باید متذکر شد مهتدی و سازمان میلیشیایی متبوعش نه تنها سیاسی نبوده بلکه بدلیل نوع فعالیتهایشان در نزدیک به نیم قرن گذشته کاملا تروریستی هستند. بنابر افشاگریهای اعضای سابق کومهله نظیر شورش خراسانه، بختیار بلوری و بهرام رضایی و البته افشاگریهای اعضای کومهلهی ابراهیم علیزاده شخص عبدالله مهتدی فرمان ترور مخالفانش را صادر کرده است. مهتدی در سال ۶۳ یکی از رهبران جنگ برادرکشی یا جنگ اورامانات میان کومهله و حدکا بود که بیش از چهار سال به طول انجامید و بالغ بر هزار نفر از دو طرف را به کام مرگ کشید. جنگی که هدف از ایجاد آن برتری جویی و تلاش در جهت هژمونی و تسلط بر کردستان بود. در این جنگ بسیاری از مردم غیرنظامی نیز مورد تعرض و خشونت و کشتار قرار گرفتند.
سیاست ایرانگرا، عرصۀ میلیشیاگری و تجزیهطلبی نیست!
گفتگوی بنیاد داریوش همایون با نیما کرمی
بنیاد داریوش همایون ــ دوست ارجمند، جناب آقای نیما کرمی با سپاس و خرسندی بسیار از قبول دعوت ما برای انجام این گفتگو، که پرسشهای آن ناگزیر، تا حد زیادی، رنگگرفته از فضای عمومیست که، در حال حاضر، زیر وزن سنگین میل به «ائتلاف» قرار دارد. ندا و خواست گستردۀ ائتلاف، از هرسو بلند است. گویا همه در انتظار «معجزهای» هستند. آیا چنین خواستی ریشه در یک ضرورت واقعی دارد، یا بیشتر برآمده از تصور و انتظار مردمیست که با نگاه به تنگناهای زندگی و خطرات سنگین و هراسآور علیه میهنمان، به حق و به درستی، برچیده شدن هرچه زودتر بساط رژیم اسلامی را میخواهند؟
نیما کرمی ــ با درود بر شما و سپاس از فرصتی که در اختیار من قرار دادید.
اگر بخواهیم از منظر سیاسی دربارهی مفهوم ائتلاف سخنی به میان آوریم، معمولا ائتلاف همپیمانی موقت میان احزاب و گروههای سیاسی است که یا در پارلمان برای دستیابی به قدرت و رسیدن به دولت در معنای مثبت آن و البته در مسیر برانداختن دولت مستقر از نگر منفی شکل میگیرد؛ یا در زمان انتخابات و برای بدست آوردن حداکثر آرای مردمی و پیروزی در رایگیری معتبر میگردد. ائتلاف دائمی نبوده و بدیهیست که ائتلافکنندگان امروز ممکن است در فردا علیه یکدیگر وارد ائتلافی متفاوت شوند. ائتلاف سیاسی را احزاب سیاسی تشکیل میدهند و نه افراد. افرادی که هیچ میانهای با سیاستورزی نداشته و حظی از مناسبات و مفاهیم علم سیاست ندارند را نمیتوان در ائتلافی سیاسی شرکت داد.
پرپیداست مفهوم ائتلاف در مسیر انقلاب جدای از تعریف ذکر شده نیست اما بنابر شرایط موجود در هر کشور و مقتضیات زمانه و در مسیر هرچه بهتر فراهم کردن امکان همکاری ممکن است اصولی حداقلی پیشنهاد و پذیرفته شود. آشکار است اعتبار گرفتن این اصول حداقلی محصول تفاوتهای عمیق فکری و عملی احزاب و گروههای خواستار ائتلاف است تا بتوان هرچه بیشتر از واگرایی و تقابل دوری گزید. در غیر این صورت زمینه سازی برای ایجاد چنین اصولی بلاموضوع خواهد بود.
