«

»

Print this نوشته

در غیاب رنگ ـ نگاهی به آثار حسام ابریشمی

با سپاس از حسام ابریشمی بابت اجازه بهره‌گیری گزیده‌هائی از آثار هنریش از مجموعه‌ی «در غیاب رنگ» برای  این دفتر، همراه با بیوگرافی کوتاهی در باره‌ی نقاش، به روح این مجموعه از نگاه پیتر فرانک منتقد آمریکائی راه می‌یابیم:

حسام ابریشمی، نقاش و مجسمه ساز، سال ۱۳۳۰ خورشیدی در شیراز زاده شد. وی دانش آموختۀ رشتۀ هنر در  کشور ایتالیاست.  برگزاری نمایشگاه های  نقاشی متعدد در آمریکا و اروپا، تدوین چهار جلد کتاب دربرگیرندۀ نقاشی های او و نقد نظر تحلیلگران بر آنها- به دو زبان فارسی و انگلیسی، و بنیان نهادن انجمن هنرمندان هنرهای تجسمی در لس آنجلس از دستاوردهای فرهنگی حسام ابریشمی در سال های پس از ترک ایران بوده است.

وی در حال حاضر ساکن آمریکاست.

 Dar Ghiyab 2

در غیاب رنگ

پیتر فرانک

حسام ابریشمی، نقاش شناخته شدۀ بین المللی، با سه دهه فعالیت حرفه ای پس از تحصیل هنر در زادگاهش شیراز و نیز در ایتالیا جایگاه خود را به عنوان استاد رنگ ها در هنر نقاشی تثبیت کرده است.

با این که پیکره های نقاشی های حسام مشخصاً در دل رنگ های روشن و غنی شکل می گیرند، می توان چهرۀ سخت و خشن دنیا را که در طول زمان های دراز روح نقاش را آزرده است، در آنها یافت.

حسام ابریشمی در غیاب رنگ نیز به خلق آثاری پرداخته است که توانایی او را در آفرینش نقاشی و رساندن پیام های انسانی و اخلاقی در هیأت یک داستانسرا به نمایش می گذارند.

نمایش حالت و خطوط پیکره های این آثار بدون حضور رنگ برجسته تر و واضح تر است با این وجود غیاب رنگ در این مجموعه کامل نیست. لمس های ظریفی از رنگ زرد یا قرمز در گوشه هایی از این پرده ها به بیان حالت و فرم بدن پیکره ها کمک می کند تا حسی بین رنج و اعتراض را به بیننده منتقل کنند. طرح حرکت این پیکره ها چنان گویاست که مانند تلنگری بر احساس بیننده وارد می شود.

ابریشمی در این آثار آمیزه ای از طراحی و نقاشی را در نهایت کمال به نمایش می گذارد و ترکیبی هماهنگ از هنر و سیاست را به ما عرضه می کند.

اگر رابطۀ بین طراحی و نقاشی را به شعر و قصه مانند کنیم، این طرح ها به اشعاری حماسی می مانند که شبیه داستان های هزار و یک شب، شکیبائی انسان را در برابر خشونت نشان می دهند.

آثار مشخصی از این مجموعه به وقایع کنونی زادگاه حسام- ایران- از نگاه یک هنرمند تبعیدی بازمی گردند. اما همچنان که اعتراض به بی عدالتی های اجتماعی در خطه ای خاص می تواند به خلق آثاری در غیاب رنگ بینجامد، بیماری، درد، و فجایع دیگری از این دست در هر جای جهان نیز قادرند بر هنرمند چنین اثری بگذارند. چرا که رنگ در نگاه حسام از جهان بیرون او برگرفته شده و مجموعۀ «در غیاب رنگ» اعتراض هنر تجسمی است به هر چه نفهمیدن و ندانستن در آن جهان بیرونی، که از درونی ترین عواطف خالقش برآمده اند: مکانی مشترک در قلب همۀ انسان ها که هرگز به ارزش های غیر انسانی تسلیم نمی شود و اگر آزرده شود به خلق هنر ناب و ماندگار می انجامد.

آغاز  خلق مجموعۀ «در غیاب رنگ ها» به معنای نفی یا کنارگذاشته شدن سبک و شیوۀ همیشگی نقاشی حسام ابریشمی نیست. این مجموعه از دورانی سخن می گوید که نقاش به ضرورت بیان حقیقتی خاص رسیده است و می خواهد بیننده را نیز وادارکند با نگاهی عمیق تر به درون خویش آن حقیقت را بر پردۀ حسام و در قلب خویش بازیابد. جهانی بودن پیام این آثار چنان است که اگر زمانی بتوان در ایران، سودان، زیمبابوه، برمه یا حتی پکن، مسکو، یا واشنگتن به نمایششان گذاشت، نمادی از حقیقت عریان خواست های جامعه را در برابر قدرت تداعی خواهند کرد.

خشم ابریشمی در این آثار یک احساس شخصی برآمده از گذشته، کودکی یا باورهای اهریمانانه نیست؛ شعله های خشم نقاش به سوی بی رحمی های روزگار است و ما سایۀ انسانی خویش را در احساسات او می بینیم.

با این همه «در غیاب رنگ ها» تنها یک بیانیه محکم نیست، یک زیبایی غریب هنرمندانه است که تابشی از هنر حسام را نمایش می دهد که میان رنگ های نقاشی های پیشین او محو شده بود.

او با تکیه بر حرکت و با رعایت توازن و تناسب،  تفاوتی آشکار به جایگاه سیاه و سفید کار می دهد که اثر را همان اندازه لطیف می کند که ملتهب.

در غیاب رنگ ها مجموعه ای سراسر مطبوع نیست، هنری است تأمل برانگیز و متقاعد کننده ودر عین حال دل انگیز.