«

»

Print this نوشته

به سمت آزادی / سارا محمدی اردهالی/ ایران

134 Zane Sabz

اشک‌آور خوب است

مثل سوت مسابقۀ دو

می‌دوی

چشم‌ها می‌سوزد

بار اول می‌ترسی
ـ مثل باتوم و کابل ـ

بارهای بعد سیگار در می‌آوری

دود می‌کنی

همسایه‌ها از پنجره خبر می‌دهند: آمدند

باز می‌دوی

چه هوایی دارد دویدن

میان چنارهای ولی‌عصر
ـ از گشت ارشاد خبری نیست ـ

میان کتاب‌فروشی‌های انقلاب
ـ چقدر این جا کتاب ممنوعه پیدا کردیم ـ

می‌دویم

جای همه خالی

دوستان تبعیدی

برادرهای بزرگتر که برای یک اعلامیه زندگی‌تان را ‌دادید

یا در جبهه

یا پشت دیوارهای اوین

از ما جدا شدید

می‌دویم

جایتان سبز

مشعل المپ دست ماست

زنده‌باد دویدن

با چشم‌های اشک‌آلود

به سمت آزادی.