نکتهی مهم دیگر آن است که ائتلاف چه در مسیر دستیابی به قدرت، چه پیروزی در انتخابات و چه براندازی زمانی هستی مییابد که نیروی سیاسی غالبی که نسبت به دیگر احزاب دارای قدرت تاثیرگذاری بسیار بالاتر و دارای هواداران حداکثری است غایب باشد. وگرنه آن حزب یا جریانی که مورد اقبال عمومی بوده و دارای وزن و قدرت به مراتب بالاتری است نیازی برای تن دادن به ائتلاف در خود نمیبیند.
در شرایط کنونی خیزش ملی ایرانیان به نظر میآید اصرار و پافشاری اعمال شده برای ائتلاف از سوی برخی فعالان که بخش بزرگی از آنان غیرسیاسی هستند تابع دو خواسته است. برخی از آنها لزوم موفقیت در سرنگونی جمهوری اسلامی را صرفا از طریق ایجاد ائتلاف دانسته و البته خواست مردم برای هرچه زودتر رخ دادن این سرنگونی را نیز مدنظر دارند. دستهی دوم بدین دلیل که دارای حمایت کافی از سوی مردم نبوده و وزن قابل توجهی در مناسبات ندارند در پی ائتلاف هستند؛ اما چون افراد غیرسیاسی در میان آنان کم نیست بیشتر نمایان گر سهمخواهی شخصی این افراد میتواند باشد تا حرکتی در مسیر به بار نشستن خیزش ملی ایران.
آیا ائتلاف برای براندازی معجزه میکند و همواره موفق است؟ بیتردید بستگی به میزان مقبولیت و مشروعیت عمومی و توان احزاب و نیروهای سیاسی ائتلافگر دارد. البته که در نهایت معجزه از سوی مردم در کف خیابان رخ خواهد داد.
بنیاد داریوش همایون ــ بدیهیست که در یک خیزش «سراسری» که هدف اول آن برچیدن نظام اسلامیست، حضور بپاخاستۀ تک تک ایرانیان، نه تنها حق هر ایرانی، بلکه ضرورت تحقق پیروزمندانۀ آن هدف نیز هست. آیا به این اعتبار میتوان ماهیت سیاسی این پیکار «سراسری»، با چنین هدف مقدمی، را تعدیل و کمرنگ کرد؟ آیا مردم ایران، برخلاف، ملتهای دیگر و خلاف قانون پذیرفتۀ تجربههای تاریخ بشری، برای دستیابی به خواستهای خود، نیازی به اهل سیاست و احزاب سیاسی ندارند؟ چند چهرۀ وجیه و محبوب و پیروی تودهوار از آنان کفایت میکند؟
نیما کرمی ــ آرنت جهان بیسیاست و سیاستورز را جهانی بدوی میداند که گرفتار وضع طبیعیست. بدویت حاصل از وضع طبیعی هم از دید آرنت یعنی بیقانونی و خشونت و جنایت. سالیانیست که دیدی عوامانه و عوام فریبانه در میان برخی محفلها بازتولید گشته است که سیاست و سیاستمدار را کثیف و فریبکار شناساندهاند. بازتولید از این منظر و با توجه به تحلیل زندهیاد استاد طباطبایی که قدمای ایران در زبان فارسی حتی به جای politics برگرفته شده از پولیس یونانی که اشارت بر شهر و کشور و ادارهی بهتر امور دارد، از کلمهی سیاست استفاده کردند که حاوی بار معنایی منفی حیلهگریست. امروز اما همین محفلیها تکهای از شعر سهراب که «جای مردان سیاست بنشانید درخت» را برداشتهاند و در جمعهای به قولی روشنفکرانه بازگو کرده و از این دست ترهات به جامعه تزریق می کنند و ذهن مردم را نسبت به علم سیاست زهرآگین نمودهاند. سیاست اما امر پیچیده، بغرنج، حساس و تعیین کننده در مناسبات بینالملل است. هر کشور موفق در عرصهی جهانی دارای سنت فکری سیاسی ریشهدار و سیاستمداران کارکشته است. این نخبگان سیاسی کشورها هستند که منافع ملی حداکثری را برای ملت خود به ارمغان میآورند.
