تا کنون نشنیده بودیم که متهمان سیاسی را هم به شلاق خوردن محکوم کنند. مثلا کسانی که نامهای به رئیس جمهور بنویسند و از او بخواهند که به قانون اساسی که خودش به آن قسم خورده و به موجب آن به ریاست جمهوری رسیده عمل کند، به زندان و شلاق محکوم شوند. اکنون بنا به گزارش سازمان عفو بین المللی ۹ نفر از اعضای گروه بازرگان که به دورههای چندماهه تا چندسالة زندان محکوم شده بودند، علاوه براین محکومیت، قرار است هر کدامشان از ده تا سی ضربه شلاق بخورند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رفتار حیوانی
در جمهوری اسلامی شلاق را در موارد متعدد بکار میبرند. شلاق در کنار زندان و جوخة اعدام از وسائل هر روزی دستگاه حکومتی است. مستها را شلاق میرنند. جرائم جنسی را علاوه بر سنگسار با شلاق مجازات میکنند. شلاق برای آنها یک مظهر قدرت است. هرجا نتوانند گلولة تفنگ و مسلسل را بکار ببرند به شلاق متوسل میشوند. موارد بسیار هم شده است که اول از شلاق و بعد از گلولة مسلسل و تفنگ استفاده کردهاند.
اما تا کنون نشنیده بودیم که متهمان سیاسی را هم به شلاق خوردن محکوم کنند. مثلا کسانی که نامهای به رئیس جمهور بنویسند و از او بخواهند که به قانون اساسی که خودش به آن قسم خورده و به موجب آن به ریاست جمهوری رسیده عمل کند، به زندان و شلاق محکوم شوند. اکنون بنا به گزارش سازمان عفو بین المللی ۹ نفر از اعضای گروه بازرگان که به دورههای چندماهه تا چندسالة زندان محکوم شده بودند، علاوه براین محکومیت، قرار است هر کدامشان از ده تا سی ضربه شلاق بخورند.
با در نظر گرفتن اینکه بیشتر این افراد در سنین بالای شصت و هفتاد هستند و مزاجشان تحمل زندان را هم ندارد چه رسد به ضربههای شلاق، فقط میشود یک نتیجه از این مجازاتها گرفت. میخواهند عمر این افراد را هرچه میتوانند کوتاهتر کنند. در غیر این صورت در هیچ جای دنیا و در هیچ کتاب فقها ننوشته که مجازات نامه نگاری، شلاق خوردن است. این افراد نه مُسکری خوردهاند نه مُنکری کردهاند. جرمشان این بوده که به دوستان و همکاران سابق خودشان نامه، آنهم نامة مودبانه نوشتهاند. نه اسلحه برداشتهاند، نه قصد کشتن و خراب کردن داشتهاند. آنها افرادی هستند متین و موقر و درس خوانده با سوابق طولانی که تا همین ده سال پیش بسیار هم مورد تائید زمامداران فعلی جمهوری اسلامی بود. در این ده ساله هم از آنها کاری جز نامه نگاری و چاپ روزنامه و مقاله سرنزده است. خیلیهاشان هم به اقرار آخوندها مسلمانان معتقد هستند. رژیم اسلامی از یک طرف با هایهو و کمال افتخار اعلام میکند که به دنبال برنامة وسیع بازگرداندن دهها هزار کارشناس و درس خواندة ایرانی در خارج توانسته است حدود صد، صد و پنجاه نفری را به ایران برگرداند. از طرف دیگر با افراد نهضت آزادی که همهشان از قماش درس خواندهها و کارشناسان خارج مانده هستند رفتاری میکند که مو برتن هر ایرانی درس خوانده در خارج راست میشود.
این حجت الاسلامها و آیتاللههائی که ادعا دارند همه چیز را بهتر از دیگران میفهمند و دسترسی به ذخیرة نامحدود معرفت الهی و نبوی و امامی دارند، چطور از درک مسالة سادة رابطه بین رفتارشان در داخل و عکسالعمل آن رفتار در خارج بر نمیآیند؟ اگر احتیاجی به ایرانی درس خوانده ندارند پس چرا اینهمه هیات میفرستند و هیات دعوت میکنند و میهمانی و بلیت هواپیما میدهند؟
اگر هم درس خواندهها را مزاحم میدانند و به زندان و شلاق محکومشان میکنند پس چه توقعی از ایرانیان خارج دارند؟ در کشوری که نامه نگاری ساده مجازاتش زندان چند ساله باشد و علاوه بر آن آدم را بگیرند و به شلاقش ببندند ایرانیها با چه اطمینانی به چنان کشوری برگردند؟
ایرانی خارج ممکن است خیال نامه نگاری نداشته باشد و در بازگشت به ایران از هرگونه مخاطب قرار دادن رئیس جمهور خودداری کند. اما در این حکومت نوظهوری که هیچ ارتباطی میان جرم و مجازات نیست و اصلا محکوم نیست چه چیزی جرم است یا نه، چگونه میتوان با حداقل آسایش خاطر زندگی کرد؟
ما تا اینجا به جنبة انسانی رفتاری که با اعضای نهضت آزادی میشود کاری نداشتهایم. اما حتی با رژیم اسلامی هم ناچار بحث به جنبههای انسانی میکشد. این رژیم بریک جمعیت نزدیک به شصت میلیونی حکومت میکند. این شصت میلیون نفر انسانند و باید رفتار انسانی با آنها بشود. شلاق زدن مال حیوانات است. در کشورهای پیشرفته حتی حیوانات را هم دیگر نمیشود به آسانی شلاق زد. حتی زجر و آزار حیوانات هم ناپسند و در جاهائی جرم محسوب میشود.
حکومتی که با مردم خود رفتار حیوانی میکند خودش به آن حد تنزل کرده است. پاسخ نامه را با شلاق دادن، درست مظهر حکومتی است که سیزده سال پیش با هدف برگرداندن ایران به ۱۴ قرن پیش پا به میدان گذاشت.
۱۳ اکتبر ۱۹۹۱
صفحه ۱
صفحه ۲
صفحه ۳