتباه در انتخاب نمایندگان هر شعبه‌ش، مجموع آن عقاید متضاد ضدملّی را داخل منشوری گرد آورد و مدعی شد که این منشور ملّی است. منشور انقلاب ملّی نمی‌تواند مانیفست ۵۷ی‌ها باشد.

‌ ‌

Mas 2

درختی که تلخ است وی را سرشت

مسعود دباغی

بدو گفت که‌این چیست که‌انگیختی؟

که با شهد، حنظل برآمیختی!

بارها پیش آمده که با خود بگوییم، ما در این لحظه از تاریخ به کسی مثل رضاشاه نیاز داریم تا با اقدام قاطع خود، آن‌چه را می‌طلبیم، حاکم کند. رضاشاه ایران را از داخل فتح کرد. واقعه‌ی عجیبی بود. اراده‌ای ملّی در وضعیّت سکوت یا رضایت منفی دول خارجی، بر ارتجاع حاکم مسلّط شد و دولت نوین ایران را تاسیس کرد.

با انتشار این منشور، حتما گرفتار این حس درماندگی شده‌اید که انگار خودآگاهی ملّی ناتوان است که نماینده‌ی خود را داشته باشد و آن‌چه را اراده می‌کند، لااقل فعلا در خارج از کشور حاکم کند.

این وضعیت از این جهت پیش آمده که همان‌طور که بارها تذکر داده‌ایم، جنگ ما صرفا با جمهوری فعلی نیست که بعد از سرنگونی‌اش سر فرصت برویم با بقایای تفکرات ۵۷ی تسویه حساب کنیم. ما صرفا با جمهوری اسلامی طرف نیستیم، بلکه با شجره‌ی خبیثه‌ی ۵۷ی رویارو هستیم که در برابر حاکم شدن اراده‌ی ملّی حتی در نوشتن منشوری ساده مقاومت می‌کند.

وقتی اراده‌ی ویرانگر ۵۷ی که به‌لحاظ قوه‌ی کمّی در اقلیت است، جان‌سختی می‌کند، به‌نحوی که در کیفیت نوشتن منشوری ملّی تا این حد دستکاری می‌کند، چاره‌ای نمی‌ماند جز این‌که با او در همین‌جا تسویه حساب کرد.

اراده‌ی ملّی اراده‌ی ملّت ایران است، چه‌آن‌ها که آن را بپذیرند، چه نپذیرند، چه به شاهزاده باور داشته باشند یا نه. این اراده تفکیک‌ناپذیر است، درست عین تمامیّت ارضی. اراده‌ی ملّی، اراده‌ی ناسیونالیست‌ها یا هوادادان شاهزاده نیست. البته که اراده‌ی مخالفان هم نیست. آن را نمی‌توان به شعبات مختلف تقسیم کرد و بعد بابت اشتباه در انتخاب نمایندگان هر شعبه‌ش، مجموع آن عقاید متضاد ضدملّی را داخل منشوری گرد آورد و مدعی شد که این منشور ملّی است. منشور انقلاب ملّی نمی‌تواند مانیفست ۵۷ی‌ها باشد.

«باطل» در این‌جا، محقق نشدن اراده‌ی ملّی است. هر منشور یا سندی که اراده‌ی ملّی بر آن حاکم نباشد، استعماری است. استعمار ایدئولوژی‌های ۵۷ی است. دموکراسی از طریق حکومت اراده ی ملّی می‌تواند محقق شود. با تشکیل لویی جرگه اراده‌ی ملّی محقق نخواهد شد.

علی‌نژاد، اسماعیلیون و مهتدی، از جنس آدم‌های معمولی اجتماع نمایندگی نمی‌کنند. این‌ها مملو از ایدئولوژی‌های مختلف ارتجاعی و بلندگوی آن‌ها هستند. این‌ها آگاهانه یا ناآگاهانه سمپات ایده‌های ضد ایرانی هستند، بنابراین نماینده‌ی ایران نمی‌توانند باشند. آن‌چه می‌نویسند، نیز به اراده‌ی ملّی مربوط نیست و آن را محقّق نمی‌کند. این حضرات حامل مقادیر کشنده‌ای از ایدئولوژی‌های ویرانگر ۵۷ی هستند. انقلاب ملّی کنونی علیه انقلاب ۵۷ برپا شده است.

افسون ۵۷، درخت کَبَستی به‌بار آورده که جمهوری اسلامی تنها یکی از شاخه‌های آن است، اگرچه غُصن اعظم باشد. این درخت را باید از ریشه برکند. ۵۷ی‌ها می‌خواهند با قسم این‌که به خدا شیرین است، میوه‌ی تلخ این درخت را به ما بخورانند. با زدودن پسوند اسلامی از جمهوری اسلامی، یعنی با بریدن یکی از شاخه‌ها، درختِ حنظلِ ۵۷‌ی هم‌چنان جز خربزه‌ی ابوجهل به ارمغان نخواهد آورد.

درختی که تلخ است وی را سرشت

گرش برنشانی به باغ بهشت

ور از جوی خلدش به هنگام آب

به بیخ، انگبین ریزی و شهد ناب

سرانجام گوهر به کار آورد

همان میوهٔ تلخ بار آورد!