استفاده از افراد مشهور و محبوب که میانهای با سیاست نداشته و شناختی از مفاهیم ندارند میتواند اثرگذار و تهییج کننده و کاربردی باشد؛ چنانکه در خیزش ملی امروز ایرانیان اثرگذاری بسیار مثبت برخی چهرهها را نظارهگر بودهایم. در ادامه نیز میتوان از آنان در مسیر پیشبرد اهداف این خیزش بهره برد اما بدون شک اثرگذارترین شیوه برای موفقیت مبارزهی ملت ایران کار سیاسی و تشکیلاتی و سپردن مسئولیت به نخبگان عرصهی سیاست است. یک بازیگر و یا ورزشکار و حتی یک فعال مدنی و یا خبرنگار به دلیل نبود تجربه و عدم شناخت از پیچیدگیها و مفاهیم سیاسی، در صورتی که مسئولیتی ورای دانش و توانایی خود در امر سیاست را بپذیرد نه تنها ممکن است اثرگذاری مثبت پیشین را از دست بدهد بلکه عامل به بیراهه بردن و خسران به مبارزات ملت ایران گردد. چنین شخصی ناچار است نسبت به مسائل احساسی برخورد کند، تصمیمهای اشتباه بگیرد و یا به راحتی فریب بخورد. از نمونههای چنین روندی در ماههای اخیر میتوان اعتباردادن به سازمانهای تروریستی تجزیهطلب نظیر کومهله و حدکا را مورد اشاره قرار داد که برخی بدان مبادرت ورزیدند. ادامهی این روند بیتردید پیامدهای ناگوار و خطرناکی را متوجه خیزش ملی و در نهایت ایران و ملت ایران خواهد کرد.
بنیاد داریوش همایون ــ از آنجا که برخی افراد در حلقۀ تشکیل «ائتلاف»، البته زیر نظر شاهزاده رضاپهلوی، ترکیب «بدیعی» را بوجود آوردهاند، که اندکی خلاف عادت مینماید و برخی از این افراد این حلقه نیز به «غیر سیاسی» بودن خویش اذعان و اصرار دارند، لذا چنین ترکیبی به این پرسش نیز دامن میزند که؛ ائتلاف اساساً به چه منظور و برای چه؟ ائتلافی که بیشتر اعضای آن از چهرههای عضو جامعۀ پر تکاپوی فرهنگی در عرصههای مختلف، نظیر حوزۀ ادب و هنر و ورزش، جنبشهای مدنی و طرفداران محیط زیست…، هستند، چه مزیت احتمالی نسبت به گروهها و احزاب سیاسی دارد؟ مرز و محدودیت و حُسن و عیب چنین ترکیبی چیست؟
نیما کرمی ــ اگر منظور شما ترکیب افراد حاضر در نشست دانشگاه جرجتاون است، بر اساس تعریفی که از ائتلاف و چگونگی شرایط برای ایجاد آن داده شد؛ همچنانکه شاهزاده رضاپهلوی پیشتر بدرستی ائتلاف را نتیجهی همپیمان شدن احزاب سیاسی دانسته بودند و نه افراد، و از آنجا که در ترکیب افراد حاضر در نشست یاد شده به غیر از شخص شاهزاده هیچ فعال سیاسی حضور ندارد؛ بنابراین ائتلاف دانستن آن جمع کاملا فاقد اعتبار است.
