نقطهای که نبرد بر سر آن آغاز شده احتمالاً دارای منابع نفتی قابل ملاحظهایست و در بیابانهای بیپایان پیرامون آن هیچ کوشش جدی برای تعیین خط مرزی نکردهاند.
فشار بر عربستان
آیندگان ۱۵ آذر ۱۳۴۸
داریوش همایون
رقابت و دشمنی گاهگاهی مردم شبه جزیره عربستان با آن قسمتی در جنوب غربی شبه جزیره که پیشینیان “عربستان سرسبز” مینامیدند و جمهوریهای یمن و یمن جنوبی کنونی را تشکیل میدهد، به روزگاران همچشمیهای فرزندان عدنان و قحطان برمیگردد. از هنگامی که اعراب به عنوان اعراب خود را شناختهاند، قبایل شمالی و جنوبی جزیرةالعرب با هم در ستیز بودهاند، گاه به دلایل تجاری، گاه سیاسی و همواره مبتنی بر یک زمینۀ خونی و نژادی. امروز که نیروهای ملک فیصل و رادیکالهای یمن جنوبی به نبرد برخاستهاند، چنان که سربازان ابنسعود و امام یحیی در دهههای نخستین قرن بیستم برخاسته بودند، مسئله تنها بر سر برخورد دو رژیم و دو روحیۀ متفاوت یا خطوط مرزی تعیین نشده نیست. اقوامی که هیچگاه به آسودگی در کنار هم نزیستهاند، همزیستی را همچنان دشوار مییابند.
نقطهای که نبرد بر سر آن آغاز شده احتمالاً دارای منابع نفتی قابل ملاحظهایست و در بیابانهای بیپایان پیرامون آن هیچ کوشش جدی برای تعیین خط مرزی نکردهاند. رژیم یمن جنوبی با یک موج انقلابی ـ بر ضد انگلیسها و بر ضد شیوخ امارات کوچکی که زمانی قرار بود فدراسیون عربستان جنوبی را تشکیل دهند ـ بر روی کار آمده است. تندروی و احساس حقبهجانبی رهبران این رژیم چنان است که حتی حکومت یمن جمهوری، که آنها را در مبارزهشان یاری داد و زمانی وحدت با آن هدف اعلام شدۀ ایشان بود، از در مخالفت درآمدهاند.
آنها پس از درهم نوردیدن بساط شیوخ باریکۀ ساحلی جنوب شبه جزیره به دستاندازیهایی در سواحل شرقی و شمال شرقی نیز پرداختهاند. دستههای مسلحی که تربیت میکنند چند بار کوشیدهاند در امارات ساحلی دریای عمان آشوبهایی برپا کنند. حتی در پارهای شیخنشینای خلیجفارس رد پاهایی از آنان دیده شده است.
با چنین روحیه و سوابق، وجود احساسات خصمانه نسبت به عربستان سعودی در حکومت یمن جنوبی مایۀ شگفتی نخواهد بود. آنها نه تنها میل دارند حکومت صعودی را از یک منبع درآمد احتمالی دیگر محروم گردانند و به اقتصاد درهمریختۀ خود ـ که اکنون بیشتر بر گرد پالایش نفت خام مصر در پالایشگاه عدن میچرخد ـ نفخهای از حیات، حتی در آیندۀ دور بدهند، آغاز یک مبارزۀ طولانی را هم، که به زعم ایشان اجتناب ناپذیر است، بیمورد نمیدانند.
عربستان سعودی خاری در گلوی آنها و همۀ حکومتهای رادیکال عرب است. حکومت آن به یاری درآمد سرشار نفت و رهبری هوشمندانۀ ملک فیصل وزنۀ بسیار سنگینی در خاورمیانۀ عربی شده است. در سراسر کرانههای شبه جزیرۀ عربستان و امارات حاشیهای آن نظریات حکومت سعودی را در هر تحولی باید به حساب آورد. تا وقتی در ریاض قدرت ثابتی وجود داشته باشد، نیروهای افراطی در عدن یا صعنا یا هر جای دیگر آزادی عمل خود را بسیار محدود خواهند یافت.
برخورد میان این دو قطب در شبه جزیره در واقع اجتنابناپذیر است و غمخواریهای محافل عرب که در چنین شرایطی، در آستانه تشکیل کنفرانس سران عربی، جنگ اعلام نشدۀ دو کشور به زیان همۀ اعراب خواهد بود، تأثیر چندان در اصل موضوع نخواهد داشت. تا وقتی در یمن حکومت امام یحیی قرون وسطی را تا نیمۀ قرن بیستم ادامه میداد و در عدن و عربستان جنوبی انگلیسها ترتیبات قرن نوزدهم را به زور اسلحه حفظ میکردند، و در عربستان صعودی نیز امور خانواده و حرم ملک مسعود بر مصالح کشور مقدم بود. میشد وضع موجود را در شبه جزیره نگهداشت.
امروز که یمن و یمن جنوبی عرصۀ تاخت و تاز نیروهای رادیکال و پشتیبانان خارجی آنها شدهاند و در عربستان سعودی حکومتی با تواناییها و احساس مسئولیتهای یک حکومت نوین بر روی کار آمده است نقطههای برخورد ناچار بیش از گذشته خواهد بود. جنوب غربی شبه جزیرۀ عربستان اکنون پایگاه تعرضی پردامنه شده است که تا خلیجفارس را در بر میگیرد. یک تعرض جناحی بسیار وسیع که حوزۀ خلیجفارس در آن پیوسته جای مهمتری مییابد.
کشور سعودی یکی از آخرین موانع بر سر راه طرحکنندگان نقشۀ این تعرض است و باید انتظار داشت بیش از پیش از جنوب و غرب و شمال خود زیر فشار قرار گیرد.