اطلاق کردن عبدالله مهتدی به عنوان فعال سیاسی و سازمان تروریستی کومهله به عنوان حزب سیاسی میانهای با حقیقت ندارد. برمبنای آرای آرنت سیاست و فعالیت سیاسی عرصهی اعمال خشونت و نظامیگری نیست. از دید وی اندیشهی سیاسی تنها میتواند پدیدارهایی را در قالب سیاست دنبال کند که بسط و تفصیل بیابند و در قالب بیان عرضه شوند. آرنت خشونت را گنگ میداند و فاقد توانایی برای گفتگو. بنابراین اگر شخص و یا سازمانی در پی اثبات حقانیت نفس خشونت مشغول شود نه تنها سیاسی نیست بلکه معتبرکنندهی نظریه و عملی ضدسیاسیست. باید متذکر شد مهتدی و سازمان میلیشیایی متبوعش نه تنها سیاسی نبوده بلکه بدلیل نوع فعالیتهایشان در نزدیک به نیم قرن گذشته کاملا تروریستی هستند. بنابر افشاگریهای اعضای سابق کومهله نظیر شورش خراسانه، بختیار بلوری و بهرام رضایی و البته افشاگریهای اعضای کومهلهی ابراهیم علیزاده شخص عبدالله مهتدی فرمان ترور مخالفانش را صادر کرده است. مهتدی در سال ۶۳ یکی از رهبران جنگ برادرکشی یا جنگ اورامانات میان کومهله و حدکا بود که بیش از چهار سال به طول انجامید و بالغ بر هزار نفر از دو طرف را به کام مرگ کشید. جنگی که هدف از ایجاد آن برتری جویی و تلاش در جهت هژمونی و تسلط بر کردستان بود. در این جنگ بسیاری از مردم غیرنظامی نیز مورد تعرض و خشونت و کشتار قرار گرفتند. عبدالله مهتدی و سران سازمانهایی نظیر حدکا در درجه ی نخست باید به دلیل جرایم تروریستی محاکمه شوند و اگر در دادگاه صالحه توانستند بیگناهی خود را ثابت نمایند آنگاه این حق را خواهند داشت که فعالیت سیاسی آزادانه و نه نظامی داشته باشند.
دیگر آنکه اکثر افراد در جمع و نه ائتلاف یاد شده؛ و به غیر از عبدالله مهتدی که ملیت ایرانی و ملت واحد ایران را قبول ندارد و در پی فدرالیسم قومی است، به تاریخ و پرچم ملی ایران بارها توهین و به تمامیت ارضی ایران حمله کردهاند. با ایران ستیزانی همچون برنارد لوی روابط نزدیک داشته و یا تجزیهطلبی را حق دانسته و در پی اعطای حق(کذا) آموزش به زبان مادری هستند و ایران را کثیرالمله میخوانند. به نظر می آید اکثریت آن جمع باوری به منافع ملی نداشته و از این حیث میتوانند نقش مخربی در خیزش ملی ایرانیان داشته باشند.
بنیاد داریوش همایون ــ همه میدانیم که مردم ایران به جلب نظر و حمایت افکار عمومی جهان به پیکار خود بسیار اهمیت میدهند. در این رابطه، نیز اهمیت حضور و فعالیتهای مؤثر، افراد سرشناس ایرانی یا ایرانیتبار از حوزۀ هنر، ورزش، فعالین حقوق بشری و… را نمیتوان دستکم گرفت. اما از سوی دیگر میدانیم؛ تماس و ارتباط با محافل خارجی، همچون راه رفتن بر تیغۀ باریکیست که مهارت و درایت خاصی میطلبد و مستلزم شَم و درک قوی سیاسیِ و متعهد به مصالح کشور و توانایی در تشخیص این مصالح است. حساسیت شدید مردم نسبت به چنین مناسباتی را نیز نمیتوان دست کم گرفت. با توجه به این نکات، در برقراری چنین مناسباتی، از سوی افرادی که از تجربه و مهارتی در این زمینهها برخوردار نیستند، یا حتا برخی از آنان اساساً به چنین مصالحی باور ندارند، چگونه میتوان به نتایج چنین ائتلافی با چنین ترکیبی اطمینان حاصل نمود؟ آیا حضور و نقش ویژه شاهزاده برای ایجاد اطمینان در برقراری این مناسبات کفایت میکند؟
نیما کرمی ــ در مورد افراد سرشناس تاثیرگذار در حوزههای مختلف برای کمک به ایجاد یک ائتلاف سیاسی حقیقی اثرگذار، نکتهای که باید بدان توجه کرد این است که چنین چهرههایی در درجهی نخست باید گرایشهای سیاسی مشخصی را نمایندگی کنند و از سوی احزاب سیاسی به عنوان بازوی تبلیغاتی معرفی گردند. این امر شرایطی را پیش میآورد تا آنها هم در زمینههای تخصصی خود فعالیت مثبت داشته و هم با هدایت نخبگان سیاسی احزاب متبوع خود دچار اشتباههای راهبردی نشوند. اما مطمئنا این احزاب سیاسی هستند که ائتلاف سیاسی را میتوانند تشکیل دهند و راهبردها را تعیین کنند. نخبگان برآمده از احزاب سیاسی هستند که میتوانند بدون اشتباه و شاعرانگی و رفتارهای برآمده از عدم تسلط به مفاهیم و مناسبات سیاسی با نخبگان سیاسی و نمایندگان ملل تاثیرگذار دیدارهای مفید و همراه با بازدهی بالا داشته باشند. البته حضور شاهزاده رضاپهلوی به دلیل جایگاه تاریخی و میراثی که از سامانهی پادشاهی مشروطه به وی رسیده است و بدین جهت که نقش فراجناحی برآمده از این میراث را به خوبی ایفا کرده و میتوانند همچون چتری عامل وحدت میان نیروها باشند؛ و از آنجا که از اقبال عمومی بسیار بالایی در میان ملت ایران نیز برخوردارند، میتوانند موفقیت ائتلاف تشکیل شده را تضمین نمایند.
اما پرسشی که میتوان مفروض کرد این است که آیا حتما میبایست ائتلافی صورت گیرد؟ آیا هواداری از گرایش سیاسی خاص در میان اکثریت مطلق ملت ایران وجود ندارد تا نیاز به ایجاد ائتلاف برطرف گردد؟ آیا ایجاد سازمانها و تشکیلات سیاسی منسجم که هر کدام گرایش سیاسی خود را نمایندگی کرده و به عضوگیری نیرو چه در داخل و چه خارج از کشور پرداخته و در صورت نیاز اقدام به همکاری با یکدیگر نمایند روند حرکتی مبارزه را بهتر و اثرگذارتر نخواهد کرد؟
بنابر نظرسنجیهای مختلف صورت گرفته و نشانههای مختلفی که به وضوح دیده میشوند، اکثریت ملت ایران هوادار شاهزاده رضاپهلوی و احیای دوبارهی پادشاهی مشروطه و بازگشت به نظام پیشین هستند. این حمایت حداکثری برای نیروها و احزاب و سازمانهای مشروطهخواه میتواند دلیلی برای عدم تمایل به ائتلاف را موجب گردد؛ به ویژه زمانی که اکثریت افراد حاضر در نشست دانشگاه جرجتاون را علیه حقوق شهروندی و نظام مشروطه یعنی همان حکومت قانون، و ایرانگرایی و باور به ملت واحد ایران میبینند. بی تردید نیروهای مشروطهخواه به دلیل داشتن اقبال عمومی باید با تلاشهای پیگیر و روزافزون بر ایجاد انسجام و سازماندهی نیروهای داخل و خارج کشور تاکید نمایند و به آموزش نظری و میدانی آنها همت گمارند و بیش از پیش اذهان ایرانیان را جذب اندیشهی خود نمایند. پرپیداست از آنجا که ایرانگرایی در ایران دست بالا را دارد نیروها و احزاب ملیگرای جمهوری خواه نیز بدین امر باید مبادرت ورزند. حال اگر در این میان ائتلافی صورت گیرد که حتما باید دارای محتوایی ملی باشد، نخبگان ملیگرا چه جمهوریخواه و چه مشروطهخواه نیز بدان خواهند پیوست و البته باید بخشی از ائتلاف باشند.
بنیاد داریوش همایون ــ با سپاس از شما جناب نیما کرمی